«از معمار شدن تا معمار بودن»؛ دومین نشست از سلسله نشست های گفتار معمار برگزار شد


دومین نشست از سلسله نشستهای گفتار معمار به میزبانی انجمن علمی معماری دانشگاه تهران در تالار آوینی پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران در روز دوشنبه ۳۰ مهرماه ساعت با حضور مهندس امیرپویا اصغری، مهندس حمید میرمیران و مهندس اکبر سرداری برگزار شد.

به گزارش گالری آنلاین، این نشست در ادامه نشست قبلی با موضوع «از معمار شدن تا معمار بودن» است که در قالب یک سری پرسش طرح شده و اساتید به آنها پاسخ دادند.

در این رویداد برای جهت دهی کلی به سخنرانی سوالات به دو دسته تقسیم شدند: 1- موضوع معمار شدن که در سه بخش از میهمانان پرسیده شد و 2- معمار بودن و ورود به بازار کار و کار حرفه ای.

مجری ابتدا به سه قدم برای معمار شدن اشاره کرده و گفت: ما برای معمار شدن سه قدم داریم: پیش از ورود به دانشگاه، تحصیل در دانشگاه و ورود به بازار کار. وی سپس پرسید: تصورات شما از دانشگاه و معماری چه بوده است؟ دلیل انتخاب معماری به عنوان رشته تحصیلی چی بوده است؟ در انتخاب معماری چه آرمان ها و اهدافی را دنبال کردید؟

مهندس حمید میرمیران، رئیس هیات مدیره موسسه و بنیاد معماری میرمیران، مدیر عامل مهندسین نقش جهان پارسی و عضو انجمن مفاخر ایران، بیشتر خواهان پاسخ به سوالات حضار بود. وی بیان کرد: خیلی از ما تصوراتی که راجع به رشته معماری قبل از ورود به دانشگاه داشتیم تصوراتی خیلی کلی بود؛ هرکس از زوایایی ورود به دانشگاه را برای خود هدف قرار می دهد. البته من به خاطر محیط خانوادگی – که یک محیط فرهنگی بود و برادر بزرگ بنده نیز معمار بود- آن زمان که میخواستم وارد دانشگاه شوم برای من خیلی روشن بود که چرا وارد رشته معماری می شدم و بالطبع برادرم، سیدهادی میرمیران، نیز همیشه حمایتم می کرد؛ حتی من برای ادامه تحصیل می خواستم به خارج از کشور بروم ولی وی بنده را منصرف کرد زیرا اعتقاد داشت هر فردی باید معماری را در کشور خود بیاموزد، معمارها خیلی تعلق مکان دارند که الان خود به این سخن رسیده ام؛ قطعا معماری افراد با پارامترها، عناصر و عوامل سرزمین آنها خیلی پیوند خورده است. بحث هویت در واقع مقداری موضوع را مخدوش می کند و گرایش های مختلفی را بوجود می آورد.

این معمار اظهار داشت: به نظرم دانشگاه مثل خانه ام می ماند. من از 18 سالگی در این دانشکده بودم و همزمان با اتفاقاتی مثل انقلاب، انقلاب فرهنگی و تا سال 67 به دانشگاه می آمدم؛ البته از سال 62 یا 63 رابطه آکادمیک من با دانشگاه قطع شد و بیشتر در اصفهان بودم.

وی ادامه داد: ما قبل از فارغ التحصیل شدن حرفه ای شدیم. ما قبل از دانشگاه و حتی در طول دانشگاه دچار نوعی گیجی بودیم، الان هم این حالت وجود دارد. هنوز ما درک درستی از معماری، آموزش و حرفه معماری و اینکه اصلا چگونه باید معمار باشیم، نداریم.

میرمیران اذعان داشت: بناهایی که شما از دوره های قبل از انقلاب می شناسید مثل: فرهنگسرای نیاوران، مجموعه آزدی، موزه هنرهای معاصر کاری از آقای دیبا، کار آقای سردار افخمی، کار آقای اعتصام و .... نمونه هایی هستند که نسبت به آنچه که الان در حال وقوع است، کیفیت بسیار خوبی داشته اند.

ارتباط بین دانشگاه و حرفه در معماری قطع است

در ادامه مهندس امیرپویا اصغری، عضوهیات مدیره موسسه معماری میرمیران، نایب رییس هیات مدیره بنیاد معماری انقلاب اسلامی و عضو انجمن مفاخر ایران، گفت: ممکن است یکی از دلایل افراد برای انتخاب معماری بعنوان رشته تحصیلی، دیدن نتیجه کار و تحصیل دوستان و آشنایان در این رشته باشد مثل مهندس میرمیران و یا مطالعه شخصی افراد آنها را علاقمند به انتخاب رشته نموده باشد؛ اما آنچه که بنده را برای ورود به این رشته ترغیب کرد کنش و رفتار آقای هادی میرمیران بود، یعنی جمیع شرایطی که در ایشان دیدم را پسندیدم از نوع پوشش و گفتار گرفته تا ارتباطی که با همسرشان داشتند.

وی بیان کرد: چیزی که من را به این رشته جذب کرد خود حرفه نبود بلکه محصول حرفه بود. قابل توجه است که اگر روزی قرار باشد که تاثیری بر اطرافیان داشته باشیم باید آگاه بود که پروژه های معماری آخرین چیز بوده و مهم منش و رفتار معمارانه است.

اصغری افزود: یکی از مسائلی که در دانشگاه هنرهای زیبا بین بقیه دانشگاه های هنر ایران بسیار شاخص است ارتباط بین هنر و معماری است. به نظرم دانشگاه چیزی به ما نداده است؛ نه در اینجا و نه در هیچ کجای دنیا، شاید مهارت حرفه ای را بتوانند آموزش بدهند که در بیرون از اینجا هم قابل اموزش است ولی دانشکده نمی تواند معمار درست کند؛ دانشکده فقط شرایطی را فراهم می کند تا کسی که به این رشته علاقمند است مجاز به تحقیق و پرس و جو و مطالعه در این حوزه باشد.

این معمار اشاره کرد: یکی از گله های من به دانشگاه عدم ارتباط با حرفه است که متاسفانه در سالهای اخیر این حوزه ها خیلی از هم گسسته بود. بسیاری از اساتید دانشگاه هم که علم معماری، تاریخچه آن، و مسائل مرتبط با این رشته را به خوبی می شناسند ولی چون تمام عمر خود را صرف مطالعات کرده اند فرصت نکردند در حرفه این حقایق را بیابند.

وی بیان کرد: متاسفانه آنچه که در دانشگاه تدریس می شود با آنچه که در جامعه حرفه ای اتفاق می افتد ارتباطی ندارد؛ بنابراین فارغ التحصیل دانشگاه اگر همزمان با تحصیلش کار نکرده و یا کارآموزی نداشته باشد تقریبا چیزی را که در محیط دانشگاه یاد گرفته نمی تواند در محیط حرفه ای به کار گیرد. به نظرم یکی از راه حل ها برگزاری همین جلسات و نشست ها است. توصیه ام این است که دانشجویان این رشته قبل از ورود به جامعه حرفه ای چند سال کارآموزی کرده و یا حضور در یک مهندسین مشاور را تجربه کرده باشند.

در ادامه نشست مهندس سرداری، عضو هیات مدیره موسسه معماری میرمیران، معمار و پژوهشگر، این چنین سخن آغاز کرد: من تا اواخر دبیرستان خیلی اطلاعی از رشته معماری نداشتم ولی قبل از ورود به دانشگاه همواره ساختن برای من جالب و هیجان انگیز بود. وقتی در شهر در بین ساختمان ها قدم میزدم احساس می کردم بخش گمشده ای که همواره بدنبالش بوده ام، همین بود. معماری یک معنا نیست بلکه یک مفهوم است که آن هم در طول زمان بدست می آید و نه تنها با تحصیل در دانشگاه. معماری یک اقیانوسی است که شیوه زندگی به ما می آموزد. به گفته یکی از اساتید: دانشگاه به شما دوچیز یاد می دهد 1- زبان مشترک 2- شیوه تحقیق.



معمار ماندن!! مسئله این است

دکتر میرمیران با اشاره به اینکه معماری رشته علمی نیست و اطلاق مهندسی به آن بزرگترین خطایی است که در جامعه ما اتفاق افتاده است، گفت: در دهه 50 اقتصاد ایران آنچنان رشدی کرده که همواره کار وجود داشته است و نمونه ها را می توانید ببینید؛ بعد از جنگ در دهه های 70 و 80 کشور از نظر رشد اقتصادی احتیاج به فضای شهری دارد. جمعیت ایران از 30 میلیون به 80 میلیون می رسد و بجای 1000 نفر 50000 نفر وارد محیط جرفه ای می شوند و این نگرانی پیش می آید که آیا کار وجود دارد؟

وی افزود: واقعا جای تاسف دارد، ما یکی از پنج تمدن بزرگ جهان بودیم و معماری جهان وام دار ماست. به نظرم قبل از پرداختن به معمار شدن و معمار بودن باید به این گزینه سوم یعنی معمار ماندن پرداخت؛ اینکه معمار جنم معمار بودنش را در مواجهه با بازار کار از دست ندهد.

معمار مذکور اظهار داشت: معمار خالق فضاست و فضا خلق می کند و با مهندسی ساختمان زمین تا آسمان فرق دارد. معماری باید اصالت داشته باشد. برخی آثار کنونی ممکن است قشنگ باشد ولی اصیل نیست. من برخلاف دیدگاه برخی از همکاران معتقدم که school of architecture یا مدرسه معماری کاملا مدرسه ای است که آدم ها را محیا می کند تا به معماری فکر کنند، دیزاین کنند، در جامعه حضور پیدا کرده و جزء معماران سرشناس دنیا باشند. نمونه اش آقای دکتر مظاهری یا اقای شیردل، زاها حدید و ... .

میرمیران پس از مطرح کردن این سوال ها- معماری چیست؟ تعریف معماری چیست؟ چه کسی میتواند معماری خلق کند؟ معمار بودن یعنی چه؟ - گفت: نه اینکه بشناسنت بلکه مهم این است که در جریان معماری نوین ایران هستی که از 1300 شروع شده و تا الان نزدیک 100 سال می شود. در این 100 سال جریان های نوین معمار چیست؟ اگر کسی بگوید که یک جریان اناالحق وجود دارد یعنی او معماری را نفهمیده است. معماری چیزی درونش است که پویا و زنده است، با تاریخ و زمان پیوند خورده است حتی اگر ماهیت مجازی حاکم شود بازهم معماری حضور دارد زیرا فضاهای دنیای مجازی را هم معمار باید طراحی کند.

مهندس اصغری در رابطه با معمار بودن گفت: به نظر من معماری خلق فضا است چه واقعی و چه مجازی و اصلی ترین پیش نیاز آن اندیشه است. من معتقدم که فضا برگرفته از آیتم های زمان و مکان و ..... است. اینجا هر مکان ساختنی معماری محسوب نمی شود، منظور از زمان هم، زمان خطی و تاریخی نیست بلکه زمان نسبیتی انیشتین است. برای اینکه اتفاقی در معماری بیفتد به ناچار باید زمان آن اتفاق برای بهره بردار تعریف شود و چگونگی تعریف زمان رسیدن به آن اتفاق با ابزاری است که به آن پر و خالی می گویند.

وی افزود: در ایران باستان به معماران مهراز می گفتند یعنی کسی که راز مهر را می شناسد حال باتوجه به اندیشه آن زمان چه کسی راز آن همه را می شناخت؟ کسی که هستی شناسانه به جهان نگاه می کرد، کسی که جهان بینی داشت. اگر بخواهیم اینگونه نگاه کنیم پس اندیشه را نمی توان آموخت بلکه باید اتفاق بیفتد. معماری اگر خلق فضا باشد، معمار خالق اندیشه اش است چون صرفا ساختن یک فضا و مکان بدون اندیشه و مضمون و مفهوم، یک سری مکان هایی را بوجود می آورد که آنها را صرفا ساختمان می نامند. معتقدم که ما یک صنعت ساختمان داریم و یک هنر معماری و این دو هیچ ربطی بهم ندارند.

این مهندس گفت: معماری شعری است که با مصالح خودش سروده شده است.در طول تاریخ افرادی که جریان خلق کردند را با کلمه معمار فرا می خوانند. چرا معمار اطلاق می شود؟ چون معمار کسی است که یک جریان را خلق می کند و شاید پایین ترین حالت آن به شکل ساختمان دربیاید.

در ادامه مهندس سرداری بیان کرد: معماری بیشتر مفهوم است، در یک چارچوب قرار نمی گیرد، یک شیوه زندگی و یک برداشت از زندگی است و آن خود زندگی است. هرکسی یک رسالتی دارد و رسالت معماران هم خلاقیت، تجلی دادن به مفهوم زندگی است پس نمی توان به راحتی گفت من الان معمار شدم یا 10 سال دیگر معمار می شود. معمار زندگی است و انقضا ندارد.

logo-samandehi