بزرگترين نمايشگاه آثار ميکلآنژ در ۱۵۰ سال اخير از ۲۹ مارس در نگارخانه ملي دانمارک آغاز شده و تا ۳۱ اوت ۲۰۲۵ ادامه دارد. اين رويداد کمنظير، با نمايش قالبهاي تاريخي، طراحيهاي اصل و بازتوليدهاي نوين، فرصتي استثنايي براي ديدن اغلب مجسمههاي او در يک مکان فراهم کرده است.

به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايلنا، با توجه به برگزاري يک نمايشگاه مخاطبان هنر کلاسيک ميتوانند تقريبا تمام مجسمههاي ميلآنژ را از نزديک ببينند. اين رويداد در دانمارک و در نگارخانه ملي اين کشور برگزار ميشود. «سيانان» دراينباره گزارشي منتشر کرده است.
ميکل آنژ کيست؟
ميکل آنژ بوناروتي، مجسمهساز، نقاش و طراح قرن پانزدهم و شانزدهم ميلادي، که به عنوان يکي از مشهورترين هنرمندان تاريخ شناخته ميشود، به دليل پويايي و ويژگيهاي احساسي مجسمههاي کلاسيک خود معروف است. آثار او در فضا پيچوتاب ميخورند، عضلاتشان منقبض است يا حالتهايي به خود ميگيرند که با وجود ساختهشدن از سنگ مرمر سفيد کارارا، به طرز خطرناکي ناپايدار به نظر ميرسند.
اين نمايشگاه شامل جامعترين رويداد درباره ميکلآنژ و آثارش است؛ آن هم در فاصلهاي بيش از هزار مايل از جايي که معمولاً بيشتر آثار اين هنرمند رنسانسي ديده ميشوند. اما دو اثر، ميکلآنژ براي حضور در نمايشگاه مذکور، جابجا نشده است. يکي از اين آثار مجسمه هفده فوتي «داود» است که در گالري «آکادميا» واقع در فلورانس قرار دارد. همچنين مجسمه «نبوغ پيروزي» نيز در «پالازو وکيو» همچنان در جاي خود باقي است.

Plaster cast after Michelangelo Buonarroti, David’s head. Original c. 1501-1503, cast c. 1890. The Royal Cast Collection, SMK – National Gallery of Denmark. Photo: SMK
چاپ سه بعدي هنر را فتح ميکند؟
در عوض نمايشگاه اخير شامل حدود چهل نسخه بازسازي شده از ميکل آنژ است؛ از جمله مجموعهاي تازه از کپيهاي چاپ سهبعدي که توسط استوديوي «Factum Arte» مستقر در مادريد ساخته شدهاند.
در ميان اين آثار، نسخهاي برنزي از قرن نوزدهم از «داود»، قالبهاي گچي از چهار مجسمهي نمادين آرامگاههاي کليساي مديچي، و نسخههاي چاپ سهبعدي و قالبريزيشده از آرامگاه ناتمام پاپ ژوليوس دوم وجود دارند.
البته اين نخستين بار نيست که مجسمهاي از ميکلآنژ چاپ سهبعدي ميشود؛ چرا که قبلا دانشگاه فلورانس در نمايشگاه اکسپو ۲۰۲۰ دبي، نسخهاي از «داوود» ساخته شده از رزين اکريليک را رونمايي کرده است. اتفاق جديد اين است که اين بار از فناوري بزرگتر و کاربرديتري، براي گردآوري همه مجسمههاي آنژ، يک جا استفاده شده است.

Plaster cast after Michelangelo Buonarroti, Crouching Boy. Original c. 1530-1534. The Royal Cast Collection, SMK – National Gallery of Denmark. Photo: SMK
نمايش بيست اثر اصلي/ صحبتهاي کيوريتور
نمايشگاه همچنين شامل آثار اصل از اين هنرمند ايتاليايي نيز هست، از جمله ۲۰ طراحي و چند مدل اوليه ساختهشده با موم و خاک رس.
ماتياس ويول (کيوريتور نمايشگاه)، در اينباره گفته است؛ اين نمايشگاه کمي آزمايشي است و عمدتا از آثار بازسازي شده تشکيل شده. اين در حالي است که در روزگار امروز هنوز چنين چيزي معمول نشده است.
در استوديوي «Factum Arte» چه ميگذرد؟
در استوديوي «Factum Arte» تيم نه تنها هر اثر را چاپ سهبعدي کردند، بلکه ترکيبي از روشهاي جديد و سنتي را به کار گرفتند. اين فرايند فشرده شامل ثبت هر اثر با استفاده از «فوتوگرامتري» و «اسکن ليدار» براي ساخت يک نسخه ديجيتالي بود.
متخصصان، ابتدا هر اثر را با رزين چاپ کردند (مشابه نسخه «داوود» در نمايشگاه دبي)، اما کار به همين مورد ختم نشد. آنها سپس قالبهاي سيليکوني از فرمهاي چاپشده ساختند و آنها را با ترکيبي از مرمر ريختند تا به مادهي اصلي مجسمههاي ميکلآنژ نزديکتر شوند، و در نهايت هر مجسمه را با دست پرداخت کردند.
آدام لو، (بنيانگذار استوديو Factum Arte)، گفت: هدف ما اين است که آثار از نظر بصري تحت شرايط نمايشگاهي کاملاً مشابه به نظر برسند. فقط حين لمس کردن يا ضربه زدن به آثار است که مخاطبان متوجه تفاوتها ميشوند. چون سنگ مرمر دماي متفاوتي دارد.

Plaster cast after Michelangelo Buonarroti, David’s head. Original c. 1501-1503, cast c. 1890. The Royal Cast Collection, SMK – National Gallery of Denmark. Photo: SMK
آيا ميتوان گفت آثار بازسازي شده متعلق به ميکلآنژ هستند؟
اما اصلاً چرا بايد بازسازيها را به نمايش گذاشت؟ و اگر اين آثار از نگاه چشم غيرمسلح تقريباً غيرقابل تشخيص هستند (گرچه کمي گرمتر به لمس هستند)، آيا ميتوان گفت که آثار واقعي ميکلآنژ محسوب ميشوند؟
بازسازي آثار ريشه تاريخي دارد
امروز شايد ما ارزش چنداني براي نسخههاي باز توليد شده قائل نباشيم، اما در قرن نوزدهم، نسخههاي گچي از مجسمههاي مشهور، ستارههاي اصلي بسياري از موزهها بودند. مؤسساتي مانند مؤسسه هنر شيکاگو مجموعههاي خود را با قالبهاي گچي آغاز کردند و کارگاه قالبگيري گچي موزه لوور که در سال ۱۷۹۴ تأسيس شد، هنوز هم فعال است.
بازديدکنندگاني که به فلورانس سفر کردهاند احتمالاً نسخه گچي مجسمه «داوود» ميکلآنژ را در مکان اصلي آن در فضاي باز ميدان سيگنوريا ديدهاند، اما نسخههايي نيز در لندن و مسکو نصب شدهاند، و نسخههاي برنزي آن در سطح بينالمللي نيز يافت ميشوند.
بسياري از اين قالبها بلافاصله پس از برگزاري بزرگترين نمايشگاه ميکلآنژ در آن زمان (به سال ۱۸۷۵ در فلورانس) به مناسبت چهارصدمين سالگرد تولد او ساخته شدند، که ترکيبي از آثار اصلي و نسخههاي گچي تازه بودند.
ويول در بخش ديگري از صحبتهايش، گفت: اما در نهايت، نسخههاي باز توليدشده از مد افتادند و به مرور زمان فرسوده شده يا در انبارها حبس و حتي نابود شدند. در سال ۲۰۰۴، موزه متروپوليتن هنر، مجموعه ارزشمند پيشين خود را به مؤسسه معماري و هنر کلاسيک اهدا کرد. نيويورک تايمز در سال ۱۹۸۷ گزارش داد که اين آثار پيشتر در انباري «نشتدار» رها شده بودند.
ماتياس ويول، کيوريتور نمايشگاه در اينباره، توضيح داد: اين نسخهها راهي بودند براي گردآوري و در دسترس قرار دادن آثاري که براي عموم مردم دسترسيپذير نبودند، يا به اين دليل که خيلي دور بودند يا اينکه نميشد همه را يکجا ديد.
قرن بيستم به بعد؛ و افراط در تاييد اصالت آثار!
ويول افزود: از قرن بيستم به بعد، نوعي شيفتگي افراطي نسبت به اصالت آثار بهوجود آمد.
او همچنين اشاره کرد که در واقع، تمام پايهگذاري هنر غرب بدون نسخههاي باز توليدشده ممکن نبود، چرا که مجسمههاي اصلي بسيار کمي از يونان باستان باقي ماندهاند و بيشتر دانش ما از آن دوره از طريق کپيهاي رومي بهدست آمده است.
نمايشي «غيرممکن»
ويول اشاره کرد که مجموعه بزرگ قالبهاي گچي «SMK»، پيشاپيش شامل ۲۷ عدد از حدود ۴۵ مجسمه باقيمانده ميکلآنژ بوده و همين اين نهاد را به گزينهاي ايدهآل براي برگزاري اين نمايشگاه تبديل کرده است.
آنها همچنين موفق شدند نسخه برنزي «داوود» مربوط به سال ۱۸۹۶ را (که معمولاً در فضاي باز ناحيه بندر کپنهاگن به نمايش گذاشته ميشد) به داخل ساختمان منتقل کنند و آن را به «قطعه مرکزي» نمايشگاه تبديل کنند.
او گفت: نمايشي با اين عظمت تنها با نسخههاي بازتوليدشده ممکن است و شما با ديدن اين آثار در کنار هم، تجربهاي عميقتر از ميکلآنژ بهعنوان يک مجسمهساز خواهيد داشت.

همه آثار پراکنده ميکل آنژ در «SMK»
براي ديدن گستره کامل مجسمههاي ميکلآنژ، بايد در سراسر ايتاليا سفر کنيد و توقفهايي در شهرهاي ديگر جهان از جمله بروژ، لندن، نيويورک و پاريس داشته باشيد. بيشتر آثار غيرقابل جابهجايياند و برخي پشت شيشه ضدگلوله هستند، مانند «پيتا» در کليساي سنتپيتر واتيکان، يا در طاقچههاي بلند کليساها نصب شدهاند، مانند چهار قديس کمتر شناختهشدهاي که ميکلآنژ براي يک کليساي کوچک در سيهنا تراشيده و تا کنون هرگز بازتوليد نشده بودند.
در نمايشگاه «SMK»، بازديدکنندگان ميتوانند با تمام توليدات مجسمهسازي ميکلآنژ به شکلي بيسابقه ارتباط نزديک برقرار کنند. در اين رابطه بايد گفت برخي مؤسسات اجازه ساخت نسخههاي بازتوليدشده را ندادند، از جمله دو مجسمه از چهار برده ناتمام که ميکلآنژ براي آرامگاه پاپ ژوليوس دوم ساخته بود
ويول در اينباره ضمن اظهار تاسف، گفت: اين غيبتها، بزرگترين نااميديهاي نمايشگاه هستند.
او تاکيد کرد: با اين حال، تمام مؤسساتي که آثارشان را به ما قرض دادهاند، مالک تصاوير و دادههايي خواهند بود که استوديوي «Factum Arte» آنها را به ثبت رسانده است. با اين توضيح که دادههاي مذکور، ميتوانند براي حفاظت و مرمت آثار، بسيار ارزشمند باشند.
سختترين روند بازسازي مربوط به کدام اثر است؟
يکي از پر زحمتترين نسخههاي باز توليدشده، بازسازي مجسمه ابتدايي ميکلآنژ از «يوهان تعميددهنده در کودکي» (حدود ۱۴۹۵–۹۶) است، که در کليساي «السالوادور» واقع در اوبدا، قرار داشت؛ اما طي جنگ داخلي اسپانيا تخريب شد.
مرمتگران ۱۹ سال زمان صرف بازسازي آن کردند و اثر در سال ۲۰۱۵ دوباره به نمايش گذاشته شد، اما «Factum Arte» تلاش کرد با اسکن، چاپ و قالبگيري از تکتک تکههاي آن، نسخهاي بهبوديافته ايجاد کند.
آدام لو در اينباره گفت: ما دو سال و نيم وقت صرف کرديم تا تکهها را طوري بازسازي کنيم که تا حد ممکن شبيه به حالت اصليشان باشند.
تا جزئيترين حد ممکن
ويول گفت: دادههاي جمعآوريشده توسط «Factum Arte»، اطلاعات بينهايت ارزشمندي را براي نهادهاي هنري فراهم ميکند. دقت اين دادهها در حد ميکرون است و اين موضوع در آينده براي مرمت آثار بسيار مفيد خواهد بود. مخاطب ميتواند به آنها رجوع کند و ببيند اثر در آن زمان دقيقاً چه وضعيتي داشته؛ مخصوصاً اگر آسيب ديده باشد.
او توضيح داد که اسکنها از فاصلهاي حدود ۵۰ سانتيمتر انجام ميشوند و حتي کوچکترين نشانهها روي سطح را ثبت ميکنند؛ حتي گرد و غبار و خاک، که البته ميتواند دردسرساز باشد چون بهصورت حجم يا نويز اضافي در مدل ديجيتال ظاهر ميشود.
اين کارشناس هنرهاي تجسمي در ادامه بيان کرد: البته اسکنها محدوديتهايي هم دارند، مخصوصاً اگر بخشهايي از مجسمه در دسترس نباشند، مثل پشتِ آنهايي که در طاقچههاي کليسا قرار دارند. اما لوو تأکيد ميکند که جزئيات سطحي و جنس مواد در نسخههاي ساختهشده، شباهتي به سنگ مرمر دارند که گچ نميتواند ايجاد کند. مثلا از رگههاي سنگ مرمر که با دقت بالا شبيهسازي ميشوند، تا افزودن گرد و غبار و ترکها براي مطابقت با بافت و شرايط اثر اصلي.
ماتياس ويول ادامه داد: در ويديوهايي که «Factum Arte» از استوديوي خود منتشر کرده، قطعات عظيم مجسمهها را ميتوان ديد که در طول ماهها و سالها جان ميگيرند.
به گفته سول کوستالس دالتون (مدير پروژه استوديو) که ساخت اين آثار را مديريت کرده، صرف وقت زياد با هر اثر ميتواند برداشت انسان را بهطور عميق تغيير دهد.
او گفت: با ديدن آثار برداشت شما از آثار هنري تغيير پيدا ميکند. به طور مثال مجسمه «نبوغ پيروزي» يکي از آثاري بود که هر چه بيشتر با آن وقت گذرانديدم بيش از قبل ظرايف آن را درک کرديم.
او در پايان بيان کرد: اغلب مواقع، زماني که به يک گالري يا موزه ميرويم؛ عجله داريم که همه شاهکارها را ببينيم. تمرکز ما فقط يک دقيقه يا يک دقيقه و نيم دوام ميآورد؛ بعد سراغ اثر بعدي ميرويم. اما وقتي ماهها با آنها هستيم، روايتهاي کاملاً متفاوتي از دلشان بيرون ميآيد.
