علي فرامرزي يکي ازهنرمندان باسابقه درعرصه هنرهاي تجسمي به شمارمي رود. اين هنرمند نقاش نزديک به شش دهه است که درعرصه هنر فعاليت مستمر دارد و از رهگذر اين فعاليت، نمايشگاه هاي متعددي برگزار کرده و آثارش در برخي حراج ها و بي ينال ها به معرض نمايش گذاشته شده اند. تغيير رويکرد هنرمندان جهان به دليل انزوانشيني اجباري ناشي از گسترش بيماري کرونا در ماه هاي اخيرکه رکود گالري ها، موزه ها و بطورکلي رويدادهاي هنري را به دنبال داشته، بهانه بحث ما در گفت وگو با اين هنرمند بوده است.

شايد بد نباشد پيش از هرچيز، در اينباره صحبت کنيم که اصولا بيماري کرونا و به تبع آن انزواي اجباري که براي همه افراد جامعه به وجود آورده چقدر توانسته براي شما بعنوان يک هنرمند به هنگام خلق اثر منبع الهام باشد؟
– در ايام کرونا چندين اثر خلق کردهام، اما اينکه مشخصا بخواهم اثري تحتعنوان کرونا ارائه بدهم اينطور نبوده است.
اگر اشتباه نکنم در طول سالهاي گذشته تمرکز شما بر چند موضوع بوده که بر اساس آنها کارنامه کاريتان به سه دوره تقسيم ميشود.
– بله! بهطورکلي در طول سالهايي که دراين عرصه فعاليت کردهام، همواره سه دوره کاري را توامان با يکديگر پيش بردهام. ميتوان گفت، آثار من تماما تحتتاثير اين سه دوره بودهاند. يک دسته کارهايي متاثر از زندگي شخصي خودم، دسته دوم کارهايي که در ارتباط با طبيعت و هستي ارائه کردم و بخشي از کارهايم که مثل هر هنرمند ديگري برگرفته از محيط پيرامونم در جامعه است. مدتهاست بر روي دورهاي از کارهايم که مربوط به احوالات شخصيام ميشود کار ميکنم، اين مجموعه که "باغ عدن" نام دارد تقريبا روبه اتمام است. درباره کارهايي که در دو حيطه جامعه و هستي با آنها سروکار دارم هم تلاش کردهام، تاثيراتي که طبيعت بر روي من گذاشته و همينطور، تاثيراتي که مسائل جامعه مثل کرونا بر من داشتهاند به ارائه اثر بپردازم.
اصولا احوالات شخصي يک هنرمند در شرايط کنوني که جامعه با بحران کرونا مواجه است و سرنوشت و آينده به دليل نبود درمان قطعي اين بيماري مشخص نيست به چه شکل ميگذرد؟
– مسئلهاي که در حالحاضر وجود دارد اين است که امروز به دليل موج همهگيري کرونا تمام افراد جامعه دستخوش سردرگمي شده و در تعليق قرار دارند. درواقع؛ احوالات شخصي هرکداممان بستگي به اين مسئله دارد که کرونا در ماههاي آينده چقدر شدت بگيرد يا کمتر شود و اصلا مدت زمانش چه وقت تخمين بخورد.درمجموع، بيماري کرونا باعث شده تا سقف آرزوهاي دور ودراز آدمها کوتاه شود. ديگر نميشود مثل دوره پيش از کرونا، خطمشي وهدفگذاريهاي مشخص و روشني براي آينده داشت. حالا اينکه کرونا چقدر عمق پيدا کند، عامل تعيينکنندهاي است که ذهن همه را به خود مشغول کرده. امروز همه در حالت انتظار و تعليق به سر ميبريم، بهخصوص اينکه اخباري هم که ازاين حوزه شنيده ميشود،هدفگذاري مشخص را براي همه مشکل کرده است. درعينحال، تصورميکنم بيماري کرونا هم مانند هر پديده ديگري دو جنبه مثبت و منفي دارد. طبيعي است جنبه منفي اين بيماري درحالحاضر پررنگتر از ديگر وجوه آن به نظر ميآيد، ولي بههرحال؛ اگر عميق فکر کنيم ميبينيم بروز بيماري کرونا با مزايايي هم توام بوده است.
احوال شما در انزواي شخصي ناشي از اين بيماري به چه شکل ميگذرد؟
– هم اميدوارم و هم نااميد! البته در زندگي شخصي و کاري خودم واقعا مشکلي ندارم. اما همانطور که اشاره کردم، اخباري که درباره اين بيماري و چگونگي مهار شدن آن به گوش ميرسد باعث ميشود در زندگي اجتماعي، احساس ناامني کنم و نتوانم جهانبيني دقيقي نسبت به آينده داشته باشم. با اينحال، در زندگي شخصي، نقاشي ميکنم و مينويسم. کماکان مثل همه اين سالها. قبل از کرونا هم همين روند را دنبال ميکردم و حالا هم همينطور. بهطور قطع، بحران کرونا روي زندگي اجتماعي من هم مثل خيلي از افراد جامعه اثر گذاشه است، ولي از آنجايي که ذاتا آدمي هستم که باتنهائي مشکل ندارم، بنابراين، اين انزوا و دور بودن از فضاي اجتماعي در شرايط کنوني خيلي اذيتم نميکند.
خاطرم هست در گفتوگويي که با يکي ازهنرمندان انجام دادم به اين مسئله اشاره کرد که کرونا صرفنظر از آسيبهايي که به زندگي ما وارد ميکند ميتواند به خلق آثار درخشان بعداز خودش هم منجر شود، حالا به نظر شما هم ممکن است در دوره پساکرونا شاهد آثار بديع و تاثيرگذاري ازاين رهگذر باشيم؟
– به قول دوستي: کرونا با ورودش،جهان را به قبل و بعداز خودش تقسيم کرده است. نميدانم! جواب سوال شما بستگي به اين دارد که چقدر بحران اين بيماري طول بکشد وادامه يابد. ضمن اينکه من به اندازه هنرمندي که در سوال اشاره کرديد خوشبين نيستم. چرا که فکر ميکنم اگر روند بيماري مسري کرونا به طول بيانجامد ميتواند فلسفه همه چيز را زير سوال ببرد. يعني اگر فرض کنيم، نمايشگاههاي نقاشي، گالريها، موزهها، حراجها و ساير رويدادهاي هنري به دليل کرونا همچنان تعطيل باشند، بايدديدچشمانداز هنرهاي تجسمي چه خواهد شد؟! مسلما ضررهاي زيادي به هنرمندان وارد ميشود. مثالي دراين زمينه ميآورم، يک نقاش پيش از آنکه کرونا در کار باشد، آثارش را براي نمايش در فضاهاي بزرگ آماده ميکرده، ولي حالا کرونا باعث شده، اين فضا محدود و کوچک شود. درواقع، هنرمندي که تا پييش ازاين آثارش را در قالب دو متر در دو متر بر روي ديوارهاي گالري به نمايش ميگذاشت، حالا با آمدن کرونا ناچار است، اين آثار را در گالريهاي مجازي و در قالب تلفنهاي هوشمند با السيدي محدود نمايش دهد. اما اين کجا و آن کجا؟ کارکرد هردوي اينها با يکديگر متفاوت است. ضمن اينکه برخورد رودرروي مخاطب هنرهاي تجسمي هم بعداز غلبه کرونا، بهکلي با بخشي ازآثارهنري مثل نقاشي تغيير ميکند. يعني اگر در يک نمايشگاه نقاشي، سيصد مخاطب به تماشاي آثار هنرمند ميآمدند، دراين بين، اغلب مخاطبان از نگاه تخصصي نسبت به هنر برخوردار بودند، ولي حالااکثر مخاطبان حتي آنهايي که تخصص و اشرافي نسبت به اين حيطه ندارندهم، در منزل خود مينشينند و همانطور که چشم به تلويزيون دارند، در صفحات مجازي، نمايشگاه مجازي هنرمندان را تماشا ميکنند. درحاليکه مولفه هنرهاي تجسمي از جمله نقاشي به اين شکل است که مخاطب بايد از نزديک اندازه ،تکسچر (بافت)، طيف رنگ، کمپوزسيون و ديگر عناصر اثر را ببيند. ازاين نظراست که براين باورم، طولاني شدن روند کرونا به معني واقعي به هنر نقاشي ضربه ميزند و حيات گالريها را به خطر مياندازد. درحاليکه چندان که اشاره کردم، اثر هنري يک بده بستان است و مسئله ارتباط با مخاطب مهمترين نکتهاي است که دراين بده بستان مطرح ميشود. البته فقط هنري مثل نقاشي نيست که حياتش با وجود کرونا به مخاطره افتاده، درباره برخي ديگر از هنرها مخصوصا هنرهاي صحنه اي مثل تئاتر هم اوضاع بدترازاين است. کما اينکه بيماري کرونا باعث بيکاري طيف وسيعي دراين حوزه شده است. حالا بماند که بيکاري و کمکاري بر روي ذهن هنرمند چقدر ميتواند تاثير منفي داشته باشد. چون بههرحال، زندگي هنري هم به امرار معاش و گذران چرخه اقتصادي نيازمند است. نکته ديگر اينکه اگر روند بيماري کرونا طولاني شود، هنرمند يکباره با خود فکر ميکند اثر خود را کجا نشان بدهد؟! درست هم فکر ميکند، چون مگر هنرمند چقدر ميتواند در انزواي خودش کار کند؟ البته هنرهايي مثل شعر، داستانويابازيهاي کامپيوتري و سريالهايي که در شبکه خانگي توليد ميشوند ميتوانند افتانوخيزان در شرايط کرونا هم به حيات خود ادامه بدهند و رشد کنند. ولي واقعا يکسري از هنرها مانند تئاتر، سينما، نقاشي و…نميتوانند به همين شکل بدون مخاطب به حيات خود ادامه بدهند. با اين تفاسير، اينکه چقدر کرونا باعث ميشود تا بعدازگذراندن اين بحران، آثار درخشاني از آتليهها بيرون بيايد را واقعا نميدانم. اين مسئله بستگي به روحيه هنرمند دارد. درباره خودم ميتوانم بگويم، وقتي بيماري کرونا گسترده شد، چندهفته اي طول کشيد تا با اين شوک کنار بيايم و خودم را با شرايط وفق بدهم وبيشترمينوشتم. ولي وقتي خودم را با شرايط منطبق کردم به اين مسئله فکر کردم تا کي ميتوانم گوشه آتليه کار کنم، بي آنکه انتظار داشته باشم تماشاگري از آثارم ديدن نکند؟ ماهيت کار هنرمند اين است که اثر خلق ميکند تا مردم آن را ببينند و دربارهاش نظر بدهند. يک اثرتصويري بدون ناظرذهني چه هويتي ميتواند داشته باشد!
اگر بخواهيم بيتعارف حرف بزنيم، ميبينيم کرونا بيآنکه انتخاب کند قرباني ميگيرد، ممکن است نصيب قرباني امروز آن، من باشم و فردا شخص ديگري. همين مسئله؛ يعني احساس قرابت کردن با مرگ ميتواند محاسني هم براي ما داشته باشد، مثل دم را غنيمت شمردن، از لحظهها بهترين استفاده را کردن و تقويت مسئله مرگانديشي که شايد تا پيش از آن هم به اين مقوله فکر نکرده بوديم. اينکه چه وقت نوبت ما ميشود، اصلا نوبت ما ميشود يا نه، اين کلنجارهاي دروني ناشي از بروز کرونا چقدر ميتواند بر زندگي يک هنرمند اثر داشته باشد؟
– سوال عميق و خوبي است. اگر بخواهيم واقعبينانه نگاه کنيم ميبينيم کرونا باعث شده تا همه ما همين الان مرگ را پشت در خانههايمان حس کنيم. کما اينکه وقتي بيرون ميرويم و برميگرديم دائم در اين ترديد هستيم که آيا کرونا گرفتهايم يا نه. طبعا اينکه يک فرد چقدر بتواند خود را در لحظههاي حال قرار بدهد و بي آنکه غم فردا را بخورد در اکنون خود خوش باشد مسئله مهمي است. کرونا باعث شده روي داشتههاي امروزواينجا ئي مان بيشتر متمرکزکنيم. به همين چند ساعتي که هستيم. درواقع همين افکار است که شرايط روحي ما را در ايام قرنطينه ميسازد. ميتوان گفت، کرونا آمده تا اميد و آرزوهاي طولاني و بلندپروازانه را از آدمها بگيرد و آنها را محکوم کند که با داشتههاي ساده خود کنار بيايند. اين مسئله در روابط فردي هم به چشم ميخورد. اينکه بايد با خود فکر کنيم هميني هست که هست. توقعاتمان را پايين بياوريم و در نهايت به يکجور تسليم و رضا برسيم. بنابراين کرونا باعث شده تا ذهن انسان، محدود به لحظهها بماند و انسان بداند که زندگي چيزي جزهمين لحظهها نيست، اصلا نصيب انسان همين لحظههاست که او در اختيار دارد.
در لابلاي گفتوگو به دورههاي مختلف کاريتان اشاره کرديد، بااين حال، ممکن است در دهه هفتاد عمرتان بخواهيد در عرصه نقاشي تغيير مسير بدهيد، منظورم به لحاظ انتخاب مضمون و فرم است.
– بله، ممکن است! ميتواند هراتفاقي بيفتد! ولي اصولا نقاشي کردن براي من هميشه جواب دادن به خودم بوده است. من جزء کاراکترهاي چرايي هستم، يعني فردي که بيشتر ميخواهد با خلق يک اثر به سوالات و کشمکشهاي دروني خودش پاسخ بدهد و بهنوعي جواب هاي خود را دربين آثارش پيدا کند. نقاشي براي من هميشه اينطور معني داشته. ولي بيشتر تمايل دارم مجموعه کارهايي که متاثر از کوير ،شهروباغ عدن کار کردهام را ادامه بدهم و به اين مجموعه ها اضافه کنم. البته خيلي از هنرمندان يک خط کاري را تا سالها ادامه ميدهندوباآن هاشناخته ميشوند. بهطور کلي؛ وقتي به آثارم نگاه ميکنم به اين مسئله ميرسم، کارهايي که کردهام همواره بازتابي از نوع تفکرواحساس خودم بودهاند. کما اينکه تجسم هندسي من از انسان اصولا چند ضلعي است. مثلث نيست، خط هم نيست، يک چندضلعي است. حتي در مقالههايم هم به يک موضوع از چند زاويه نگاه ميکنم. بنابراين، فعاليتم در نقاشي يکوجهي نبوده و اين سه بخش رادر بر داشته است.
دربين سبک هاي شناخته شده به کدام سبک بيشترعلاقه داريد؟
– از بين سبکها به کوبيسم بيشتر علاقه داشتهام. چون بهلحاظ فلسفي، غني است و هنرمنداني که به اين سبک کار کردهاند همواره نگاههاي چندوجهي را در آثارشان براي مخاطب مطرح ميکنند که ميتواند هميشه براي مخاطب قابل تحليل باشد. اين نگاه چندوجهي در نقاشيهاي خودم هم به چشم ميخورد.
منبع: ماهنامه چراغنامه
