«واسيلي کاندينسکي» ـ هنرمند برجسته هنر انتزاعي ـ بهطور ويژه بر گروه «سوارکار آبي» (Der Blaue Reiter)، گروهي بينالمللي از هنرمندان آوانگارد که در مونيخ فعاليت داشتند و باور داشتند هنر ميتواند انسانيت را نجات دهد، تاثيرگذار بود. با اينحال پيش از آنکه «کاندينسکي» سرپرست و نظريهپرداز اصلي اين گروه شود و نقاشي را به سوي انتزاع سوق دهد، او در سبکي شگفتانگيز و پرجنبوجوش نقاشي ميکرد که تحت تأثير سبک نقطهچيني «ژرژ سورا» و سبک «فوويسم» بود که در نقاشيهاي «آنري ماتيس» به چشم ميخورد.

«منظره زمستان» 1909 ميلادي اثر «واسيلي کاندينسکي»
به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايسنا، دنياي رنگارنگ بومهاي کاندينسکي با فضاي اسرارآميز افسانههاي روسي آميخته شده بود؛ افسانههايي که بسيار زمستاني و جادويي به نظر ميرسند.
کاندينسکي نويسندهاي بسيار بااستعداد بود و مهمترين اثر او که تأثير زيادي بر توسعه هنر داشت، کتابي با عنوان «درباره معنويت در هنر» بود که در سال ۱۹۱۲ ميلادي منتشر شد. اين کتاب ايدههاي او درباره نقش هنر و هنرمندان را شرح ميدهد.

«کشتي» ۱۹۱۷ ميلادي اثر «واسيلي کاندينسکي»
نقاشي جذاب «کشتي» با استفاده از تکنيکي باواريايي به نام Hinterglasmalerei يا نقاشي معکوس با رنگ روغن روي شيشه، ساخته شده است. در اين روش، هنرمند به صورت معکوس نقاشي ميکشد و در عين حال ادراک بيننده را در نظر ميگيرد. اين صحنه يکي از بسياري از صحنههايي است که بانوان و شواليهها، سوارکاران و آمازونها را در سبک نمادگرايي اوليه به تصوير ميکشد. کاندينسکي اين آثار را «bagatelles» ناميد.
«واسيلي کاندينسکي» به عنوان يک نابغه هنرهاي تجسمي، در هنر انتزاعي انقلابي به وجود آورد و از پيشگامان برخي از تاثيرگذارترين جنبشهاي قرن بيستم بود. آثار هنري او مملو از احساسات و عميقاند و مستقيما با روان مخاطب ارتباط برقرار ميکنند.

«ايماترا»۱۹۱۷ ميلادي اثر «واسيلي کاندينسکي»
«واسيلي کاندينسکي» (تولد ۱۸۶۶ ـ درگذشت ۱۹۴۴) هنرمند روس بود که همواره از او به عنوان يکي از پيشگامان هنر انتزاعي ياد ميشود. او همچنين در طول عمرش چندين کتاب درباره هنر و فرضيه رنگ منتشر کرد. اکنون «کاندينسکي» را به عنوان يکي از بزرگترين هنرمندان آوانگارد تمام طول تاريخ ميشناسيم.

«عروس، زيبايي روسي» ۱۹۰۳ ميلادي اثر «واسيلي کاندينسکي»
او در مسکو متولد شد و براي وکيل شدن در رشته حقوق و اقتصاد ثبت نام کرد. اما برخلاف آنچه انتظار ميرفت، علاقه کاندينسکي تغيير کرد و در سن ۳۰سالگي در کلاسهاي هنري شرکت کرد. او در سال ۱۸۹۶ ميلادي در «آکادمي مونيخ» ثبتنام کرد و چند سال بعد به عنوان رئيس «انجمن هنرمندان جديد مونيخ»( Neue Künstlervereinigung Munich ) يا به اختصار (N.K.V.M) انتخاب شد. اين انجمن مسير را براي آينده هنر مدرن در قرن بيستم ميلادي آلمان هموار کرد.
پس از چند نمايشگاه، کاندينسکي از «انجمن هنرمندان جديد مونيخ» استعفا و گروه «سوارکار آبي» (Der Blaue Reiter) را با «فرانتس مارک» تاسيس کرد. اگرچه اين گروه عمر کوتاهي داشت اما جنبش هنري بود که اساس اکسپرسيونيسم محسوب ميشد. در درون گروه، هنرمندان هنر مدرن را تجربه کردند و رويکرد بصريتري را براي نقاشي اتخاذ کردند که از موسيقي و ارتباط بين هنر بصري و معنويت الهام ميگرفت. گمانهزنيهايي وجود دارد که نام اين جنبش برگرفته از يکي از تابلوهاي نقاشي «کاندينسکي» به نام «سوارکار آبي» است که سوارکاري را در چمنزار به تصوير ميکشد.
پس از شروع جنگ جهاني اول، کاندنيسکي به مسکو بازگشت. سپس در دهه ۲۰ ميلادي به آلمان رفت تا در مدرسه هنر باوهاوس تدريس کند. پس از به قدرت رسيدن نازيها، «باوهاوس» منحل شد و کاندينسکي به فرانسه نقل مکان کرد و تا زمان درگذشتش در سال ۱۹۴۴ در همان کشور زندگي کرد.
