آثار محمد ابراهيم جعفري از اول دي ماه تا 22 دي ماه در گالري هور به نمايش در خواهد آمد.

به گزارش گالري آنلاين، در اين نمايشگاه 22 اثر از محمد ابراهيم جعفري به نمايش در خواهد آمد که 13 عدد از آنها منوپرينت هاي خلق شده در دوران جنگ هستند و ساير آثار آب مرکب روي کاغذ هستند.

استيتمنت نمايشگاه:
ميگويد محمد ابراهيم جعفري هستم..
در زمستان 1319 با برف سپيد آمدم و در بهار1397 با باد هاي بهاري رفتم.. مي گويد "شاعر, نقاش و معلم هستم..
کمي دوتار مي نوازم و گاهي با آن زمزمه اي مي کنم, باغبانم و از درختان جوان سبزي مواظبت مي کنم که بتوانند رشد کنند و به بار بنشينند.
اطرافيانم مرا به نام ِ نقاش مدرن ميشناسند,گاهي هم شعر مي گويم و دوستانم به شعر هاي من شعر نو ميگويند …
اما من از سالهاي پيش وقتي در دبيرستاني در بروجرد درس مي خواندم هر وقت احساسِ تازه اي را تجربه مي کردم به هنگامِ بيان آن احساس کلمات تازه مي شد و حال و هوائي پيدا مي کرد که کمتر بويِ کهنگي مي داد.
به باور من همه هنرها نوعي شعر هستند, شعر حجم, شعر رنگ, شعر اصوات, شعر تصوير.. ماده اصلي کار هنرمند خيال است که همه انسان ها از ان بهره مند هستند, خيال هم چون پارچه ململي است که تار و پود ان از هزاران عامل مختلف تشکيل شده, توارث.. فرهنگ.. تربيت.. و همه تاثيراتي که از پيرامون به ما وارد مي شود. همه لحظات مادي و معنوي ما تار و پود اين ململ هزار رنگ را تشکيل داده اند.
تفاوت هنرمند با ديگران در دو چيز است يکي جنس اين ململ و ديگري توان پوشاندن آن بر قامت عناصر هنري.. چنين است که وقتي ململ خيال هنرمند بر روي کلمه انداخنه شود شعرحادث مي شود.. بر حجم افتد مجسمه و بر سطح افتد نقاشي.. و در ديگر هنرها….
و اين گونه است که مي گويم: اثر هنري بيان تخيل خلاق هنرمند است: تخيلي که از راه توجه و نييت دروني انسان هنرمند شکل گرفته است…
از هر مژه به ساحل ديدن راهي است… تاريک و باريک…. چه مرز حساسي… با کفش هاي شوق از مسير نبض عناصر عبور کن…..
..به جوانان مي گويم.. با نمي دانم دست پنجه نرم کن, از نمي دانم نترس, عبور کن و در عبور از نمي دانم صداي نبضِ احساست را بشنو..
چيز هائي به تو الهام مي شود که اگر باورت بيدار نباشد فکر ميکني خواب ديده اي . الهام مثل ِ مِهي است که از درياي نمي دانم بر مي خيزد.
دانه هاي نمي دانم با شوق و پرکاري تو و با زحمت تو مي رويند و چون گل و ميوه شدند نام هاي تازه پيدا مي کنند.. و باز تکرار ميکنم اين جمله جادوئي را.. الهام هر چه باشد از نمي دانم دايم مي رويد…..
ژان کوکتو مي گويد : يک نقاش هر چه بکشد عاقبت تصوير خويش را کشيده است:… و.. حس هاي من مانند نخ هاي رنگين هر کدام از جائي سر چشمه مي گيرند.. کودکي ام.. خاطراتم.. خيال پرواز.. و تضاد ها.. و تضاد ها..
او سالهاي سال درکنار تدريس با يادِتپه ماهورهاي خاکي, ديوارهاي بلند کاهگلي و زمين هاي شخم زده و خاک بازي هاي دوران کودکي
بر روي سطوح قابل انعطاف و فرم پذير گل ماليد, از سطح کارهايش حباب هائي از گِل تا حد يک نيم کره بيرون ميزد و گاه مانندگَلي
مي شکفت و زايشي تازه را نويد مي داد, گاه سطح کارش پر از خراش ها و سوراخ ها و شکسته ها ميشدگوئي با چنگالي از آهن به جانِ ديوارهايِ کاهگلي کودکيش افتاده است…. اين کارهاي خاکي و کويري و شکسته به بينال پاريس, واشنگتن, لندن, سوئيس,کاني سورمر فرانسه, مراکش سفر کردند و هنر دوستاني انها را ديدند و در باره انها نوشتند…. در پي اتفاقات و تغييرات ژرف اجتماعي در کشورم ايران اين کارها از ادامه راه باز ماندند…. اما سفر من به ديوارها و زمينهاي خاکي دوران کودکي ادامه پيدا کردند در آبرنگ ها برصفحه کاغذ هاي لطيف.. درختها و پرندگان و گل و ادمها در حال عبور از صحرا از دريا وماه هميشه حاضر در اسمان…. و حضور پر رنگ همه اينها در شعرهاي لطيف و عاشقانه و گاه در فراق آزادي و عشق و نگاهي ديگر به زندگي و ديوارها که جدا ميکنند ما را از انچه ارزو داريم…
و روزي ديوار موزه هنرهاي معاصر را خالي به نمايش ميگذارد با شعري در پاي ديوار و نام اثرش را ديوار منتظر مي نامد….
پرنده اي…
پشت ديوار کاهگلي ميخواند..
ديوار را نقاشي کردم….
باران باريد…
ديوار پاک شد..
بوي کاهگل و آواز پرنده ماند….



اين نمايشگاه به همت دکتر سارا جعفري برگزار شده است و تا ۲۲ دي ماه داير خواهد بود. علاقمندان جهت بازديد از آثار ميتوانند به نشاني خيابان مطهري، خيابان ميرزاي شيرازي شمالي، کوچه نعيمي، شماره ۱۲ مراجعه نمايند.
گالري هور روزهاي شنبه تعطيل است.
