کمتر از 5 درصد فارغ‌التحصيلان هنر شغل پيدا مي‌کنند/سرخوردگي در کمينِ هنرمندان

به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايلنا؛ جذابيت‌هاي دنياي هنر هر ساله تعداد زيادي جوان و نوجوان را به دانشگاه‌هاي هنر مي‌کشاند. رشته‌هايي که بسيار پر‌خرج هستند ولي اعتبار مدرک دانشگاهي‌شان با اما و اگرهاي زيادي رو‌به‌روست. با اين شرايط آيا ادامه تحصيل در رشته‌هاي هنر مقرون به صرفه و عاقلانه است؟!

آمار‌ سازمان سنجش نشان مي‌دهد در سال‌جاري متقاضيان شرکت در کنکور 95 شاخه هنر 54.697 نفر بوده است، اين تعداد شامل پذيرفته‌شدگان دانشگاه آزاد و علمي کاربردي نمي‌‌شود؛ اين درحالي است که بازار فعاليت‌هاي هنري در ايران بسيار کساد و نابسامان است، دانشجويان هنر بر‌سر بدست آوردن جايگاهي در همين بازار نابسامان بايد علاوه بر رقابت با يکديگر؛ با تعداد بسيار زياد هنرجويان موسسات خصوصي و آموزشگاه‌هاي هنري و نيمه‌دولتي همچون سينماي جوان يا حوزه هنري و همچنين هنرمندان تجربي رقابت کنند. در اين کارزار؛ مدرک دانشگاهي نه تنها هيچ مزيتي همراه نمي‌آورد، بلکه امکان اشتغال در رشته ديگر و گذران زندگي را نيز از آنها مي‌گيرد. به عبارت ديگر ليسانس فارغ‌التحصيلان هنر در صورتي که نتوانند وارد بازار‌کار مرتبط شوند؛ با ديپلم فرقي ندارد. 

در همين رابطه از دانشجويان هنر پرسيديم؛ تحصيلات آکادميک در رشته‌هاي هنري را چقدر ثمر‌بخش و سودمند مي‌دانند؟

محمد؛ دانشجوي رشته کارگرداني سينماست که براي ادامه ‌تحصيل خانه و کاشانه خود را رها کرده و به شهر ديگري آمده است. او اکنون و پس از فارغ‌التحصيلي در اين رشته، وارد بازار‌ کار متفاوتي شده و اکنون مغازه فروش لواشک و ترشيجات دارد.

محمد مي‌گويد: هيچ تهيه‌کننده، فيلمساز يا حتي ويديو‌کلوپي به اعتبار اينکه مدرک کارگرداني داشتم به من حتي اجازه دستياري هم نداد. خيلي جاها هم به من خنديدند و مسخره‌ام کردند که سينما خوانده‌ام.

او در گفت‌و‌گو با ايلنا گفت: مدرک هنر در اکثر رشته‌ها و در تمامي دانشگاه‌هاي ايران از نگاه من؛ فاقد اعتبار است. و بعد درحاليکه سعي مي‌کرد زيتوني که مشتري از او خواسته را به دستش بدهد؛ اضافه کرد: درست است که اين موضوع علاوه بر اينکه با وضعيت و کيفيت سيستم آموزشي در دانشگاه‌هاي ايران مرتبط است اما به وضعيت خراب بازار کار نيز برمي‌گردد. در اين ميان البته وضعيت رشته‌هاي هنر وخيم‌تر است. مدرک رشته‌هاي ديگر مثل کامپيوتر يا برق حداقل اين مزيت را دارند که در صورت وجود بازار‌ کار، معتبر هستند و شما مي‌توانيد آن را به دست گرفته و براي يافتن کار به اين شرکت و آن شرکت برويد اما هيچ تهيه‌کننده، فيلمساز يا حتي ويديو‌کلوپي به اعتبار اينکه مدرک کارگرداني داريد به شما کار نخواهد داد.

محمد مي‌گويد: دانشگاه در ايران جايي نيست که جوان خام را تحويل بگيرد و پس از فارغ‌‌التحصيلي او را با بار علمي يا عملي وارد بازار‌ کار که نه حداقل وارد جامعه کند.

رضا نيز که در حال ارائه پروژه پاياني خود در رشته کارگرداني تئاتر است؛ مي‌گويد: دنبال کردن هنر از مسير آموزشگاه‌هاي هنري معتبر و مستقل هم به لحاظ مالي به‌صرفه‌تر است و هم ارتباطات وسيع‌تري ايجاد مي‌کند و البته موقعيت‌هاي بهتري نيز براي شخص فراهم مي‌کند.

رضا با مسموم و غير‌خلاق خواندن فضاي دانشگاه‌هاي هنر گفت: دانشگاه‌هاي هنر مي‌توانند تمام علاقه و استعداد دانشجو را در نطفه خفه کنند. اين سيستم آموزشي به‌جاي اينکه روند ياد‌گيري دانشجو را خط‌کشي کند؛ روي خلاقيت او خط کشيده و آن را از بين مي‌برد.

او به جوانان هم‌سن و سال خود توصيه مي‌کند: علاقه‌مندان به هنر بايد در انتخاب مسير رسيدن به اهدافشان دقت بيشتري کنند. بسياري از کساني که در سينما، تئاتر و هنر فعاليت مي‌کنند و موفق هستند تحصيلات مرتبط ندارند حتي برخي اساتيد دانشگاه نيز فارغ‌التحصيل رشته‌هاي زيست‌شناسي و رياضي هستند.

مصطفي؛ دانشجوي ارشد معماري دانشگاه هنر است و مي‌گويد: دانشگاه کاري براي شخص نمي‌کند. با اينکه رشته معماري بيشتر زير شاخه‌ فني مهندسي است تا هنر اما مشکلاتي که دانشحويان هنر در دانشگاه با آن روبه‌رو هستند؛ گريبان ما را هم گرفته.

طبق آمار منتشر شده از وضعت بيکاري فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌ها، 27 درصد فارغ‌التحصيلان رشته‌هاي هنر گرفتار بيکار هستند و از اين نظر جايگاه دوم اين جدول را اشغال کرده‌اند و از 73 درصد باقي‌مانده کمتر از 5 درصد در بازار کار مرتبط با رشته درسي خود فعاليت دارند.

مصطفي مي‌گويد: دانشگاه‌هاي هنر در رقابت با موسسات خصوصي چيزي براي عرضه ندارند. گرچه موسسات خصوصي هزينه‌هاي زيادي به دانشجو تحميل مي‌کنند اما امکان ارتباط او را با اساتيد برقرار مي‌کنند. امکاني که دانشگاه هرگز فراهم نمي‌آورد. از مرحوم ميرميران نقل شده: "من هفت سال طول کشيد تا با کار کردن؛ هفت سال تحصيلم در دانشگاه را فراموش کنم."

اين درحالي‌ست که متوسط شهريه هر دانشجوي هنر در مقطع کارشناسي دانشگاه‌هاي آزاد و غيرانتفاعي بدون احتساب هزينه‌هاي خوراک، پوشاک و مسکن، حدود يک ميليون تومان براي هر ترم است. دست‌کم 300 هزار تومان نيز در ماه صرف کتاب و ساير الزامات هزينه مي‌شود (اين مبلغ براي رشته‌هايي نظير عکاسي، نقاشي، معماري و …. بسيار بيشتر است) در صورتي که هزينه‌هاي جاري يک دانشجو شامل رفت و برگشت، يک وعده ناهار يا ميان وعده در دانشگاه را 20 هزار تومان محاسبه کنيم، هر دانشجو حدود 3700000 در هر ترم و حدود 30000000 در مجموع هزينه براي مقطع کارشناسي مي‌کند. اين مبلغ تنها از حداقل‌هاي ممکن هزينه‌ها برآورد شده است. اما بايد پرسيد؛ خروجي و نتيجه‌ اين هزينه‌هاي گزاف چيست؟!

آمار سازمان سنجش نشان مي‌دهد در سال‌جاري متقاضيان  شرکت در کنکور 95 شاخه هنر؛ 54.697 نفر بوده‌اند و چيزي کمتر از يک پنجم از اين تعداد در هنرستان‌ها تحصيل کرده‌اند و ساير پذيرفته‌شدگان از رشته‌هاي رياضي، تجربي و انساني در کنکور هنر شرکت کرده‌اند. اين آمار نشان مي‌دهد زرق و برق دنياي هنر چشم بسياري از جوانان را در انتخاب رشته بسته و موجب شده؛ جمعا 9193 نفر روي صندلي دانشگاه‌ها بنشينند. اما چيزي نمي‌گذرد که شرايط نابسامان شغلي؛ بسياري را که به وسوسه‌ آرمان‌هاي دور و دراز دنياي هنر وارد اين رشته مي‌شوند،‌ دچار سرخوردگي شديد بعد از فارغ‌التحصيلي کرده و خطراتي چون سرخوردگي، بي‌کاري، افسردگي و گاها آسيب‌هاي اجتماعي ناشي از بيکاري انتظار آن‌ها را مي‌کشد.

رضا مهدوي هزاوه (مدير گروه و مدرس تئاتر در دانشگاه‌ها) به ايلنا مي‌گويد: تحصيلات آکادميک اگر توام با فعاليت‌هاي کارگاهي و عملي باشد؛ خيلي هم خوب است ولي به نظرم در سرفصل‌هاي مصوب آموزش عالي براي رشته‌هاي هنري حجم آموزش‌هاي تئوريک بالاست و اين مساله چندان مناسب نيست. جاي تاسف است که هدف از راه‌اندازي رشته‌هاي دانشگاهي هنر چندان معلوم نيست و مشخص نيست آيا در اين دانشگاه‌ها قرار است هنرمند پرورش پيدا کند يا کارشناس يا نظريه‌پرداز؟!

اين استاد تئاتر در پاسخ به اين سوال که فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌هاي هنر در قياس با دانش‌آموختگاه موسسات خصوصي چقدر در يافتن شغل موفق هستند؛ مي‌گويد: تجربه شخصي من نشان مي‌دهد کساني که در رشته‌هاي هنري درس خوانده‌اند و موفقيت‌هايي کسب کرده‌اند؛ صرفا با تکيه بر آموزش‌هاي فني در دانشگاه نبوده. همه‌ هنرمندان موفق که تحصيلات آکادميک داشته‌اند همزمان مشغول کسب تجربه و فعاليت در جاهاي ديگري بوده‌اند. شايد بتوان گفت موسسات خصوصي در تبيين اهداف خود چون آزادانه‌تر عمل مي‌کنند؛ موفق‌تر هستند. مثلا دروسي که در موسسات خصوصي خوانده مي‌شود مرتبط با هدف دانشجو است اما در دانشگاه‌ها؛ دانشجو الزاما بايد درس‌هايي را بگذراند که احتمالا ضرورتي ندارد.

اينگونه به نظر مي‌رسد که مسير هنر در دانشگاه‌ها چندان به مقصد ختم نمي‌شود و علاقه‌مندان به هنر در سرگرداني واحد‌هاي درسي و کتاب‌ها و امتحانات ذره ذره  خلاقيت و توان توليد اثر را از دست مي‌دهند.سيستم آموزشي حاکم بر دانشگاه‌هاي ايران بيشتر از ساير رشته‌ها از دانشجويان هنر قرباني مي‌گيرد و اين موضوع آسيب‌هاي خود را در فيلم‌هاي بي‌کيفيت، تئاتر‌هاي ضعيف و کتاب‌هاي بي‌مايه نشان خواهد داد.شايد وقت آن رسيده که سيستم آموزشي کشور در مشاورت با وزارت ارشاد و ساير نهادهاي مرتبط تصميمي جدي و راه‌گشا براي تغيير اين سيستم آموزشي پيش از آنکه کشور با بحران هنر و هنرمند روبه‌رو شود؛ اتخاذ کند.

بابک اطميناني پس از هجده سال تدريس در دانشگاه‌ها به يک نتيجه جالب رسيده؛ اينکه لزوما کسي از دانشگاه هنر، هنرمند خارج نمي‌شود. دانشجويان در دانشگاه نمي‌توانند حتي به درک فرم و فضا برسند و سيستم آموزشي ما بنيه علمي لازم براي تربيت تحصيل‌کردگان باسواد هنر را ندارد.

اين نقاش مي‌گويد: فارغ‌التحصيلان رشته‌هاي نقاشي در خارج کشور پس از اتمام تحصيل يا به دنبال کار مي‌روند يا تاسيس آتليه اما در ايران بعد از اتمام تحصيل، دانشجو تازه به دنبال کلاس مي‌گردد چون احساس مي‌کند دانشگاه نتوانسته آنچه مي‌خواهد را به او بدهد.

اطميناني براي صحت گفتار خود يک مثال هم ذکر مي‌کند: شاگردي مي‌شناختم که در زمان مراجعه به من در سطوح مبتدي نقاشي قرار گرفت. او نه طراحي و رنگ مي‌دانست و نه نقاشي کرده بود. رشته دانشگاهي او هم چيزي متفاوت با هنر بود اما او به راحتي در کنکور ارشد نقاشي قبول شد. وقتي کسي که حتي خودش مي‌داند بسيار مبتدي است؛ در ارشد هنر قبول شود يعني سيستم آموزشي کشور از مشکلات شديد رنج مي‌برد. اين دانشجو در دوره کارشناسي ارشد هم چيزي کسب نمي‌کند.

گرچه طرفداران رشته هنر در کشور سال به سال افزايش داشته‌اند اما درواقع هنر؛ رشته‌اي با ريسک بالاست. شايد زرق و برق‌ دنياي هنر، نا‌آگاهي علاقمندان از اين رشته و عدم شناخت از توانايي‌هاي خودشان در کنار آموزش‌هاي غلط سيستم آموزشي عوامل اصلي اين ريسک به شمار مي‌رود.

اطميناني مي‌گويد: محيط دانشگاه‌هاي هنر دلمرده است. بسياري از کساني که با شوق وارد دانشگاه مي‌شوند؛ در ترم‌ دوم و سوم مايوس و سرخورده شده و در فضايي دلمرده به تحصيل ادامه مي‌دهند.

شايد بهتر آن است که خانواده‌ها در انتخاب هنر به عنوان رشته دانشگاهي فرزندان خود با مشورت اساتيد هنر به ادراک و تحليل درست‌تري از رشته‌هاي هنري برسند و متوجه اين موضوع باشند که منهاي مساله هزينه، عمر فرزندانشان در معرض خطر است.

گزارش: محمدجواد حسني

پیمایش به بالا