در نشست « گفتمان بینامتنی نگارگری و مجسمهسازی» مطرح شد؛
رجبی: هنرمند باید جوهره اثر را بشناسد و با معرفت وارد حوزه عمل شود
محمدعلی رجبی، استاد نگارگری و پژوهشگر، درباره گفتمان بینامتنی در هنر گفت: گفتوگوی بینامتنی مسئلهای است که از سالیان بسیار وجود داشته است. در میان همه رشتههای هنری امر مشترک، خود هنر است که باید هنرمند در اثرش جوهره آن را بشناسد و با معرفت وارد حوزه عمل شود.
به گزارش گالری آنلاین به نقل از روابط عمومی حوزه هنری، نشست تخصصی «فرایند دستیابی به بیانی نو در گفتمان بینامتنی نگارگری و مجسمهسازی» با حضور جمعی از اندیشمندان، پژوهشگران و هنرمندان عرصه تجسمی کشور در سالن کنفرانس فرهنگستان هنر به همت حوزه هنری و با مشارکت فرهنگستان هنر، مکتب نگارگری کمالالدین بهزاد و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در این نشست محمدعلی رجبی، سیده راضیه یاسینی، حسین عصمتی و مینا صدری به ارائه نظرات خود پیرامون تبدیل هنر و گفتمان بینامتنی پرداختند.
سیده راضیه یاسینی محقق و پژوهشگر هنر به عنوان سخنران نخست درباره فرایند جهانی شدن و ارائه گفتمانهای جدید در عرصه هنر گفت: در زمان های بسیار دور هنرمندان تنها با مخاطبینی در تماس بودند که در محیط زندگی آنها زیست می کردند اما با گسترش رسانه ها و ارتباطات نوع مخاطبین نیز در فضای بین الملل تغییر کرد. ما با پدیده جهانی شدن مواجه شدیم؛ مسئله ای که در آن انسان ها دیگر محدود به چند نفر، فامیل، قبلیه و افراد ساکن در کنار خود نبودند. در این زمان هنرمندان با آثار هنری سایر هنرمندان جهان آشنا شدند و هر یک به نوعی نسبت به آنها واکنش هایی نشان دادند.
وی ادامه داد: آثار هنری هنرمندان دیگر گاهی یک هنرمند سنتی را نسبت به کار خودش دلزده می کرد و تلاش بر آن بود که نسبت به هنر خودش تجدیدنظر کند. گاهی درمییافت که تا چه اندازه هنرش ارزشمند و در مقایسه با سایر هنرها دارای جایگاه والا است و تلاش می کرد تا بر کیفیت کار خودش بیفزاید. از همین رو، پروسه جهانی شدن سبب تغییر نگرش انسان در قبال خودش شد. پدیده جهانی شدن در ابتدا یک موضوع اقتصادی و سیاسی بود اما کم کم در حوزه فرهنگ و جامعه نیز تسری پیدا کرد، و همانطور که میدانید هنر زیرمجموعه حوزه فرهنگ است و از همین رو هنر درگیر موضوع جهانی شدن است.
این پژوهشگر تصریح کرد: جهانیسازی یک پروژه است و جهانی شدن یک روند. در موضوع جهانی شدن، مسائل و محوریت در هنر سبب افزایش آگاهی انسان نسبت به جایگاه خود، و ارتقای هنر و ملزومات آن نسبت به نسلهای گذشته میشود. معاصریت در هنرهای سنتی بسیار مهم است و با توجه به ارتباطات گسترده میانفرهنگی، هنرمند امروزی نیاز دارد تا متفاوتتر از گذشته ببیند و درک کند.
در ادامه مینا صدری، نگارگر و مجسمهساز، به بررسی آثار ساخته شده در دو رشته مجسمهسازی و نگارگری پرداخت و درباره آن گفت: تبدیل هنر مسئلهای بسیار مهم است که باید ظرافتهای خاصی در آن رعایت شود. ما در گذشته نیز شاهد بروز و ظهور گفتمانهای میانرشتهای بودهایم. همنشینی میان هنرمندان در دوره های مختلف به ویژه در دوره های اسلامی، سبب توسعه و گسترش رشته ها هنری شده است. ایجاد بستر میان گفتمانی درباره رشتههای هنری این فضا را به وجود می آورد که آثار بدیع، جدید و با هویتهای نو تولید شود. زمانی که ما در مینیاتور با یک اثر دو بعدی مواجه هستیم، زمانی که ما آن را در مجسمهسازی به حجم و سه بعد تبدیل میکنیم، نیازمند تسلط، آشنایی و شناخت کامل نسبت به هر دو رشته است. از همین رو یک هنرمند باید با مطالعه تطبیقی بتواند این مهم را بهدرستی انجام دهد.
در ادامه، حسین عصمتی درباره آثار تولید شده به توضیحاتی پرداخت و گفت: ما در ابتدا برخی آثار نگارگری خودمان را به صورت مجسمه خلق کردیم؛ هرچند که تمام تلاش ما این بود که همه ظرافت از نگارگری به مجسمهسازی منتقل شود که گاهی این مسئله به صورت کامل امکانپذیر نبود. در برخی موارد نیز به دلیل اینکه در نگارگری یک اثر قابلیت ایستایی نداشت در خلق مجسمه تغییراتی ایجاد کردیم. این تجربهها نشان داد که یک هنرمند باید در دو حوزه مسلط باشد و اشراف کامل پیدا کند. در میان هنر مدرن و هنر سنتی تفاوتهای بسیاری وجود دارد؛ هنرمند مدرن از بیرون و ظاهر استفاده میکند اما هنرمند سنتی از روح و باطن خود اثر را خلق میکند.
در پایان محمدعلی رجبی، پژوهشگر و کارشناس نگارگری، نیز درباره گفتمان میانمتنی نگارگری و مجسمهسازی گفت: آثار امروز نشاندهنده مسیر و آینده آثار در آینده است. برای آنکه دو هنر با هم ادغام شوند و یا به یکدگیر تبدیل شوند، نیازمند این است که آنها با هم گفتمان مشترک داشته باشند. از همین رو هنرمندان اگر میخواهند هنری را از یک فرم به فرمی دیگر دربیاورند باید به دنبال زمینههای مشترک آن باشند که این مسئله بسیار مهم و قابل توجه است.
وی ادامه داد: باید یک هنرمند، دقیق باشد و نسبت به هنرش به معرفت و شناخت لازم برسد. هنرمندی که تنها ظاهر را نگاه میکند یک هنرمند بازاری است؛ در حالی که یک هنرمند واقعی در آثارش تفکر میکند و سعی میکند که آنها را بهخوبی بشاند. اگر یک مجسمهساز آب را بهدرستی نبیند و نشناسد، خاک را لمس نکند، نمیتواند ابعاد درستی از هنر خود را در حوزه عمل پیادهسازی کند. هنرمند با چشم میبیند، با گوش میشنود با فکر تفکر میکند اما دست آخر با دست است که کار را به سرانجام میرساند؛ کار دست بازتابدهنده تفکر و دل و جان است.