نمایش لوور در ایران؛ یادداشتی از علی فرامرزی در مجله تجربه


فرهنگ به عنوان نرم افزار و وسیله این حجم عظیم انتقال دانش، از چنان جایگاهی برخوردار گردیده که دیگر هرگونه شکی را در مورد موثرترین شکل دیپلماسی نرم یعنی دیپلماسی فرهنگی از میان برداشته است. با فرو ریختن سد و مانع اختلاف زبانی که بشر به کمک تکنولوژی در آستانه برداشتن آن است، به زودی مرزهای باقیمانده تبادل فرهنگی نیز در بین ملت های جهان برداشته خواهدشد و هر انسانی با دیگر همنوعان بگونه ای مستقیم وارد گفتگو و تبادل فرهنگی خواهد شد.

درجهان چند وجهی و متکثردیپلماسی، فرهنگ نیز بعنوان یکی از اشکال مهم آن از آنچنان جایگاهی و موقعیتی برخوردار است که گروهی آن را بستر و زیرساخت دیگر انواع دیپلماسی میدانند و بر این باورند که مستقیم ترین راه برای نفوذ و حضور در قلب و روان دیگر ملت ها دیپلماسی فرهنگی است. شاید اغراق نباشد که دیپلماسی فرهنگی را فن مدیریت تعامل با روح و احساس دیگر ملت ها بنامیم. از همین روی از دیرباز کشور های با سابقه طولانی تمدنی، تبادلات فرهنگی را یکی ازطرق ارتباط با دیگر ملت ها و دولت ها میدانستند و باشیوه های گوناگون کوشش مینمودند داشته های خود در حوزه های هنری و فرهنگی را به ملت ها گوش زد نمایند و به رخ بکشند و از این طریق موثر، نام خود را در تاریخ جاودان نمایند.

هنر به عنوان تبلور و محصول فرهنگ هرمحیط وجامعه ای، چون اسب تروا میتواند مکنونات نهفته و گوشه های پنهان و آشکار زمانه خویش را بازتاب دهد و آنرا بنمایاند و دیگر ملت ها را به گفتگویی از نوعی متفاوت دعوت نماید از همین روست که دولت ها به نسبت رشد اجتمائی و فرهنگی خود برای تولید آثارهنری و ارائه آن به عنوان گونه ای متفاوت از سایر اشکال دیپلماسی، هنر را پاس میدارند و بودجه های هنگفتی برای تولید، نگهداری و معرفی آن هزینه میکنند. بی جهت نیست که دارا بودن سابقه تمدنی عمیق و طولانی و برخورداری از طبقه هنرمند و خلاق و سایر تولیدکنندگان عرصه فرهنگ سرمایه های ملی و گنجینه های لایزالی نامیده میشوند که میتوان با بهره گیری درست و منطقی، بسیاری ازگره های دیپلماسی را با آن گشود و از مزایایش بهره جست.

با رشد و اهمیت افکار عمومی و جایگاه توده های مردم در تصمیم گیریها و یا پذیرش برنامه های دولت ها، هر کشوری که بخواهد اهدافی را در دیگر مناطق تحقق بخشد، نخست باید زمینه های پذیرش آن را فراهم نماید و به اصطلاح افکار عمومی را با آن برنامه ها همراه نماید و این کاری است که از دیپلماسی فرهنگی و ورزشی با کمترین هزینه و کوتاه ترین زمان ممکن برمی آید.

آوردن آثار هنرمندان برای نخستین بار بوسیله دولت آلمان و با هزینه آنها و به نمایش درآوردنشان در موزه هنرهای معاصر را در دو سه سال گذشته تا آنجا که من به خاطر دارم جزو معدود حرکت ها درخصوص رابطه هنری و دیپلماسی فرهنگی بود. اگرچه در زمان دولت اصلاحات نیز حرکت های مشابهی صورت گرفته بود.

حرکت اخیر دولت فرانسه و آوردن بخشی از داشته های موزه لوورر به تهران و استقبال خوبی که از آن از طرف مردم صورت گرفته است دلیل واضحی است بر نیاز و اهمیت دیپلماسی فرهنگی و توجه نمودن و هزینه کردن در این خصوص و البته کشور فرانسه به دلیل سابقه فرهنگی و هنری طولانی و نوع نگاه و ذهنیت ایرانی ها نسبت به آن ملت، از موقعیت خاصی در ایران برخوردار است ولی از اهمیتی که این کشور برای این سپهر تاثیرگذاری قائل است نمی توان غافل شد چرا که فرانسه به لحاظ بهره جوئی از هنر و فرهنگ در جهت نفوذ در بین دیگر ملتها از رتبه اول دیپلماسی فرهنگی در جهان برخوردار است و زودتر از دیگر کشورها از قدرت این نوع از دیپلماسی در کشور خودمان ایران بهره جسته است. کاردینال ریشلیو اولین کسی بود که در سال 1635 با تاسیس آکادمی فرانسه نخستین تشکیلات دولتی در اروپا را بنیان گذاری نمود و این آکادمی مرکزی شد که از آن امروزه به عنوان پایگاه سیاست فرهنگی نام برده میشود و همین مرکز باعث گردید که دولت مراقبت از حیات فرهنگی و گسترش آنرا وظیفه ذاتی خود بداند. از همین روست که دیپلماسی فرهنگی در آن کشور سابقه ای چندصدساله بیابد و تغییر نظام های سیاسی از سلطنت تا انقلاب و از امپراطوری تا جمهوری تغییری در آن به وجود نیاورده است. آنگونه که فولکراشتاین میگوید: جایگاه والای فرهنگ در سیاست داخلی فرانسه، در سیاست خارجی آن نیز انعکاس یافت و بعد از جنگ جهانی دوم فرانسه دیپلماسی فرهنگی جدی ای را در دستور کار خود قرار داد تا پس از سالها تاریکی بر اثر اشغال توسط آلمان ها، جانی تازه به فرهنگ فرانسه در خارج ببخشد. به همین جهت دیپلماسی فرهنگی تا حد زیادی در خدمت تثبیت جایگاه فرانسه درجامعه بین المللی و نهادهای وابسته به آن و مطرح ساختن پاریس نزد آنها می باشد.

اقدام موزه ملی ایران در همکاری و برپائی چنین رویدادی در این شرایط، کاری پسندیده و نیکوئی بود که توانسته توان و اعتبار دولت را چه در داخل و یا خارج از مملکت در حوزه فرهنگی بهبود بخشد و تا حدودی طبقه فرهنگی داخلی را نیز دلگرم نماید. ایران به عنوان یکی از قدیمی ترین امپراطوری های جهان با اندوخته های تاریخی و فرهنگی عظیم خود و هم چنین هنرمندان معاصری که میتوانند با حمایت های درست و برنامه ریزی شده حرفهای فراوانی برای جهانیان و دیگر فرهنگ ها داشته باشند، از این توانائی و پتانسیل برخوردار است که بتواند با هر کشور دیگری وارد تعامل های هنری و فرهنگی گردد و از این توان بلقوه خود سود جوید. استقبال بی سابقه مردم و شکستن رکورد بازدیدکنندگان آن هم در ایام نوروز که اکثرا خانواده ها در سفر هستند خود نشان دهنده سطح فرهنگی جامعه به دنیا و از دیگر سو نیاز مردم به ارتباط بیشتر با دیگر فرهنگ ها میباشد، که در این بین احساس بودن در دهکده جهانی و خود را بخشی از دنیای آزاد دیدن را نباید از نظر دور داشت.

علی فرامرزی

منبع: مجله تجربه

logo-samandehi