موزه هنرهای معاصر، گنجینهای مهم و قابلاعتنا در جهان است
یادداشتی از علی فرامرزی در روزنامه اعتماد
به قلم: علی فرامرزی
انسانها برای ارتباط با یكدیگر علایم و نشانهها را خلق كردند و از تركیب اصوات و نشانهها كلمات به وجود آمدند. كلمات كاربرد یافتند تا روزن و علامتی باشند برای راهیابی افراد و دیگران به محتوای پس و پشت آن. از همین روست كه كلمهای كه به محتوایی اشاره نكند، صوتی بیش نیست و اگر از ویژگیهایی برخوردار نباشد كه موسیقی را تشكیل دهد، كاربرد خاصی نخواهد داشت. به تدریج ارزش و اعتبار كلمات و این ابزار ارتباطی آن چنان بالا گرفت كه از دل آن هنرهای مهمی چون شعر و ادبیات در حوزه هنر، فلسفه و سایر علوم در زمینههای مختلف معرفتی با بهرهگیری از كلمات و با اتكا به اعتبار آن پدید آمدند و بخش عظیمی از بار فرهنگی جامعه را به دوش كشیدند. چه معاهدههایی كه بر سر یك كلمه مندرج در آن ثروتها و املاكی دست به دست شده است. در تعبیر و تفسیرهای متون و فرهنگهای فلسفی و مذهبی كلمه از چنان اعتبار و حساسیتی برخوردار است كه میتواند یك برداشت را به عكس محتوای خود تبدیل كند. این مقدمه را از آن روی آوردم كه اشارهای باشد هرچند كوچك به اهمیت و اعتبار متن و محتوای پس از آن. در سالهای اخیر كلمات گاه آن چنان حساسیت، معنی و محتوای خود را از دست دادهاند كه در مواردی به عكس خود تبدیل شدهاند. برای مثال كلمه غیرانتفاعی كه دلالت بر عمل یا انگیزهای دارد كه در آن قصد و نیتی برای برخورداری از منافع مادی متصور نبوده و نباشد! حال نگاهی بیندازیم به كاربرد آن در سالهای اخیر مثل مورد مدارس غیرانتفاعی. یعنی عملا كلمه در جایی به كار برده میشود كه درست عملی عكس آن در آنجا انجام میپذیرد و انتفاع در آنجا هدفی روشن است. در جهان مادیات، سیاست و فرهنگ عامه چنین جابهجاییها و نابجاییهایی در تاریخ گذشته و معاصر تبدیل به امری عادی و روزمره شده است. 40 سال است كه بر سردر مكانی با معماری منحصر به فرد، خاص و چشمگیر در خیابان كارگر شمالی نوشته شده «موزه هنرهای معاصرایران». سوال این است كه در این مدت تا چه حد این مكان با عنوانش مطابقت داشته و به عنوان موزه از آن استفاده شده است و اگر چنین نشده چرا؟ كلمه «موزه» تعریف مشخصی در فرهنگ مدرن و معاصر دارد كه به مجرد شنیدن این كلمه، همه افراد به برداشت و دریافتی یكسان از آن میرسند. مكانی كه مجموعه بزرگی از آثار باستانی، صنعتی و چیزهای گرانبها را نگهداری میكنند و در معرض نمایش میگذارند. این یك تعریف كلاسیك از فرهنگنامه دهخداست كه در مواردی با معاصریت موزهها و هنرهای معاصر چندان سازگاری ندارد. همچنانكه امروزه موزههای معاصرتر به دو بخش تقسیم شدهاند تا هم مسوولیت موزه بودن خود را انجام دهند و هم پویا بودن و معاصریتشان را حفظ كنند. بدین معنا كه در بخشی گنجینه و آثار خود را به گونه دایمی به نمایش میگذارند. طوریكه مردم میدانند فلان اثر را در كدام قسمت از فلان موزه میتوانند ببینند. این از جذابیتهاست. بخش دیگر را برای نمایش آثار موقت و قابل تغییر اختصاص میدهند و مثل گالریها عمل میكنند. چنانچه مكانی با عنوان موزه خالی از آثار دایمی و همیشگی باشد، دیگر به آن نام موزه نخواهند داد بلكه بسته به عملكرد و كاربردش، عنوانهای مختلفی برای آن در نظر میگیرند. طبیعی است برای آنكه به ساختمانی موزه گفته شود، لازم است كه آن مجموعه از فضای كافی برای به نمایش درآوردن آن آثار برخوردار باشد و گنجینهای غنی و كافی از آن كالای خاص داشته باشد تا بتواند ضمن تامین اعتبار و آبروی كافی برای آن محصول، خود را هم به مركز معتبری تبدیل كند. مكانی كه امروزه به آن «موزه هنرهای معاصر» گفته میشود، خوشبختانه به لحاظ داشتن آثار باارزش از هنرمندان معروف خارجی و داخلی، گنجینهای مهم و قابلاعتنا در جهان است و از این نظر میتوان آن را در سطح مجموعههای بسیار مهم هنرهای تجسمی معاصر جهان و ایران قرار داد اما چرا چنین ساختمان منحصربهفرد و این تعداد آثار مهم تجسمی، به جای اینكه به مركزی هنری، فرهنگی در سطحی بینالمللی تبدیل شود، به چیزی عجیب و غریب تبدیل شده كه برای نامگذاریاش انسان درمیماند. بررسی همهجانبه و كارشناسانه سرنوشت 43 ساله این مكان نشان میدهد كه با مشتی نمونه خروار از آنچه بر سر هنر و فرهنگ ایرانی آمده است، روبروییم. میتوان ردپای تمام تفكرات و عملكردهای پرفراز و نشیب 40 سال معاصر را در آن دید و مورد تحلیل قرار داد. زمانی در یك مصاحبه رادیویی درباره موزه هنرهای معاصر با یك همكار نقاش دیگر شركت كرده بودم. آن همكار لابه لای حرفهایش گفت: موزه هنرهای معاصر تاكنون 16 تابلو از من خریده است! و گله داشت كه چرا بعضی از آنها را موقتا به خاطر نمایشگاهی كه در پیش داشت، به او برنمیگرداند!
بگذارید اتفاقی ثبت شده را برایتان بگویم.چندسال پیش قرار بر این شده بود كه تعدادی از آثار هنرمندان بینالمللی موجود در گنجینه موزه به همراه تعدادی از آثار هنرمندان تجسمی ایران برای مدتی به موزه یا مراكزی در كشورهای آلمان و ایتالیا به رسم امانت داده شود.
قرار شد وزیر وقت امور خارجه آلمان، اشتاین مایر در سفری كه به ایران داشت، از موزه هنرهای معاصر هم دیدن كند. برای آنكه این مكان سر و شكلی موزهای بگیرد، به سرعت آثار موجود در آرشیو را به دیوارها آویختند و سر و شكل موزه به آن دادند. سوال این است: چه شد كه دوباره آن محصولات هنری به انبارها برگشتند و بعد از آن نمایشگاهی از یك مجسمهساز آلمانی برپا شد و آن مكان دوباره به یك گالری تغییر شكل داد؟ بنابر نوشته روابط عمومی موزه از بعد از انقلاب تاكنون 37 رییس بر این مجموعه مدیریت كردهاند و هیچوقت مانند همه موزههای دنیا مدیریتی جمعی بر آنجا اعمال نشده است. بنا برهمان نوشته این موزه از كتابخانه قابل توجهی از كتب مربوط به هنرهای تجسمی برخوردار بوده. آن كتابخانه كجاست؟ به راستی انجمنهای تجسمی شامل انجمنهای نقاشان، گرافیستها، عكاسان، مجسمهسازان و ... در این مدت كه موزه هنرهای معاصر به خاطر تعمیرات تعطیل بوده، تا چه اندازه در جریان آنچه انجام شده یا بناست انجام شود، قرار داشتهاند؟ مگر قرار نبود اینجا چشم هنرهای تجسمی ایران باشد؟