نگاهی به پوستر جشنواره سی و پنجم فیلم فجر به قلم احمدرضا دالوند

شباهت زورکی با علی حاتمی در پردازشی بازاری

مدیر هنری پوسترجشنواره سی و پنجم : مجید برزگر

طراح گرافیک : حسین زارعی
نقاشی پوستر علی بیگی‌پرست، بر اساس عکسی از عزیز ساعتی
خوشنویسی پوستر حسن عباسی‌پرزاد

سالهاست که مواد تبلیغی تولیدات سینمایی دیگر توسط مدیای هنرنقاشی وبه دست نقاشان تجارتی انجام نمی شود .نقاشانی که درسالهای نه جندان دور ، کار طراحان گرافیک امروزی را بر روی سردر سینماها ( پلاکارد) و پوستر، " دیوارکوب " یا " اعلان " به روایت مرسوم دهه های 20 و 30 نقاشی و رسامی می کردند. ساختار بصری اعلان سینمایی در ایران ، ازهمان ابتدا تحت تاثیر پوسترسازان هندی یا آذربایجانی و بعدها تحت نفوذ پوسترهای سینمای غرب قرار داشت ؛ و به سیاق پوسترهای آمریکایی عمدتا چهره هنرپیشه ها را سعی می کردند درحد مقدور استادانه مصورسازی کنند.

نمی توان از بوستر جشنواره سی و پنجم فیلم فجر که به سیاق نقاشانه تولید شده سخن گفت واز" میشاگیراگوسیان" و" هایک اوجاقیان " که از بنیان گذاران رسامی و نقاشی پوستر و پلاکارد سینمای ایران در دهه 30 هستند یاد نکرد. نگاه به پوستر جشنواره سی و پنجم فجر ، یادنفراتی در ذهن بیدار می سازد که به احترام این سنت نیکو که به تازگی در هرجشنواره به ادای احترام یکی از نام آوران سینمای ایران ، هرسال پوستری را به سیاق نقاشانه منتشر می شود؛ قلم را وا می دارد که از فعالان در رسامی و نقاشی پوسترسینمای ایران یاد کنیم ، ازجمله : محسن دولو ، مسعود بهنام ، محمدعلی حدت ، مرتضی کاتوزیان ، محمدعلی باطنی ... و بسیاری نام های دیگر که دراین نوشتارمختصر نمی گنجد . اما بلافاصله باید گفت که هیچگاه اثرنقاشانه قابل توجهی در هفتاد سال گذشته درقالب پوسترفیلم دیده نشده است . شاید استثنایی درکار بوده است ، لذا روال کلی سوابق دراین عرصه ناظر بر نشت و نفوذ قلم هنرمندانی دارد که به ندرت ممکن است اثر هنری درخور توجهی مستقل از پوسترهایی که ترسیم کرده اند، بتوان از آنان به خاطرآورد.

نقاشی چهره علی حاتمی کارگردان فقید سینمای ایران، کارعلی بیگی پرست نیز خارج از این قاعده نیست. استفاده از عکس به عنوان سند تصویری که بر خلاف مدل زنده که دشواری هایی هم از نظر مدت زمان پرتره سازی و هم جلسات متعدد که مدل باید به قول پل سزان ، مثل سیب مقابل نقاش بی حرکت بنشیند ، کار سهل تر و قابل کنترل تری است . در نقاشی این پوستر با دم دست ترین و بازاری ترین تمهیدات نقاشی چهره مواجه هستیم که درسطح بسیارنازل ، حتی نازل تراز نقاشان دوره گرد خیابان مونمارترپاریس که چهره توریست ها و رهگذران را در ازای دستمزدی ناچیزبا سرعت نقاشی می کنند مواجه هستیم . جای دریغ دارد که پوسترسینمایی یک جشنواره ملی و بین المللی درچنین سطح ضعیف و رقت باری ارائه شده است . جا دارد که بپرسیم کدام چشمی به این نقاشی ناشیانه و تکنیک گول زننده اش نمره قبولی داده است ؟ بی تردید ، چشم یا چشمانی که نه ازسنت پرتره سازی درهنرنقاشی اطلاعات فنی دارند ، ونه می دانند که چنین حد عامیانه از نقاشی چهره تحت عنوان Daily work و پروژه " یک روز، یک نقاشی" در گوگل و تحت دسته بندی " هنربازارپسند" وبا نرخ زیر صد دلارقیمت به وفورحراج می شود ... این سطح از نقاشی ، عمدتا توسط افراد ی که درآخرهفته برای تفنن در انجمن ها و محلات شهرشان روزگار می گذرانند ، انجام می شود.

پرتره سازی در زمانه تکثیر بی شمار تصویر ، اگرمنجربه نوعی شناخت از احساس انسان و موضوع پرتره نشوذ و الزاما درسطح ازکار درآوردن وشباهت زورکی سوژه منجرشود ، جایی در نقدهنر و انتشار و بازتاب فرهنگ زمانه ندارد . با اینهمه ، جشنواره فجر بایستی به تولید یک پوسترنقاشانه در هرسال ادامه دهد ، تااینکه موزه ای از پوسترهای دست ساز که ارزش هنری شان تازه پس از گذرزمان ، هویدامی گردد برای ارتقای سوادبصری جامعه ساخته و پرداخته شود.


logo-samandehi