بلند پروازی از پس چشمانی مغموم؛ نگاهی به آثار میترا بابایی در گالری فردا

نگاهی به آثار میترا بابایی / گالری فردا / تهران تیرماه 1396

بلند پروازی از پس چشمانی مغموم

به قلم احمدرضا دالوند

آثار میترا بابایی حاصل بیان نقاشانه ، توان متاثرکننده و بداهگی دربیان عاطفی است. او در نقاشی های اخیرش در گالری فردا ، طیف وسیعی از بیانِ بصریِ در چهره و اندام انسانی را نشان می دهد : از لطیف‌ترین تا خشن‌ترین سطوح و از قطعی‌ترین تا مبهم‌ترین خطوط .

مجموعه‌ی این عوامل بستر مناسبی بوده است برای جولان برداشت‌های ذهنی و تفسیرهای به پایان نرسیده از اموری که تجربه‌ی نقاشانه او را شکل می‌دهد.

برآیند این روابط موجب پدیدآمدن کیفیتی زیباشناختی شده که حاصل درهم‌‌آمیزی و یکپارچه شدن دریافت‌های حسی تکه‌تکه ، و دستیابی به وحدتی است که معنایی را به طور ضمنی بیان می‌کند. معنایی که عواطف او را بر روی بوم زمزمه می کند.

میترابابایی در بیانیه 1* خودش و در باره رویکردش به نقاشی ، با کلامی احساس برانگیز و بیانی صادقانه می نویسد : " از آنجایی که در طول تاریخ زنان در اجتماع جایگاه متفاوتی داشته اند سعی کرده ام در نقاشی هایم به چهره های زنان بیشتر بپردازم. در گذشته زن جنس دوم طلقی میشده و دچار محدودیت هایی در اجتماع بوده .به همین دلیل در ابتدا نقاشی هایم تنها حول زنان و مشکلات و آسیب های اجتماعی آنان بود. زنانی با چهره های مات و چشمانی مغموم با گردن هایی کشیده که حاکی از بلندپروازی و آرزوهای بزرگی بود که در پس مشکلات و محدودیت ها در دل شان نهان بوده است . به مرور زمان می بینیم که این محدودیت ها در حال کمرنگ شدن هستند و حضور زنان را در اجتماع بیشتر شاهد هستیم . من نیز در کارهایم به این چهره ها ، فضاسازی هایی از محیط زندگی را اضافه کردم و آنان را در حین انجام فعالیت‌های اجتماعی قرار دادم . گویی به آرزوهایشان نزدیک تر می شوند."


میترا بابایی در ادامه بیانیه هنرمندانه اش ، می افزاید : " برای کشیدن پرتره هایم از چهره های زنانی قدرتمند و زحمت کش یا بالعکس زنانی افسرده و شکننده استفاده می کنم که نوعی روانشناسی چهره برایم محسوب می‌شود. پیش می آید زنی با چهره‌ای مغموم اما لبخندی تصنعی سعی بر آرام نگه داشتن فضای خانه داشته و من فکر می کنم همه ی ما با چنین زنانی در لحظاتی روبرو بوده ایم . برای من این لبخند و آن چشمان غمگین ترکیبی بین این دو احساس قابل ستایش بوده و سعی بر نشان دادنش در نقاشی هایم دارم با روایت ها و فضاهایی متفاوت" .


این هنرمند جوان در بداهگی و شیوه قصه گویی تابلوهایش ، اما به بیان تجسمی و کارکرد زبان نقاشی در سازماندهی آثارش بهتر است اهتمام بیشتری داشته باشد ،هرچند که میترا بابایی در سه یا چهار تابلو در این نمایشگاه توانسته نوعی شعر پنهانی را در پس صورت های زنان حاضر در آثارش به جریان در آورد. و این دستاورد کمی نیست . کمی توضیح لازم است : چنانچه این هنرمند را فقط با این سه یا چهار تابلو مطرح کنیم ، تصویر حقیقی توانمندی های او را بیشتر در می یابیم . و این صرفا برعهده هنرمند نیست ، چراکه اغلب گالری های ما از داشتن مشاور و منتقد و کارشناس بی بهره اند ، و ای بسا خود را بی نیاز از این امکان تحول ساز می پندارند. باری ، او با همین چند اثر برترش نشان می دهد که به آینده او می توان امیدوار بود . در تشریح کار این هنرمند می توان گفت : تمام اهمیت نقاشی های میترا بابایی درآن چیزی است که قبل از دیده شدن به احساس در می آید. به بیان دیگر ، بابایی ، می تواند هم تشویش را در چهره آدم های تابلوهایش توصیف کند و هم امید و اتکا به نفس را به شرح در آورد.


در همه جای دنیا نقاشانی هستند که به دلیل اهمیت دادن به مضامین و افکاری که ذهن شان را آکنده می سازد ، و یا برای ابراز دغدغه های روحی وبا روشی توصیفی و قصه گویانه ، دست به قلم می شوند. این دسته از نقاشان به " نقاشان روایتگر*2" مشهورند. در اغلب آثارموسوم به نقاشی روایتگرانه ، هنرمند می کوشد تا از هر تهمیدی برای انتقال مفاهیم مورد نظرش بهره بگیرد . یعنی ، هرآنچه بر روی پرده به رؤیت در می آید، درجهت بهتر نمایاندن مضمونی است که خاطر هنرمند را به تشویش و یا به شگفتی یا شوق در آورده است . اما دایره کار میترا بابایی به این نکته ختم نمی شود ، زیرا آثار این هنرمند در مرز نوعی رئالیسم روانشناسانه نیز قابل بررسی هستند . این نکاتی که برشمردیم دقیقا خصلت های نقاشی روایتگرانه است که شباهت بسیاری به " تصویر سازی " از یک موضوع دارد . اما تابلوهای میترابابایی به " نقاشی" نزدیک ترند تا" تصویرسازی" . هرچند عامل آنچه که در اثر " به چشم می آید " ، از آنچه که در اثر " به ادراک می رسد " قوی تر نیست . بی درنگ باید گفت ، این در گام نخست نه امتیازی برای هنرمند محسوب می شود و نه نقصی بر او به شمار می آید. میترا بابایی در ابتدای راهی دشوار و طولانی است و اینکه بخواهد شیوه روایتگرانه اش را امتداد دهد یا به تهمیدات فنی بیش از قصه گویی اهتمام بورزد ، هنوز بر ما آشکار نیست . آنچه هم اکنون و با دیدن این مجموعه می توان اظهار داشت این است که ، شیوه روایتگری در هنر ایران سابقه دیرینه ای دارد ، تا آنجا که می توان همه مینیاتور ایرانی را نوعی روایتگری متون ادبی ، آیینی ، علمی ، و ... دانست . در واقع ، مهم نیست که هنرمند نقاش چه شیوه ای را بر می گزیند، مهم درتوجه او به ساختارهای بصری و تعهد او به بیان صرفا نقاشانه است ، به طوری که بیننده در ابتدا یک اثر تجسمی را مشاهده کند و آنگاه فلان ایده یا شیء یا فلان موضوع را... . بهتر آن است که اضافه کنیم ، نقاشانی که از مدیوم نقاشی همچون یک راوی بهره می گیرند ، یعنی هر آنچه بکار می گیرند فقط برای روایتگری است و از تکنیک غافل می شوند ، و دانسته یا ندانسته ، عنصر روایت رادر آثارشان بر عنصر نقاشانه ترجیح دهند ؛ خیلی زود از دایره توجه مخاطب خارج می گردند. اما در بسیاری از تابلوهای میترا بابایی می توان جدال نقاش را بر سطح بوم ملاحظه کرد ، جدالی که از مرز روایتگری و بیان احساسی سوژه عبور می کند و به قصد اجرای نقاشانه و تجربه گری تکنیکی چشم مخاطب را با مهارت نقاش آشنا می سازد. باری ، دراینجا با هنرمند جوانی روبه روهستیم که درکار تدوین زبان هنری خاص خودش است . او با ایمان به کار مستمر و با تکیه بر نگاه نیالوده و معصومانه خود به انسان ، از همه نشانه های دستیابی به جایگاهی که با شورمندی و پرکاری در پی آن است برخوردار است .

/ بیانیه ، اظهاریه .Statement.1

/ نقاشی روایتگرایانه .Narative Painting.2


logo-samandehi