در رونمایی از اشعار و زندگینامه محمدابراهیم جعفری مطرح شد؛

خسرو سینایی: جعفری خودش یک هنر بود

" من باغبانم، اگر دانه شوقی در توست آن را خواهم رویاند. او می گفت هنر نوع عالی بازی ماهرانه ای ست، حاصل بازی پدیده ای جدی ست. برای او هنر یک بازی بود." این را خسرو سینایی به نقل از محمد ابراهیم جعفری در مراسم رونمایی از دو کتاب گزیده اشعار و زندگینامه استاد محمد ابراهیم جعفری مطرح کرد. این رویداد با حضور جمع کثیری از هنرمندان و بزرگان عرصه هنر در روز جمعه، 23 فروردین 1398 در محل باغ موزه هنر ایرانی به همت خانواده محمد ابراهیم جعفری، گلنوش زنجان‌پور و نشر نظر برگزار شد.

به گزارش گالری آنلاین، در ابتدای مراسم، محمودرضا بهمن پور، مدیر نشر نظر و از پیشروان عرصه هنر ضمن تقدیر و تشکر از مریم محمدی، همسر محمدابراهیم جعفری که در گردآوری کتاب گزیده اشعار استاد جعفری زحمت بسیار کشید، گفت:کتاب اشعارِ بوی کاهگل، آواز پرنده محمدابراهیم جعفری، نتیجه تلاش جدی مریم محمدی است. همچنین پرستو رجایی نیز برای نگارش کتاب زندگینامه محمدابراهیم جعفری تلاش مضاعفی کرد. کتاب وی نمونه ای نادر از کتاب زندگینامه نویسی درباره یک هنرمند است. این کتاب بسیار شبیه قصه های هزار و یک شب است و به شکل عجیبی زندگی محمدابراهیم جعفری، که یک شخصیت کاملا متمایز و یک انسان پر از شور و شاعری و عشق است، را نشان می دهد. اگر کسی با این استاد آشنایی نداشته باشد، با خواندن این کتاب، می تواند شخصیت متفاوت او را درک کند.

وی افزود: انتشار این کتاب با همراهی و مساعدت های خانم محمدی صورت گرفت و در مراحل آخر عکس های استاد جعفری به آن اضافه گردید که باعث شد، کتاب قدرتمندتری تولید شود که پر از خاطره است. در واقع کتاب زندگینامه محمدابراهیم جعفری نشان دهنده یک دوره مهم تاریخی است که می توان همه چیز را در آن دوران دید.

بهمن پور بیان کرد: شاید نسل جوان امروز خیلی سریع بخواهد به نتیجه برسد. این کتاب حوصله یک هنرمند را از بدو ورودش به شهر و بعد ورود او به حوزه هنر و تلاشش برای هنرمند شدن را نشان می دهد. کتاب پر از شعور و شورهای یک انسان است، طوری که پرستو رجایی با شنیدن نام هر فرد، به سراغ او می رود از جمله منوچهر معتبر؛ سپس تصویری از استاد جعفری از نگاه منوچهر معتبر دیده می شود.

مدیر نشر نظر اذعان کرد: کتاب مملو از تصاویر مختلف افرادی است که ابراهیم جعفری را توصیف می کنند و خواننده را با بخش های مختلف هنر معاصر آشنا می کنند. در این کتاب عشق یک فرد به همسرش دیده می شود، عشقی یگانه.

پرستو رجایی، نویسنده کتاب زندگینامه ابراهیم جعفری، در ادامه مراسم به تشریح نحوه نگارش این کتاب پرداخت و گفت: من تمام تلاشم را می کردم تا در زمان حیات آقای جعفری، تمام زندگی او را ثبت کنم. استاد جعفری یک آرتیست چندوجهی بود. این موضوع کار نگارش زندگینامه وی را سخت می کرد.

رجایی اشاره کرد: «این کتاب پس از 11 ماه مصاحبه با محمدابراهیم جعفری و بیست نفر از افرادی که از نزدیک با او در ارتباط بودند، در قالب داستان به اتمام رسید. کتاب از زمان تولد استاد شروع میشود و تا 75 سالگی وی را روایت میکند.»

وی همچنین اظهار داشت: «در طول چهار سال شاگردی استاد، من از ایشان عشق به زندگی را آموختم». مسلما کتاب دویست صفحه ای تنها اندکی ما را با استاد جعفری آشنا می کند و نه بیشتر.

دکتر سارا جعفری، هنرمند و استاد دانشگاه، دختر محمدابراهیم جعفری در ادامه مراسم دو شعر از پدر خود را بازخوانی نمود.

کاشکی من برج ویرانی به راهی دور بودم

تا که در شب های بارانی

کبوتر ها نم آلوده به زیر سقف ایوانم به یک پا تکیه میدادند و می‌خفتند

بوی نم آلود و مستی آور پر ها با صدای وهم انگیز نفس های کبوترها

کاهگل ها خیس باران

خاطرات دور دوران را به خاطر زنده میسازد

اسب خاطر را به شهر یادهای دور می‌تازد

کاشکی من برج ویرانی به راهی دور بودم

تا که در شب های بارانی

کبوتر ها نم آلوده به زیر سقف ایوانم به یک پا تکیه میدادند و می‌خفتند

پای ایوان در کنار آتش سوزان

دو شبگرد غم آلوده

برای یکدگر از سرگذشت خویش می گفتند

1339 / محمدابراهیم جعفری

با تیر و کمان کودکی ام در کوچه باغ های قدیمی

در انبوه درختان باران خورده

سینه گنجشکی را نشانه گرفته بودم که عاشق تو شدم

گنجشک بر شانه ام نشست

و من شکارچی ماهری شدم

از آن پس هرگز به شکار پرنده ای نرفتم

هروقت دلتنگم آواز میخوانم

پرنده می آید، پرنده می نشیند، پرنده را می بویم، پرنده را می بوسم، پرنده را رها میکنم

و چون شکار دیگری میشود کودکی ام را میبینم

در کوچه باغ های قدیمی

در کنار دیوار های باران خورده

با بوی کاهگل و آواز پرنده

به خود می پیچد و گریه میکند

های آواز چقدر تو را دوست دارم

شعر از مجموعه عاشقانه های ابری

1369 / محمدابراهیم جعفری

وی سپس متنی از خواهر خود، سایه جعفری را به یاد پدر نقل کرد:

«همیشه کبوتران بیش از من و تو می دانند

هر کبوتری مهتاب را بیشتر از من و تو می بیند

روزها دلگیرند

بیا در مهتاب آغاز کنیم

آخرین باری که با پدرم تلفنی صحبت کردم، خیلی دلتنگی می کردم. پدرم با همان صدای گرم همیشگی به من گفت: سایه از آنجا که ایستادی قرص ماه را میبینی؟ من گفتم بله، ماه را می بینم. گفت: خب منم همینطور. تا وقتی ماه من و تو یکی ست، هیچ غمی نداریم و امروز این شعر را بی اختیار زیر لب زمزمه می کنم:

من خاموشم

تا ماه با تو بگوید»

لیلی گلستان، مدیر گالری گلستان ضمن تشکر از مریم محمدی، گفت: یکی از افتخارات من این است که بسیاری از نمایشگاه های آثار استاد جعفری در گالری گلستان برگزار شده است. به نظرم همه ما باید خوشحال باشیم که این آدم را شناختیم، با او هم صحبت بودیم، با او معاشرت کردیم و از وجودش لذت بردیم. من از آقای جعفری آموختم که زندگی را باید بیش از اینها دوست بدارم، باید به عشق بیشتر اهمیت دهم.

به گزارش خبرنگار گالری آنلاین، خسرو سینایی، کارگردان سینما در ادامه مراسم ضمن تشکر از مریم محمدی بیان کرد: پرستو رجایی آرزوی چندین ساله من را عملی کرد. محمدابراهیم جعفری ده روز زودتر از من به دنیا آمد. 35یا 36 ساله بودیم که با هم آشنا شدیم و یک دوستی عمیق بین ما شکل گرفت و الان یک سالی است که او را نمی بینم. آنچه را که اتفاق است، باور نمی کنم. با شیطنتی که از او سراغ دارم، یک گوشه ای پنهان شده تا در آخر به ما بخندد. امیدوارم اینگونه باشد ولی نیست.

سینایی گفت: ایام خوش آن بود که با دوست به سر شد، باقی همه بی حاصلی و بی‌خبری بود. من بیش از 65 سال است که با انواع هنرمندان سروکار داشتم و با اطمینان کامل میگویم که کمتر کسی را مثل جعفری دیدم که اینگونه تاروپودش با هنرش درهم آمیخته باشد. انقدر اصیل و شفاف و خودش باشد.

وی افزود: جعفری خودش یک هنر بود. من و او با هم موافق بودیم که خلاقیت در ذهن شکل می گیرد و جعفری میگفت این خلاقیت در هرکسی از یک سوراخ فوران می کند، در یکی با شاعری، در دیگری با نقاشی و .... . جعفری در شاعری پیرو هیچ مکتبی نبود جز مکتب ذهن و وجود خودش. توجهی نداشت که او را صاحب مکتب بدانند، مورد تحسین قرار بگیرد و یا نظریه پردازی کند. شعر در او می جوشید.

سینایی اظهار داشت: کاش بزودی شاهد چاپ اشعار طنز اجتماعی جعفری باشم. جعفری سالها تدریس کرد. من بسیارری از شاگردانش را می شناختم. از قول فرح اصولی شنیدم که « او در کنار آموختن فن نقاشی به ما، می کوشید روح هنرمند را در ما بیدار کند». جعفری می گفت: من باغبانم، اگر دانه شوقی در توست آن را خواهم رویاند. او می گفت هنر نوع عالی بازی ماهرانه ای ست، حاصل بازی پدیده ای جدی ست. برای او هنر یک بازی بود. سالها باهم شوخی داشتیم و یک دوستی پر از انرژی متقابل بود.

این کارگردان اذعان داشت: من او را بسیار بیشتر از خودم شاعر می دانستم. هر زمان به شعری برای فیلم هایم نیاز داشتم، از او کمک می خواستم.

در پایان مراسم حضار یک دقیقه به یاد استاد و به احترام خانواده وی دست زدند و سپس فیلمی از شعرخوانی های محمدابراهیم جعفری در ساخته های خسرو سینایی پخش شد.

در پایان مراسم اهدا و امضای کتاب برگزار شد.

تهیه و تنظیم : سارا حسینی خبرنگار گالری آنلاین

logo-samandehi