گزارشی از مناقشه بر سر ادعای محققنشده تاسیس موزه دو شاعر بزرگ معاصر
به نام سهراب و فروغ به كام چه كسی؟
فردی كه برای تاسیس موزه این دو شاعر از نقاشان متعدد آثارشان را گرفته بود، منكر این ادعا شد.
به قلم: مریم آموسا
عصر روز پنجشنبه به نشستی رسانهای با عنوان بزرگداشت فروغ فرخزاد در خانه هنرمندان ایران دعوت شدم؛ نشستی كه انتظار داشتم رویدادی ادبی باشد تا تجسمی. اما در بدو ورود با اینكه با تأخیر در نشست حاضر شده بودم، متوجه شدم كه این نشست در واقع اتفاقا اصلا ادبی نیست و نه تنها نام فروغ را یدك میكشد، بلكه میخواهد خود را از آوازه سهراب سپهری هم بهرهمند سازد.
در ماههای گذشته در اینستاگرام بارها با پستها و مجموعه استوریهای هنرمندان نقاش با موضوع برپایی موزهای به نام سهراب سپهری مواجه شده بودم و در این پستها صحبت از فردی به نام علیرضا عزیزی بود كه با قول برپایی موزه دایمی سهراب سپهری و فروغ از هنرمندان اثر گرفته بود اما با پیگیریهای متعدد هنرمندان همچنان نه خبری از راهاندازی موزه بود و نه تلفن پاسخگویی برای سرنوشت آثار.
در همین راستا چندی پیش باخبر شدم كه آقای عزیزی مدتی است كه از نیوریوك به ایران بازگشته است و از این رو درصدد برآمدم در قالب گفتوگویی پاسخ سوالهای خودم را بیابم كه ماجرا از چه قرار است، اما چندین باری كه تماس گرفتم یا تلفن خاموش بود یا كسی تلفن را جواب نداد.
علیرضا عزیزی كه خود را مدیر و موسس ستاد بزرگداشت فروغ فرخزاد و سهراب سپهری معرفی كرد در این نشست خبری با تأكید بر اینكه قصدش از برگزاری بزرگداشت فروغ فرخزاد و سهراب سپهری، اشاعه فرهنگ و هنر در داخل و خارج از كشور است، از برگزاری نمایشگاهی متشكل از ۹۰ اثر تجسمی در روز ۷ دی در گالری آریانا خبر داد.
او در ادامه عنوان كرد كه از دهه ۹۰ تاكنون ۲ هزار اثر تجسمی از سوی ۷۰۰ هنرمند تجسمی به شخص او اهدا شده است و او و موسسه فرهیختگان عصر هنر كه توسط خودش راهاندازی و مدیریت میشود هر زمان كه صلاح دیدند این آثار را در ایران و خارج از كشور به نمایش میگذارند؛ این در حالی بود كه در تمام پیگیریهایم که تا پیش از این كرده بودم؛ از هنرمندان سخن دیگری شنیده بودم مبنی بر اینكه این آثار برای راهاندازی موزه سهراب سپهری و فروغ فرخزاد اهدا شدهاند.
از این رو وقتی برگزاركنندگان نشست مجالی هم به خبرنگاران دادند تا پرسشهای خود را مطرح کنند فرصت را مغتنم دانستم، فرصتی كه انگار برگزاركنندگان نشست منتظر بودند تا آنچه كه میخواستند را بگویند.
علیرضا عزیزی در پاسخ به پرسشم درباره موزه سهراب و فروغ به صراحت راهاندازی بنیاد و موزهای به نام سهراب و فروغ را رد و عنوان كرد كه راهاندازی بنیاد كاری است كه توسط خانواده خود هنرمندان باید انجام شود و عنوان كرد كه تمام هنرمندان آثارشان را به خود او اهدا كردهاند.
او دوباره تأكید كرد كه مالكیت ۲ هزار اثر تجسمی موجود در گنجینه ما، با موسسه فرهیختگان عصر هنر به مدیریت من است و همه هنرمندان نیز این آثار را به موسسه و شخص من اهدا كردند و حقوق معنوی نیز مشخص است؛ همه شعرها، تصاویر فروغ و سهراب در اختیار حقوقی ما قرار دارد اما تعداد اندكی از هنرمندان از اطلاعات ما استفاده كردند و با توجه به وجود كپیرایت و اینكه به هنرمندان گفته شده بود خالق آثاری هستند كه منحصرا برای این مجموعه تولید میشود، با این وجود این آثار سر از حراجیهای داخل و خارج از كشور درآوردند و بدون توجه به كپی رایتی كه در اختیار ستاد بود، تعدادی از هنرمندان آثار را برای مصارف شخصی خود مورد استفاده قرار دادند.
این در حالی بود كه پس از پیگیریهایی كه بعد از طرح این ادعا از سوی علیرضا عزیزی كه خانواده سهراب و فروغ در جریان ماجرا هستند؛ توانستم با خانواده سهراب سپهری تماس بگیرم و هایده قراچهداغی خواهرزاده سهراب سپهری به نمایندگی از خانواده سهراب عنوان كرد كه خانواده سهراب اصلا در جریان این ماجرا نیستند و به یك باره با تماس من از این موضوع باخبر شدهاند. البته او هم به دلیل اینكه شائبهای پیش نیاید با تكتك بازماندگان سهراب سپهری تماس گرفت و آنها هم اصلا در جریان این ماجرا نبودند و مطرح كردند كه تنها یك بار علیرضا عزیزی به دیدار آنها رفته و فیلمهای بسیار كوتاهی درباره سهراب ضبط كرده و یك بار هم برای حضور در مراسم بزرگداشت سهراب كه در دهه ۹۰ از سوی عزیزی برگزار شده دعوت شدهاند و تاكنون هیچ حقی از سوی خانواده به آقای علیرضا عزیزی داده نشده است.
در ادامه این نشست، بحث فروش برخی از آثار این مجموعه مطرح شد و اینكه در حال حاضر مشخص نیست كه این آثار در كجا نگهداری میشوند و بسیاری از هنرمندان بهشدت نگران آثارشان هستند؛ اما عزیزی بهشدت فروش آثار این مجموعه را رد و عنوان كرد كه اتفاقا او برای قاب كردن این آثار هزینه كرده و همچنین برای نگهداری این مجموعه و نمایششان و اتفاقا در این مدت كارهایی هم برای گران شدن آثار كرده است.
عزیزی در ادامه به صراحت مطرح كرد كه برای اعتلای هنر تلاش میكند و تنها ۷ هنرمند هستند كه نسبت به تلاشهای او معترض هستند كه سردسته آنها و اتفاقا این جریان از نیویورك شروع شده است و فضا را مسموم میكنند این در حالی است كه در همین چند روز اخیر با نامهای آشنا و لیست بلند بالایی از هنرمندان روبرو شدهام كه خواستار روشن شدن سرنوشت موزه سهراب سپهری شدهاند و آثاری كه اگر قرار نیست در موزه دایمی به نمایش گذاشته شوند به صاحبانشان بازگردانده شود.
شهاب الدین نژادتهرانی كه یكی از هنرمندانی است كه برای راهاندازی موزه سهراب به عزیزی اثر داده است، میگوید: سوال اینجاست كه چرا ما هنرمندان باید به عزیزی كه برای اكثریت قریب به اتفاق ما شخصیتی ناشناخته است و موسسهای كه برای اولینبار نامش را میشنویم آثاری را اهدا كنیم؟
این مجموعه با نام دو شخصیت فرهنگی و معتبر و با استفاده از حسن شهرت آنها جمعآوری شده است و متضمن شكلگیری نمایش دایمی است اصلا بحث مالكیت فردی مطرح نبوده است. باید موزهای وجود داشته باشد كه ایشان خودشان را مسوول برگزاری معرفی كردهاند.
در كل به هیچوجه صحبت از مالكیت حقیقی و فردی علیرضا عزیزی نبود. كدام برگه حقوقی؟ كجا قید كردهاید كه قرارداد مالكیت است. پایین برگهای كه ما پر كردیم یك بخشی به اطلاعات شخصی و نمایشگاه اختصاص داده شده و با فرستادن یك برگه پس از دریافت كار برای ما كه پایین آن عنوان مجهول اهدا آورده شده و نام خودتان به عنوان مسوول برگزاری قید كردهاید داعیه برگه حقوقی را دارید؟ و از حق مالكیت سخت میگویید!
او ادامه میدهد؛ طبق توافقهای صورت گرفته بین هنرمندان و ستاد بزرگداشت سهراب سپهری آثار اهدا شده با رویكرد فرهنگی و مشاركت فرهنگی و هنری در جهت پاسداشت دو شخصیت برجسته فرهنگی، هنری و ملی بوده است و آقای علیرضا عزیزی با معرفی خود به عنوان مسوول برگزاری با هنرمندان وارد مراوده شده و از آنها برای موزه كار گرفته است. از این رو بحث مالكیت هم مستلزم راهاندازی موزه است كه آن هم برای فرد این آثار اهدا نشدهاند بلكه برای راهاندازی موزه و به موزه اهدا شدهاند، آن هم باید در مورد راهاندازی و اساسنامه موزه شفافسازی شود.
این هنرمند در ادامه صحبتهایش عنوان كرد كه عزیزی حتما باید شفافسازی كند و پاسخگو باشد و ما هنرمندان حق مادی و معنوی خود را مطالبه میكنیم. یا باید موزه با اساسنامه روشن و شفاف راهاندازی شود و در این صورت هم باید درباره مالكیت و نحوه نگهداری آثار بحث شود یا اینكه اگر هدف برپایی نمایشگاه كوتاهمدت است آثار پس از برپایی نمایشگاه به هنرمندان بازگردانده شود و عزیزی به هیچوجه حق فروش آثار را ندارد.
شهرام كریمی دیگر هنرمندی است كه مدتهاست نسبت به رفتار عزیزی واكنش نشان داده و در گفتوگویی كه با او داشتم درباره نحوه آشنایی و اعتماد به عزیزی گفت: من در نیویورك بودم و از طریق نیكزاد نجومی با آقای عزیزی آشنا شدم. نیکزاد به من گفت كه قرار است عزیزی موزه سهراب سپهری و فروغ را در ایران راهاندازی كند و من هم برای این موزه كار دادهام تو هم كار بده. من هم به اعتبار نیكزاد به علیرضا عزیزی اعتماد كردم و یك روز صبح در پاركی در نیویورك قرار گذاشتیم و بعد از مدتی به او كار دادم. پس از آن من به مسعود سعدالدین كه در آلمان زندگی میكند، گفتم و او هم به اعتبار من و نیكزاد برای موزه سهراب و فروغ كار داد.
كریمی میگوید: اگر اسم سهراب و فروغ نبود كه من به كسی كار نمیدهم حتی اگر سوفیا لورن هم بود به او چرا باید كار مجانی بدهم. اگر موزهای در كار نیست عزیزی باید كار ما را بازگرداند. چرا من هنرمند به یك فرد اثرم را هدیه بدهم.
كریمی میگوید به اعتبار نام نیكزاد، من، مسعود سعدالدین، هنرمندان دیگری چون علی نصیر، امیر سقراطی و هنرمندان دیگر برای موزه سهراب سپهری كار اهدا كردهاند. عزیزی باید آثار ما را پس بدهد. بیشك ما پیگیر گرفتن آثارمان خواهیم بود و دو كاری كه تحویل دادهام را پس میگیرم.
علی نصیر دیگر هنرمندی كه به موزه سهراب سپهری و فروغ اثر اهدا كرده و سالهاست كه در آلمان زندگی میكند، میگوید: من در گالری او نمایشگاه داشتم و آنجا آقای عزیزی را دیدم و به من عنوان كرد كه همه هنرمندان برای موزه سهراب و فروغ كار اهدا كردهاند، شما هم به موزه كار اهدا كنید. بالاخره من قبول كردم و كارم را برای موزه سهراب اهدا كردم نه به فرد. اگر موزهای قرار نیست برپا شود كارم را باید برگردانند.
ایرج اسكندری دیگر هنرمندی است كه برای موزه سهراب كار اهدا كرده. او میگوید: آقای عزیزی با من تماس گرفتند و گفتند برای موزه سهراب و فروغ كار گردآوری میكنیم و همه هنرمندان هم كار اهدا كردهاند؛ شما هم كار اهدا كنید. من گفتم باید كار كنم و یك اثر خلق كردم و مدتی طول كشید تا كارم تمام شد و زمان تحویل گفتند كه كار اهدایی است اما من به فرد اهدا نكردهام و برای موزه اهدا كردهام. اگر قرار نیست موزهای در كار باشد كارم را پس بدهند.
مهرداد محبعلی كه هم خودش و هم پسرش برای موزه سهراب سپهری كار اهدا كردهاند، میگوید: من اصلا قصد اهدای اثر نداشتم و آقای عزیزی را اصلا نمیشناختم اما او آنقدر آمد و چرب زبانی كرد كه بالاخره راضی شدم برای موزه سهراب سپهری كار اهدا كنم و زمان گذاشتم و یك اثر بزرگ برای سهراب كار كردم كه نام اثر هم غارت است و این اثر مدتی در موزه به نمایش گذاشته شد.
این اثر الان بیش از یك میلیارد ارزش دارد و من چرا باید یك اثر با این ارزش مادی و معنوی را به فردی اهدا كنم.
پسرم نیز كه آن زمان ۱۵ سال داشت یك نقاشی برای سهراب كشید و عزیزی آن زمان میگفت كه او جوانترین هنرمند این مجموعه است. این اولین تجربه پسرم برای اهدای اثرش برای یك مجموعه بزرگ بود و در تمام این سالها پیگیر اثرش بود و این رفتار عزیزی ضربه جبرانناپذیری به او زد. ما به خاطر سهراب و فروغ اثر اهدا كردیم و یك فرد از حسن نیت ما هنرمندان برای یك كار جمعی سوءاستفاده كرد. ما بیاعتنا به حقوق مادی و معنوی اثرمان نیستیم.
بهزاد و كوروش شیشهگران نیز از جمله هنرمندان شناخته شدهای هستند كه برای برپایی موزه سهراب همكاری كردهاند و هر دو از جمله هنرمندانی هستند كه میگویند اگر قرار نیست موزهای برپا شود باید آثار ما بازگردانده شود.
بهزاد شیشهگران میگوید: من به واسطه برادرزادهام پویا با آقای عزیزی آشنا شدم و وقتی اصرار عزیزی را دیدم و چون برادرم كوروش هم كار داده بود با او مشورت كردم و من هم به خاطر همكاری در شكلگیری یك رویداد فرهنگی با او برای برپایی موزه سهراب و فروغ همكاری كردم وگرنه اصلا او را نمیشناختم. اتفاقا او آدم بسیار سمج و پیگیری بود و من پس از اینكه كار را تحویل دادم برای من یك فرمی فرستاد كه پر كنم اصلا در این فرم حرفی از اهدا نبود. وقتی فرم را خواندم عصبانی شدم با او تماس گرفتم و گفتم انگار دارم یك فرم بازجویی اوین را پر میكنم، او به من گفت هر كدام از سوالها را دوست داشتید جواب بدهید.
این هنرمند پیشكسوت اذعان دارد كه به اشتباه نه تنها او بلكه جمعی از هنرمندان به فردی كه نمیشناختند اعتماد كردهاند. او گفت: از حسن نیت ما سوءاستفاده شده است و ما هنرمندان نسبت به این موضوع سكوت نمیكنیم و اجازه نمیدهیم كه از ما سوءاستفاده شود و پس از این، این اتفاق برای دیگران رخ بدهد.
امیر سقراطی از دیگر هنرمندانی است كه بارها نسبت به شفاف شدن وضیعت آثاری كه برای موزه سهراب سپهری و فروغ اهدا شدهاند، واكنش نشان داده است.او میگوید: آقای عزیزی با دروغگویی پیش آمده و از اعتماد و حسن نیت هنرمندان سوءاستفاده كرده است. او برای اینكه از هنرمندان بیشتری كار جمع كند از اسم هنرمندان بزرگ سوءاستفاده كرده و به بسیاری از هنرمندان گفت فلان هنرمند و فلان هنرمند حضور دارند و این طوری كار به اسم موزه اما برای خودش جمع كرده است، نه تنها من بلكه هیچ هنرمندی به نام فرد كار اهدا نكردهاند، چه لزومی دارد كه ما به فردی كه نمیشناختیم كار اهدا كنیم.
او افزود: در تمام این سالها بارها و بارها ما تماس گرفتهایم اما پاسخی نگرفتهایم و من فكر میكنم عزیزی برای اینكه بگوید من دارم كار میكنم آمده و یك نمایشگاه به اسم فروغ میخواهد برگزار بكند.
واقعا نه تنها من بلكه بیشتر هنرمندان از سرنوشت كارشان بیاطلاع هستند. قرار بود تمام آثار به اسم موزه پلاك شوند اما تا به امروز خبری نشده است و از موزه هم خبری نیست و پس از سالها او آمده و در نشست خبری اعلام میكند موزهای در كار نیست و كارها به او اهدا شده است. اگر چنین است باید او كارهای ما را پس بدهد.
اوژن شیراوژن هم از دیگر هنرمندانی است كه برای برپایی نمایشگاه سهراب و فروغ كار داده است. او میگوید: از طریق اینستاگرام، عزیزی من را پیدا كرد و بارها و بارها پیام داد، بالاخره من یك اثر برای فروغ كار كردم و تحویل دادم، پس از تحویل یك فرم برای من ارسال شد كه در آن فرم كلی اطلاعات فردی، مالی و اقواممان را ثبت میكردیم كه بسیار عجیب بود و بخشی هم در پایین فرم بود كه نوشته بود توسط ستاد سهراب و فروغ پر میشود اما در هیچ یك از فرمها اسم اهدا به فرد نبود.
شیر اوژن میگوید: پس از تحویل نقاشی فروغ، عزیزی بارها و بارها با من تماس گرفت و از من خواست تا نقاشی سهرابی را هم که كشیدهام به او بدهم اما من قبول نكردم و پس از آن بارها برای سرنوشت موزه و اثرم مطالبهگری كردم. عزیزی در یكی از پیامهایی كه برای من ارسال كرد، منكر برپایی موزه شد و اقرار كرد كه كارها را به من اهدا كردهاید كه این نقض تمام حرفهای او بود، پس از آن بود که دیگر به هیچ یك از پیامهای من پاسخ داده نشد و در نهایت متوجه شدم من را بلاک كرده است.
اوژن كه اتفاقا از جمله هنرمندانی است كه تمام مستندات مكالماتش را با عزیزی آرشیو كرده است در ادامه صحبتهایش از فردی به نام منوچهر حكمت نام میبرد كه از سوی عزیزی به عنوان مسوول دریافت آثار به هنرمندان معرفی شده است، به همین خاطر با منوچهر حكمت گفتوگو كردیم و از او درباره چند و چون همكاریاش با عزیزی پرسیدیم. او گفت: من تنها مدت كوتاهی با آقای عزیزی همكاری كردم و مسوولیت تحویل آثار هنرمندان برای موزه سهراب و فروغ برعهده من بود و پس از مدتی این همكاری تمام شد.
صحبتهای حكمت اگرچه كوتاه است اما با همین سخنان كوتاه میتوان به این نكته پی برد كه نه تنها هنرمندان بلكه كسانی كه با علیرضا عزیزی همكاری كردهاند، به آنها القا شده كه موزهای قرار است برای سهراب و فروغ راهاندازی شود اما در عمل چیز دیگری بوده است.
اما این نكته را نباید نادیده گرفت که جمعی از هنرمندان تجسمی كه با علیرضا عزیزی همكاری كردهاند و به اعتبار سخن خودشان اغفال شدهاند و در گفته و عمل عزیزی غش بوده است، به اشتباه برای هیچ به فردی كه حتی او را نمیشناختند اعتماد كردهاند و از سادگی و حس همدلی و همراهی برای یك پروژه عظیم ملی از آنها سوءاستفاده شده است، اما این موضوع دلیل نمیشود كه آنها پیگیر حق و حقوقشان نباشند و این اتفاق باید ما را به این سمت رهنمون كند كه بیدلیل و با حرف به هر كسی اعتماد نكنیم و برای انجام هر معامله و همكاری با یك وكیل گفتوگو كنیم، چرا كه تداوم رفتارهایی كه منجر به بیاعتمادی تكتك افراد جامعه میشود در آینده نه چندان دور بار روانی بدی به همراه خواهد داشت.
به نظر میرسد، چندین سال پس از برگزاری بزرگداشت سهراب سپهری، حالا عزیزی قصد دارد با برگزاری بزرگداشت برای فروغ فرخزاد زمینهای را فراهم كند تا آثار بیشتری گردآوری كند.
عزیزی در نشست خبری كه در خانه هنرمندان برگزار شد، عنوان كرد كه در چهارمین روز تیرماه سال ۱۴۰۴ نمایشگاه بزرگی برای سهراب و فروغ در تمام فضای نمایشگاهی خانه هنرمندان برپا خواهد كرد، بــاید دید خانه هنرمندان با مدیریت آقای عســگرپور كه امضای شخص خودشان پای برگههای قرارداد این نمایشگاه جــا خوش كرده و خانه همــه هنرمنـــدان اســت چقدر نسبــت به این نمایشگاه و حــق پایمال شــده هنرمندان واكنش نشان خواهد داد.
منبع: روزنامه اعتماد