روايت پرويز حيدرزاده از کارنماي پژوهشي اعضاي انجمن هنرمندان نقاش ايران

پرويز حيدرزاده،هنرمند نقاش و استاد دانشکده هنر و معماري، در حاشيه هشتمين کارنماي پژوهشي انجمن در رابطه با آثار خود توضيح داد:  

اين کارها قبل از هر چيزي براي من يک جستجو براي «يافتن» با حفظ درونمايه هاي مورد نظرم از منظر تجسمي است. در کارهاي جديدم سعي بر اين دارم که به يک شيوه شخصي دست يابم و فکر مي کنم تا حدود زيادي از پس آن برآمده ام، اگرچه مضامين کارها ظاهرا متفاوت است. در کارهاي اين دوره ام عناصري متاثر از فضاي پيرامونم و فراتر (ايران) که هميشگي و ريشه دار بوده اند در کارم سايه انداخته و خودم با آنها احساس مثبت و ديريني دارم مثل آب، خاک، خورشيد، عطش،….. که يک حالت نوستالوژي هم برايم دارد. در اين مسير يافته هاي خاصي از جمله؛ کاه گِل، در بعضي کارها بروز مي کنند.

در ادامه حيدرزاده با اشاره به آثار خود در آخرين کارنما در خانه هنرمندان، اظهار داشت:

در عين حال که به شيوه ها و تکنيک هاي نقاشي معاصر(عمدتا اروپايي) توجه دارم، به موازات آن به دستاوردهاي بارز نقاشي قديم ايراني، به ويژه دوران شکوفايي آن ( قرن يازدهم) از نظر ساختارهاي محکم، بديع و زيبا بي توجه نيستم، از جمله مکتب هرات. زيرا که در اين دوره، نقاشي قديم ايراني جدا از توصيف مضامين برگرفته از متون ادبي غني ايراني، از منظر نقاشي (بطور عام) داراي ويژگي هاي بسيار ارزشمند و قابل تعميم در ادوار بعدي و شرايط بعدي است. منظورم جوهره زيبايي شناختي آن آثار است؛ کيفيت هاي جالب و پيچيده وارياسيون رنگ در ارتباط با فرم و بطور کلي ساختارهاي بکر و بديع آن آثار بدين سان، من هم در ترکيب بنديهاي تابلوهايم بي توجه به دستاوردهاي زيبايي شناختي نقاشي قديم ايراني و کاربست آن در نقاشي امروز نيستم. زيرا معتقدم که نقاشِ امروزِ ايراني، در عين حال که در جهان امروز نفس مي کشد و فضاي زمانه خود را در کارش بازتاب مي دهد، روح ايراني در کارش بايد احساس شود. به نظرم در تابلويِ «نقش خيال» و « بدون عنوان» نمود اين نکته را بيشتر مي توان ديد.

اين هنرمند در رابطه با تکنيک اجرايي آثارش مي گويد:

اگرچه معمولا با رنگ آکريليک بر زمينه هاي زيرسازي شده با مديوم هاي مختلف کار مي کنم، اما اساسا زمان شروع کار، به تکنيک خاصي فکر نمي کنم. به قول « ژرژ بزرگ» نقاشِ بزرگ به «نيت» ام در کار توجه دارم و همه چيز را بر محوريت «نيت» قرار مي دهم و در مسير کار با تغييرات، جابجايي و دخل و تصرف و حذف و اضافه ها، بطور طبيعي تکنيک مورد نظرم بدست مي آيد. ضمنا من در کليت کارم به درونمايه مورد نظرم برگرفته از زندگي خودم در ارتباط با پيرامونم اعتقاد دارم و دست مايه کارم قرار مي دهم. مثلا در تابلو «خانواده» با اينکه عناصرِ فيگوراتيو و اشياء در فضايي ملموس و آشنا نمايانده شده اند اما فضا ثابت و صحنه اي (رنسانسي) نيست. ظاهرا فيگورها و اشياء در حال خرد شدن هستند اما از طرفي انرژي هاي بصري و چفت و بست کلي نهفته در متن کار، تقابل فضاي مثبت و منفي، تباين هاي تيره و روشن و برش ها، در کليت تابلو بگونه اي عمل مي کنند که گسست و پيوست عناصر را براي بيننده تداعي مي کنند و من در اين زمينه از مطالعه و تجربه هاي مستمري که از آثار کوبيست هاي فرانسوي اوايل قرن بيستم داشته ام، تاثر گرفته ام. به نوعي اينطور است که به « خصلت هاي انتزاعي» نهفته در بطن ترکيب بندي اهميت خاصي مي دهم و به نظر من فوندانسيون يک تابلو را پي ريزي مي کند.

اين استاد دانشگاه، در رابطه با کردکرد کارنماي پژوهشي انجمن گفت: من نتوانستم در نمايشگاه هاي قبلي کارنما حضور داشته باشم و کارها را از نزديک ببينم. اما آنچه را که دورادور ديدم و شنيدم به نظر مي رسد که در مجموع مفيد بوده است. به عنوان مثال تفکيک هنرمندان و آثارشان از نظر سني خوب بود و در يک نماي کلي بهتر ديده شد که هر هنرمند با چه گرايشاتي از نظر سبک و سياق و شيوه هاي متنوع امروز، چگونه و با چه تکنيکي کار مي کند.

حيدرزاده در رابطه با فعاليت انجمن هنرمندان نقاش ايران بطور کلي بيان کرد:

واقعيت جامعه فرهنگي و هنري ما متاسفانه هنوز اين مشکل را حل نکرده است که تحمل انتقاد ديگران را داشته باشد، بنابراين در انجمن هنرمندان نقاش هم اين مشکل به گونه اي وجود دارد. به عنوان مثال عليرغم اعلام امکان بيان انتقادات در مجامع عمومي سالانه،  قبل از بحث و نتيجه يابي در مورد يک نقد، منتقد طرد مي شود.

من به اين اصل اعتقاد دارم که هرجا خوش نيت هايي که رک و راست حرفشان را مي زنند کنار زده شوند، گرايشات فرصت طلبانه و انگيزه هاي غيرکارآمد جا مي‌گيرند. و آن وقت است که روح ماجرا از بين خواهد رفت و آن جمع در نهايت به يک جمع صرفا اداري تبديل خواهد شد.

پیمایش به بالا