جستجوي احساس انسان در آثار روتکو

شکي نيست که به محض شنيدن نام «مارک روتکو»‌،‌ تصاويري از بوم‌هاي بزرگ و انتزاعي اين هنرمند در ذهن تداعي مي‌شود. «روتکو»‌ نزديک به دو دهه چنين آثار هنري را خلق مي‌کرد، اما در دوران ابتداعي فعاليت خود به عنوان نقاش آثاري را خلق کرد که شباهتي به نقاشي‌هاي مشهور او ندارند.

به گزارش ايسنا،‌ «مارک روتکو»، نقاش انتزاعي نامدار آمريکايي در سال ۱۹۰۳ ميلادي متولد شد. او از سال ۱۹۵۰ ميلادي تا ۱۹۷۰ ميلادي تابلوهاي بزرگ انتزاعي را خلق کرد که بيانگر احساسات بشر بودند. اما اين هنرمند پيش از اين که به يک اسطوره هنر انتزاعي اکسپرسيونيست تبديل شود، براي پيدا کردن جايگاه خود در دنياي هنر تلاش مي‌کرد.

در ادامه با برخي از نخستين آثار هنري «روتکو» آشنا مي‌شويد.

آثار مربوط به دوران ابتدايي فعاليت «روتکو»‌ به طور غافلگيرکننده‌اي با آنچه که در حالت عادي از اين هنرمند به ياد داريم، تفاوت دارد. با تمام اين تفاسير و با در نظر گرفتن اين تفاوت‌ها، تلاش «روتکو» براي به تصوير کشيدن احساسات انسان و جست و جو براي پيدا کردن آن‌ها در آثار خود و ساير استادان قديم نقاشي کاملا مشهود است.

سمت راست: خودنگاره «مارک روتکو»‌ در سال ۱۹۳۶  
 سمت چپ: خودنگاره «رامبرانت»‌ در سال ۱۶۵۹ 

اين هنرمند در سال ۱۹۲۳ ميلادي از تحصيل در دانشگاه ييل دست کشيد و به نيويورک نقل مکان کرد. او ساعت‌ها در موزه هنر متروپوليتن سپري مي‌کرد و در کلاس‌هايي شرکت کرد که توسط  «ماکس وبر»، نقاش آمريکايي سبک کوبيسم تدريس مي‌شد. «روتکو»‌ در حوالي دهه ۲۰ ميلادي با نقاش نوگراي آمريکايي به نام «ماکس وبر»  آشنا شد که تصويرگري‌هاي ساده و رنگارنگ او نقش زيادي بر روند شکل‌گيري سبک «روتکو»‌ ايجاد کرد. «روتکو»‌ در اين مقطع به طور ويژه به آثار هنري «رامبرانت»‌ و خودنگاره‌هاي او در گالري ملي هنر واشنگتن علاقه‌مند شد. تاثير اين علاقه‌مندي را در خودنگاره «روتکو» متعلق به سال ۱۹۳۶ ميلادي مي‌توان مشاهده کرد.

سمت راست:‌ «پرتره مري» اثر «مارک روتکو» در سال ۱۹۳۸
 سمت چپ: «هنر نقاشي کردن»‌ اثر «يوهانس ورمير»‌ در سال ۱۶۶۶

«رامبرانت»‌ تنها استاد چيره‌دست نقاشي نبود که مورد توجه «روتکو»‌ قرار گرفته بود. اين هنرمند نخستين‌بار در دهه ۵۰ ميلادي بود که تابلو «هنر نقاشي کردن»‌ اثر «يوهانس ورمير» را ديد. درنتيجه «روتکو» تلاش کرد که اين نقاشي را با توجه نشان دادن به لباس آبي زن و و پنجره مجاور او، بازخلق کند.

«فانتزي زيرزميني» اثر «مارک روتکو»‌ در سال ۱۹۴۰ 

«روتکو»‌ در سال ۱۹۲۹ ميلادي تدريس به کودکان را در آکادمي مرکز يهودي بروکلين آغاز کرد و بيش از ۲۰ سال به اين کار ادامه داد. اين هنرمند در آن زمان بيشتر صحنه‌هايي از خيابان،‌ فضاي داخلي خانه و انسان‌ها را نقاشي مي‌کرد. در صحنه‌هاي مربوط به مترو مي‌توان مسافران بدون چهره‌اي را ديد که تنها بر روي سکو يا پايين پله‌ها در مقابل پس‌زمينه‌اي خالي قرار دارند.

در دهه ۴۰ ميلادي و احتمالا به دليل آنچه که در جهان درحال وقوع بود، «روتکو»‌ به جاي صحنه‌هايي از زندگي واقعي به نقاشي کردن نمادها و مفاهيم افسانه‌اي روي آورد.

کتاب «زايش تراژدي» اثر «فردريش نيچه»‌ بود که بيشترين تاثير فلسفي را در اين دوره بر «روتکو» ايجاد کرد. از اين رو کاوش موضوعات بديع در هنر مدرن ديگر هدف «روتکو» نبود. از اين مقطع به بعد، هدف هنر او از بين بردن خلأ روحي انسان مدرن بود.

«شام آخر» اثر «مارک روتکو» در سال ۱۹۹۸ 

منتقدان هنري در فاصله ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۹ ميلادي آثار هنري که «روتکو»‌ خلق مي‌کرد را نقاشي‌هاي «چندشکلي»‌ توصيف مي‌کردند. «روتکو» هرگز از اصطلاح «چندشکلي» استفاده نکرد، با اين حال اين عنوان مناسبي براي توصيف دقيق نقاشي‌هاي اوست. خود هنرمند اين نقاشي‌ها را داراي ساختاري بنيادي‌تر از بروز عواطف و حالات انسان توصيف کرد.

پیمایش به بالا