ستاره تابناک هنر نوگراي ايران، مسعود عربشاهي (۱۳۹۸ – ۱۳۱۴) پس از مدتي ناراحتي قلبي سرانجام جان به جان آفرين تسليم و صحنه هنر ايران را براي سفر ابدي خويش سوگوار کرد. او اما، ميراثي گرانسنگ و ستودني از خود برجاي گذاشت که بر تارک هنر ايران خواهد درخشيد.

عربشاهي نقاش نمادهاي کهن و جهان رمزآلود اسطوره بود و پيوسته در پي احياء خويشتن ديرين ايراني. وي شيفته تاريخ باستان و حکمت ازلي بود، اما درعين حال فرزند زمانه خويش و مأنوس با زبان هنر مدرن و ساختار زيباييشناسي آن. دستمايه اوليه کار او نقشمايههاي بينالنهرين و الگووارههاي ايلامي و سومري بود که با ترکيب آنها نوعي سورئاليسم انتزاعي را شکل ميداد يادآور کتيبههاي باستاني و سنگنوشتههاي تاريخي. سپس با الهام از بنيادهاي ترسيمي معماري به سمت انتزاع کامل رفته و شماري از متشخصترين نمونههاي هنر مدرن ايران را خلق کرد.
وي با همه تاريخگرايي، چندان درپي عناصر سنتي و بومي نبود و در زمانيکه بسياري از همتايانش، همانند هنرمندان منتسب به مکتب سقاخانه، به سراغ آميزش سنت و مدرنيته رفته و عناصر بومي و نقشمايههاي هنرهاي تزئيني را براي خلق ترکيبهاي مدرنيستي بکار ميگرفتند، او به دوباره از ريشه روئيدن انديشيد و درپي هنر نئوکلاسيک رفت تا ترجماني مدرنيستي از آن را بيافريند. تلاشهاي بيوقفه او با اين راهبرد، يک برند مدرن با روح ايراني پديد آورد که حالا از برجستهترين دستاوردهاي هنر ايران محسوب ميشود.

عربشاهي هنر را محملي براي اعاده والايي و فرهيختگي ميپنداشت. آثار وي هم بهخاطر مضمون متعالي و هم براي تاثيرپذيري شکلي از ساختارهاي معمارانه، در زمره والاترين نمونههاي هنر نوگراي ايران بشمار ميروند. آنها گاه تاريک، سياه و هندسي هستند و زماني هم روشن، الوان و درهمريخته. اما درهرحال همواره به مفاهيم بنياديني چون پيدايش و خلقت، اسطوره و حکمت و نظم و پويايي اشاره داشته و هميشه عميق و مسحور کننده هستند و مصداق راستين فضيلت هنر.
ميراث او ماندگار و يادش گرامي باد



