
تعاريف مفاهيم علمي و عملياتي
تاريخچهي شبکههاي اجتماعي:
شبکهي اجتماعي يکي از مهم ترين عرصه هاي اينترنت است که توانايي کاربران را جهت توليد محتوا به عنوان يک صاحب رسانه بالا برده به همين دليل مي توان گفت پرداختن به شبکهي اجتماعي در قرن حاضر بسيار حائز اهميت است. قبل از حضور شبکههاي اجتماعي، فضاي مجازي تحت عنوان وب 1 شناخته مي شد زيرا تا قبل از سال 1997 تنها حضور اينترنت در درون خانواده ها به کاربران اجازه مي داد که از قيد مکان و زمان رهايي يابند و اطلاعات دلخواهشان را به سرعت کسب کنند با حضور شبکههاي اجتماعي در سال 1997 به اسم سيکس دگري بود که به کاربران خود اجازه داد براي خود پروفايلي داشته باشند و با دوستان خود در تعامل باشند که وب 2 به معناي وب تعاملي در زندگي بشري سر برآورد. در سال 1960 نخستين بار بحث شبکههاي اجتماعي در دانشگاه ايلي نيوز در ايالت متحده امريکا مطرح شد، پس از آن در سال 1997 نخستين سايت شبکهي اجتماعي به آدرس اينترنتي سيکس دگريس دات کام راه اندازي شد. در سال 2002 بعد از انفجار ساختمان هاي تجارت جهاني وبسايتهاي شبکه اجتماعي مانند لينکداين ، اورکات و فرندستر و… باعث تحول عظيم در اين عرصه و شکوفايي شبکههاي اجتماعي شدند. سال 2005 سال ظهور قوانين براي شبکههاي اجتماعي بود زيرا بسياري از اطلاعات شخصي افراد در اختيار اين شبکهها بود که قوانيني مشخص براي حفظ اين اطلاعات و نوع ارتباطات ايجاد کردند. سرانجام سال 2006 سال گسترش روز افزون کاربران و بازديدکنندگان وبسايتهاي شبکهي اجتماعي و هم چنين ساير سايتهاي ديگر به شبکهي اجتماعي بود.(موسويان، 1392: 16) اغلب شبکههاي اجتماعي اوليه هم چون سيکس دگريس ، اشين اونيو ، و بلک پلنت با هدف دوست يابي و سرگرمي راه اندازي مي شدند. لايوژورنال و رايز از جمله اولين شبکههاي اجتماعي با اهداف حرفه اي بودند. لايو ژورنال شبکهي اجتماعي مبتني بر مرور ژورنال ها بود و در رايز نيز کاربران مي توانستند حول فعاليت هاي تجاريشان شبکه سازي کنند. راه اندازي شبکهي اجتماعي رايز در سال 2001 شروع دومين موج از شبکههاي اجتماعي بود که فعاليت اين نوع وب سايتها را از تمرکز بر حوزه ي سرگرمي خارج کرد. در ادامه ي همين موج بود که سايت لينکد اين نيز راه اندازي شد که هنوز فعاليت آن به عنوان مهم ترين شبکهي اجتماعي حرفه اي و تجاري ادامه دارد (موسويان، 1392: 17). شبکههاي اجتماعي اور کات و ماي اسپيس در سال 2003 شروع به فعاليت کردند که اين شبکهها با قدرت جذب کاربران بيشتر برخوردار بودند به طوري که در سال 2004 شبکههاي اجتماعي فرند استر با 7 ميليون کاربر و ماي اسپيس با 4 ميليون کاربر مقام هاي اول را داشتند (موسويان، 1392: 17- 16).
در سال 2004 بود که فيسبوک توسط مارک زوکر برگ به عنوان نسخه ي اصلي براي دانشجويان دانشگاه هاروارد امريکا طراحي شده بود اما به زودي توانست يک سايت شبکهي اجتماعي محبوب شود که توانايي ارتباط کاربران با فاميل و دوستان را فراهم آورد و توانست چت کردن آنلاين را گسترش دهد و کاربران توانستند زنده با يکديگر چت کنند، پست هاي ويديوي و تصويري براي يکديگر ارسال کنند. بعد از آن توئيتر به عنوان يک شبکهي اجتماعي موفق پا به عرصه ي مجازي گذاشت که اين شبکه اجتماعي هدف اصلي اش پيام گذاشتن مانند پيامک موبايل است که کاربران را قادر ساخت تا به تعامل با يکديگر در قالب بلاگ هاي کوچک بکشاند (وي برابيکر ، 2013: 30-31). يکي از شبکههاي اجتماعي که به کاربران به تنهايي اجازه به اشتراک گذاشتن فيلم هاي خود را داد سايت يوتيوب بود. بعدها سايت فليکر و در ايران فيس نما و کلوب را مي توان مطرح کرد. موسويان (1392) شبکهي اجتماعي را ساختاري اجتماعي مي داند که از گره هايي تشکيل شده است که توسط يک يا چند نوع خاص از وابستگي به هم متصل اند. از منظر تيم دانشجويان هاروارد شبکه اجتماعي تکنولوژي است که افراد را قادر مي سازد که با يکديگر ارتباط برقرار کنند و هدف آنها از ايجاد فيسبوک گسترش شيوه هاي ارتباطي درون فضاي مجازي بوده است (وي برابيکر، 2013: 29).
تعارف مفاهيم و واژگان کليدي
در اين پژوهش تعريف عملياتي متغيرها منطبق بر تعريف مفهومي ميباشد، زيرا پژوهش دقيقاً در پي مطالعه علمي و بررسي نقش رسانهاي شبکههاي اجتماعي است و به تعريف رسانههاي اجتماعي، شبکههاي اجتماعي، نخبگان رسانه، نقشهاي رسانهاي و عوامل موفقيت پرداخته ميشود.
اينترنت که خود به عقيده بسياري از آخرين رسانهها و تکنولوژيهاي دوران مدرن بشر است، در سال هاي اخير تغييرات مهمي را تجربه ميکند تا جايي که بعضي از کارشناسان استدلال ميکنند که اينترنت نيز در حال ورود به مرحلهاي جديد از توسعه خود است؛ مرحلهاي که به طور کاملاً مشخص با گذشتهاش تفاوت دارد. اين همان دليل است که باعث گرديده برخي کارشناسان امروزه درباره «وب0,2» صحبت کنند؛ يعني نسل دوم از جوامع مبتني بر وب و سرويسهاي هاست شده (ميزبان) که بعد از ترکيدن حباب دات کام در سال 2001 شکل گرفت (O`Reilly, 2007).
تعريف رسانههاي اجتماعي
رسانههاي اجتماعي کاربرد تکنولوژي متحرک وب پايه براي تبديل ارتباطات به ديالوگي دوسويه است. رسانههاي اجتماعي، رسانههايي براي تعامل اجتماعي هستند که از تکنيکهاي ارتباطي بسيار در دسترس و گسترشپذير استفاده ميکنند (کاستلز 1380، 263).
استفاده از اصطلاح «رسانههاي اجتماعي» به طور پيوسته نخستين بار در جولاي 2006 به کار گرفته شد. کريس شيپلي، موسس و مدير پژوهش جهاني گروه Scalable Chris Shipley Guideword اغلب به عنوان اولين فردي شناخته ميشود که از اصلاح امروزي رسانههاي اجتماعي استفاده کرد. شيپلي معتقد است رسانههاي اجتماعي، هدايتکننده رويدادهاي آتي براي گفت و گو است؛ رويدادي است که بحث درباره آن در وبلاگنويسي، ويکي، شبکه اجتماعي و فناوريهاي مرتبط با فرومهاي رسانههاي مشارکتي بهکار گرفته مي¬شود.
به هر حال، هيچ تعريف جهاني جامع و شناخته شدهاي براي رسانههاي اجتماعي مانند ساير تعاريف حوزه ارتباطات وجود ندارد. بريان سوليس در تعريف رسانههاي اجتماعي ميگويد، رسانههاي اجتماعي از محتوي دموکراتيک تشکيل شده و درک درستي از روند نقش مردم دارد؛ زيرا آنها تنها خواندن و منتشر کردن اطلاعات نيستند، بلکه آنها اطلاعات را توليد و براي ديگران به اشتراک ميگذارند (منتظرقائم و شاقاسمي، 1387).
همچنين تعريفي ديگر ميگويد، رسانههاي اجتماعي توصيف ابزارهاي آنلاين است که مردم از آن براي اشتراک محتوي، پروفايلها، نظرات، ديدگاهها، تجربيات و افکار استفاده ميکنند. بنابراين رسانههاي اجتماعي تسهيلکننده گفت و گوها و کنشهاي متقابل آنلاين بين گروههايي از مردم است. اين ابزارها شامل بلاگها، تابلوهاي پيام پادکست، ميکرو بلاک، نشانهگذاريها، شبکهها و ويکيهاست
Nulens & Audenhove 1999)).
برخي از تحليلگران، تعريف رسانههاي اجتماعي را به عنوان يک اصطلاح قابل تعويض با وب 2 معرفي کردهاند. آنها اذعان ميکنند که رسانههاي اجتماعي با تعريف وب 2، توضيح نسل کنوني وب سايتهاي تعاملي است که در آن پايگاههاي دادهاي آجاکسي و ار. اس. اس. براي ارايه شخصي، انعطافپذير و تجربه وب بهوجود آمده است. وبسايتهايي که با استفاده از فناوري وب 0، 2 در عمق اجتماعي، تعامل، شکلگيري جامعه و وصل کردن طرحهاي مشترک بهکار ميروند (همان).
رسانههاي اجتماعي را ميتوان در هفت گروه دستهبندي کرد. شبکههاي اجتماعي، وبلاگها، ويکيها، پادکستها، فرومها، کاميونيتيهاي محتوي و ميکروبلاگها هفت نوع رسانههاي اجتماعي محسوب ميشوند Nulens & Audenhove 1999)). عمدهترين ويژگي رسانههاي اجتماعي عبارتند از:
1. امکان مشارکت کردن: رسانههاي اجتماعي ارسال بازخورد از سوي مخاطب و همکاري و همگامي با رسانه را تسهيل کردهاند و آن را تشويق ميکنند. اين رسانهها مرز و خط کشي بين رسانه و مخاطب را از بين بردهاند.
2. باز بودن: اغلب رسانههاي اجتماعي براي مشارکت اعضاء و دريافت بازخورد باز هستند. آنها راي دادن، کامنت گذاشتن و به اشتراکگذاري اطلاعات را تشويق ميکنند و به ندرت مانعي براي توليد و دسترسي به محتوي اين رسانهها وجود دارد.
3. ارتباط دوسويه: رسانههاي سنتي عمل انتشار را انجام ميدادند و محتوي را براي مخاطب ارسال ميکردند، ولي در رسانههاي اجتماعي فضايي براي گفت و گو و محاوره دو طرف وجود دارد و جريان ارتباطي از حالت يکسويه به دو سويه تغيير پيدا کرده است.
4. شکلگيري جماعتهاي آنلاين: رسانههاي اجتماعي اين امکان را برقرار ميکنند که جماعتها و گروهها به سرعت شکل گيرند و ارتباط موثري برقرار کنند. اين جماعتهاي آنلاين ميتوانند حول عقايد مشترکي مانند عکاسي يک تيم ورزشي يا يک برنامه تلوزيوني شکل گرفته باشند.
5. توانايي برقراري ارتباط: اغلب شبکههاي اجتماعي هميشه در حال گسترش اتصالات و ارتباطاتشان هستند و با سايتها، منابع و افراد ديگر پيوند برقرار ميکنند (مولايي 1388).
تفاوت رسانههاي اجتماعي و شبکههاي اجتماعي
رسانههاي اجتماعي و شبکههاي اجتماعي جزء محبوبترينهاي امروز وب به شمار ميروند؛ واژههايي که در برخي موارد در مفاهيم و تعاريف همپوشاني دارند، اما تفاوتهايي نيز دارند که شناخت آنها مسير فعاليت در آن دو را روشن ميکند.
اين در حالي است که اکثر کارشناسان، کاربران و سازمانها فکر ميکنند که تعريف رسانهاي اجتماعي و شبکه اجتماعي يکي است و اين کاملاً يک اشتباه استراتژيک است که در نهايت باعث سردرگمي عملي فعاليتها مي شود. اما امروز ديگر تقريباً همه کارشناسان بر اين باورند که شبکههاي مجازي، بخشي از رسانههاي اجتماعي هستند؛ بنابراين به تفاوت اين دو از پنج منظور پرداخته ميشود تا مسير فعاليت روشن شود:
1. رسانه در مقابل شبکه: زماني که کلمه «اجتماعي» از دو اصطلاح رسانههاي اجتماعي و شبکههاي اجتماعي حذف گردد، تنها رسانهها و شبکهها باقي ميماند و اين دو کلمه، اصليترين تفاوت بين آنهاست. رسانهها مسئول بخش پيام به تودهها هستند، در حالي که شبکهها مسئول تعامل با مردم به صورت جداگانه هستند؛ به عبارتي بهتر رسانههاي اجتماعي، کانالي براي پخش پيام است و به عنوان يک استراتژي محسوب ميشوند، در حالي که شبکههاي اجتماعي ميتوانند به عنوان يک وسيله يا ايزاري براي اتصال با ساير افراد استفاده شود. در واقع شما ميتوانيد اين دو را زير چتر وب 2 قرار دهيد.
به بيان ديگر، رسانههاي اجتماعي يک استراتژي براي دستيابي به گروههاي خاصي از مردم است، در حالي که شبکههاي اجتماعي يک ابزار براي اتصال با مردم است. به عنوان مثال Linkedin يک شبکه اجتماعي محبوب است که مردم از آن، جهت تعامل حرفهاي براي کسب و کار استفاده ميکنند. اما يوتيوب محبوبترين سايت بارگزاري و اشتراک ويديو براي تمتم جهان است. اين مثال ساده و کامل از تفاوت بين توده و مردم در تعاريف رسانه و شبکه ميباشد (Segrin 1992, 95).
با اين حال امروزه فيس بوک، توييتر و گوگل پلاس، قابليتها و ويژگيهاي شبکهها و رسانههاي اجتماعي را با هم دارند و در واقع اين دليل سردرگمي بين اين دو است. به عنوان مثال توييتر يک شبکه اجتماعي است، اما شبکههاي اجتماعي توييتر نيستند؛ زيرا توييتر تمام قابليتهاي شبکهاي اجتماعي را ارايه نميدهد، اما ساختار آن منطبق بر استراتژي شبکههاي اجتماعي است. در عين حال ميتوان آن را شبکه اجتماعي نامتقارن نيز ناميد. بنابراين رسانههاي اجتماعي راهي براي انتقال و يا اشتراکگذاري اطلاعات با مخاطبان گسترده است. هر کسي فرصت براي ايجاد و توزيع اطلاعات دارد، لذا همه نياز به اتصال به اينترنت دارند و اين امر قابليت رقابت را ايجاد ميکند. در حالي که شبکههاي اجتماعي عامل تعامل است، گروههايي از مردم با منافع مشترک، يا ذهن مشابه، وابسته به يکديگر هستند که در سايتهاي اجتماعي رابطه ايجاد ميکنند
.(Wang & Kobas 2009)
2. سبک ارتباطات: سبک ارتباطات رسانههاي اجتماعي بيشتر شبيه کانالهاي ارتباطي و مانند فرمت ارايه پيام است همانند تلويزيون، راديو يا روزنامه. لذا رسانههاي اجتماعي محلّي براي مراجعه شما نيستند، بلکه آنها سيستمي ساده براي انتشار اطلاعات به ديگران به شمار ميروند. در حالي که در شبکههاي اجتماعي، ارتباط دو طرفه است. ارتباط بسته به نوع مطالب، موضوع يا فضاي اطراف هر جسم (مانند اتمسفر) است. مردم براي پيوستن به ديگران و افرادي با تجارب و سوابق مشابه، دور هم جمع ميشوند. گفت و گوها در هسته شبکههاي اجتماعي به واسطه توسعه روابط است.
3. بازگشت سرمايهگذاري: رقم دقيق بازگشت سرمايهگذاري عددي براي ايجاد همهمه و هيجان گفت و گوهاي آنلاين در مورد نام تجاري، کالا يا خدمات خود است و اين به اين معني نيست که بازگشت سرمايهگذاري پوچ است، بلکه فقط بدان معني است که تاکتيکهاي مورد استفاده براي اندازهگيري متفاوت هستند. به عنوان مثال نفوذ و يا عمق گفتگو در مورد چه موضوعي است و شما ميتوانيد نفوذ و يا عمق گفتگو در بازگشت سرمايهگذاري را اندازهگيري کنيد و بازگشت سرمايهگذاري در شبکههاي اجتماعي کمي بيشتر آشکار است. چنانچه ترافيک کلي وب سايت شما افزايش داشته باشد، دليل آن پشتکار شما در شبکههاي اجتماعي است؛ زيرا احتمالاً تلاشهاي اجتماعي شما در شبکههاي اجتماعي، باعث افزايش بازديدکنندگان آنلاين ميشود (همان). در عين حال ميزان کاربر فعال نيز جهت کسب آگهي تجاري يا فعاليتهاي آنان دليل بزرگي براي سرمايهگذاري محسوب ميشود.
4. پاسخ لحظهاي: کار در رسانههاي اجتماعي يک برند طاقتفرسا و وقتگير است. شما نميتوانيد مکالمات شخصي را اتوماتيک کنيد، مگر اينکه با نام تجاري محرز شناخته شويد. ايجاد و دنبال کردن (فالو)، يک شبه اتفاق نميافتد. رسانههاي اجتماعي قطعاً دوي ماراتن است و نه دو سرعت؛ اين در حالي است که شبکههاي اجتماعي ارتباط مستقيم بين شما و انتخاب شوندههاي ارتباط است. در شبکههاي اجتماعي مکالمات شما غنيتر، هدفمندتر و بيشتر شخصي است و شبکه شما تصاعدي افزايش مييابد تا شما را ملاقات کرده و به ديگران معرفي کند.
5. دستکاري اطلاعات: دستکاري نظرات و بيان آن، گول زننده است. پسندها، اظهارنظرها و ساير اطلاعات دستکاري شده به نفع شما (شخصي يا تجاري) بيثبات و لغزنده است. درخواست دوستان، خانواده، همکاران و يا هر کس ديگري مانند رايگيري است. هر کس نميتواند مخاطب خوبي براي هر کسي باشد. اين امر ميتواند بازگشت سريع کابوسي براي روابط عمومي تلقي شود. اگر تراوش کلمه درباره شيوههاي گول زننده باشد، ميتواند باعث نابودي مخاطب شود. در حالي که به وسيله شبکههاي اجتماعي، شما ميتوانيد درباره همسالان خود، کسب و کار جديد خود، و يا وبلاگ با طرح مسايل به موفقيت برسيد. مکالمات شما ميتواند بسياري از مردم را تبديل به طرفداران وفادار شما کند، بنابراين سرمايهگذاري با ارزش است (Nielsen 2012).
رسانههاي اجتماعي و شبکههاي اجتماعي با اينکه از يکديگر متمايز هستند، اما به يکديگر متصل هستند و به نظر ميرسد که اين دو مجبورند در برخي موارد همپوشاني داشته باشند؛ لذا تبادل اطلاعات در آنها منطبق بر اهداف مخاطب جاري مي¬شود. آنچه که مسلم است، رسانههاي اجتماعي در حال جوش و خروش از طريق محتوي هستند؛ پويايي که کاربران آنها را خلق و به اشتراک ميگذارند. بنابراين سرمايه اجتماعي در رسانههاي اجتماعي وجود دارد که هر رسانه، سازمان يا دولتي به دنبال استفاده از اين سرمايه اجتماعي است، اما در اين بين، اخلاق رسانهاي مطرح ميشود (عزت زاده،1394، 65)
شبکههاي اجتماعي
مدتهاست که انديشمندان، مفهوم شبکه اجتماعي را در دنياي واقعي، براي اشارههاي ضمني به مجموعه روابط پيچيده ميان افراد در سيستمهاي اجتماعي در تماس مقياسها از روابط بين فردي گرفته تا بينالمللي مورد استفاده قرار ميدهند. آن بخشهايي از علوم اجتماعي که درک کرده بودند که رفتار فرد در ميان يک جمع، هم شکل ميگيرد و هم معني مييابد؛ در حقيقت درکي جدي از شبکههاي اجتماعي عيني در جامعه و لزوم مطالعه درباره آن است. اصطلاح شبكههاي اجتماعي براي نخستين بار چ ياِ يبارنز در سال 1954 طرح کرد و از آن پس به سرعت به شيوهاي کليدي در تحقيقات و مطالعات بدل گشت به طور کلي شبكههاي اجتماعي مجموعهاي از نهادهاي اجتماعي شامل مردم و سازمانهاست که به وسيله مجموعهاي از روابط معنيدار اجتماعي به هم متصل هستند و با هم در به اشتراک گذاشتن ارزشها تعامل دارند.
يک شبکه اجتماعي، ساختاري اجتماعي است که از گروههايي- که عموماً فردي يا سازماني هستند- تشکيل شده که به واسطه يک يا چند نوع از همبستگيها به هم متصل هستند. شبکههاي اجتماعي در بستر يک جامعه اطلاعاتي پيچيده، کارکرد موثر شبکه «همگرايي» را تصوير ميکند و با نگاهي دقيقتر، جامعه ترکيبي از شبکههاي متعدد است و شبکههاي ميان سازمانها، شبکه درون سازماني، شبکههاي شخصي، شبکههاي رايانه اي و علاوه بر اينها شبکههاي فرامرزي و اطلاعات از طريق همين بزرگراهها جاري ميشود.فضاي مجازي مجال شکلگيري اجتماعات جديدي از کاربران را فراهم ميکند. هر چند روابط کاربران فضاي مجازي رابطهاي با واسطه است و نه رودررو، اما بسياري از مطالعهکنندگان اينترنت تمايل دارند از اصطلاح «اجتماع» براي اشاره به جمع کاربران استفاده کنند. در اين ميان تلاشهاي متعددي در حال انجام است تا حوزه و دامنه معنايي کاربردهاي جديد اين اصطلاح را براي اشاره به تجمعات کاربران فضاي مجازي، روشن سازد (خانيکي و خلجي 1389، 87).
با وقوع اتفاقات سرنوشت ساز در تاريخ زندگي بشر، ابعاد مختلفي از حيات انساني، تغيير يافته است. يکي از اين تغييرات، روندي است که در شکلدهي به اجتماعات بشري حاصل شده است؛ انديشمندان زيادي تلاش داشتند تا اين نفاوت را تبيين کنند؛ مارکس، کولي، تونيس، رايزمن، مک لوهان و ديگران در اين موضوع انديشيدهاند و از زمان تونيس و تلاش او براي تعريف دو گونه تجمع انساني يعني «اجتماع» در مقبل «جامعه» (گزلشافت و گمنشافت) به بعد همه متفکران علوم اجتماعي و فرهنگي «رو در رو بودن»، «محدوديت تعداد»، و «ابتناء بر روابط عاطفي و نه صرفاً روابط عقلاني» را از خصايص بنياني اجتماعات بشري عنوان کردهاند (Lion, 2012).
در دهههاي اخير، فضاي مجازي مجال شکلگيري اجتماعي جديد از کاربران را فراهم کرده است. بحث شبکههاي اجتماعي در بستر فضاي مجازي نيز از جمله مسايل مبتلا به جوامع امروز محسوب ميشود. «شبکه اجتماعي»، مفهومي است که پيش از طرح در عرصه فضاي مجازي، در فضاي واقعي جوامع نيز داراي مفهوم بوده و درباره آن بحث شده است. شبکههاي اجتماعي، نوعي از ساختار تعريف شده ارتباط افراد در يک جمع است و به گونهاي روشن در تقابل با مفهوم «توده» که اشاره به جمعي از انسانهايي است که به صورت بي شکل با يکديگر ارتباط دارند؛ در حقيقت آنچه جامعه را از حالت تودهاي خارج کرده و به آن شکل ميدهد، همين شبکههاي اجتماعي هستند (عزت زاده،1394، 68)
هميشه اين سوال در نسبت رسانه و جامعه وجود داشته است که آيا رسانههايي که در دوره مدرن پديد آمدهاند، جامعه را به سمت تودهاي شدن پيش ميبرند يا رسانهها خود در قالب قوانين اشکال شبکههاي اجتماعي موجود در جامعه عمل ميکنند و معني مييابند؟
با تکامل صنعت رسانهاي فضاي مجازي، نوع جديد از رسانهها قابليت اجرا يافته و باز هم درباره آنها ميشود همين پرسش را هم مطرح نمود. در ابتداي شکلگيري اينترنت- که پايههاي آن در وزارت دفاع آمريکا و جهت ارتباط مراکز نظامي و دولتي و سپس دانشگاهي اين کشور نهاده شد- شايد هرگز تصور نميشد که بسياري از روابط اجتماعي موجود در جامعه و انواع جديد ديگري از شبکههاي اجتماعي را بتوان در قالب آن پيگيري کرد. اما با شروع توسعه کمي- کيفي اينترنت که از روند تجاريسازي آن در اوايل دهه 1990 ناشي ميشود، هر روز شاهد ايجاد انواع محيطهاي جمعي انساني و انساني- ماشيني است؛ سؤالي که بايد به طور جدي به دنبال آن بود اين است که آيا اين ارتباطات در بستر فضاي اينترنت، ارتباط بي شکلي از جنس ارتباطات تودهاي هستند يا داراي اشکال مشخصي هستند که هم از فرهنگ و هويت غربي و به صورت روشن فرهنگ و هويت آمريکايي را در خود جاي دادهاند؟ و نسبت ارتباطات برقرار شده در فضاي مجازي با فضاي واقعي زندگي انسان چيست؟ اولين شکلهاي اين اجتماعات اينترنتي را ميتوان در توسعه خدمات گفتگوي اينترنتي و يا به عبارتي «چت» جستجو کرد. اين ارتباطات يا در حوزه مجازي پايان مييافت و يا به ارتباط در حوزه واقعي ادامه پيدا ميکرد. تا کنون، ادبيات نظري بسيار زيادي در زمينه آسيبشناسي روابط انساني در فضاي مجازي، چه در محدوده فضاي مجازي و چه در ادامه يافتن آن در فضاي واقعي منتشر شده است. به طوري که در اوجگيري روابط اجتماعي اينترنتي در جوامع غربي، آثار بسيار زيادي در اين باره منتشر شد و تحقيقات اجتماعي زيادي به سمت اين حوزه سوق يافت. هر چند روابط کارمندان فضاي مجازي رابطهاي با واسطه است و نه رو در رو، بسياري از مطالعهکنندگان اينترنت تمايل دارند از اصطلاح «اجتماع» براي اشاره به جمع کاربران استفاده کنند. در اين ميان تلاشهاي متعددي در حال انجام است تا حوزه و دامنه معناي کاربردهاي جديد اين اصطلاح را براي اشاره به تجمعات کاربران فضاي مجازي، روشن سازد. از جمله ميتوان به تلاشهاي ونچرلي اشاره کرد؛ نظرات ونچرلي در سايت USINFO ارايه شده است. او به شبکهها و سازمانهاي رسمي که به سامان بخشيدن به روابط و مقررات ارتباطي در فضاي مجازي اشتغال دارند، ميپردازد و در ادامه به موضوع اجتماعات کاربران و خصوصيتهاي آنها اشاره ميکند (به نقل از پايگاه اينترنتي ويکيپديا ذيل واژه شبکه اجتماعي).
در امتداد همين فرآيند در سالهاي اخير، يکي از پديدههاي نوظهور در جوامع انساني و نيز در فضاي مجازي که امکان تشکيل اجتماعهاي مجازي را فراهم ميکند، اجتماعي به صورت اعم و شبکههاي اجتماعي مجازي به صورت اخص است که {از سوي بسياري} به عنوان عامل پيشرونده در تغييرات اجتماعي و سياسي جوامع محسوب ميشوند (نورمحمدي 1390، 93).
شبکههاي اجتماعي{به معناي مجازي آن} ابزارهايي مبتني بر پيشرفتهاي فناوري هستند که هدف آن افزايش ارتباط افراد و ايجاد فضايي براي تبادل اطلاعات و دادههاست. اين رسانهها در سالهاي اخير گسترش قابل ملاحظه و البته کارکردهاي مختلفي يافتهاند (گوهريمقدم 1390، 5) لذا بيراه نخواهد بود که شبکههاي اجتماعي را نوعي از جوامع انساني کاملاً تکنولوژي محور مبتني بر تکنولوژيهاي جديد ارتباطي، عموماً وب0, 2 بدانيم؛ همانگونه که با تغييرات اجتماعي ايجاد شده قبلي، اجتماعات بشري جديد شکل گرفتهاند (همان).
طرفدارن جبر تکنولوژيهاي رسانهاي، افرادي مانند مک لوهان، معتقدند که جوامع انساني تا حد بسيار زيادي از فناوريهاي رسانهاي – از حروف الفبا تا اينترنت – اثر پذيرفتهاند (سورين و تانکارد 1389، 393). مک لوهان، رسانههاي ارتباطي را عصاره تمدن ميداند و معتقد است که تاريخ به وسيله رسانههاي غالب در هر عصر و زماني هدايت ميشود. رسانهها آنچه را در يک دوره تاريخي اتفاق ميافتد و با اهميت به نظر ميرسد، تعيين ميکنند. اساسيترين نظريه مک لوهان اين است که مردم از طريق تعادلي با نسبت احساسات انساني خود با محيط سازگار ميشوند و رسانه غالب هر عصري، موجب مطرح شدن نسبت حسي ويژهاي ميشود که همين امر به ادراک انسان در مورد محيط پيرامون تأثير مينهد (ليتلجان 1384، 730).
شبکههاي اجتماعي، جوامع انساني شبکهمحور هستند که برخي معتقدند باعث ايجاد انقلاب ارتباطي در ميان بشر شدهاند؛ به عبارت بهتر، شبکههاي اجتماعي به فعاليتها، اقدامات و رفتارهاي ميان جوامعي از مردم اطلاق ميشود که در فضاي مجازي و با ايده وب 0, 2 گرد هم آمده و اطلاعات، دانش و نظرهاي خود را به اشتراک ميگذارند و عمدتاً از رسانههاي متعارف دوري مي¬گزينند (Safko & Barak 2009, 9). درباره اهميت اين بحث کافي است بر اساس يک نظرسنجي، اغلب کاربران اينترنت بيش از پنج ساعت روزانه در رسانههاي اجتماعي بگذرانند و 51 درصد آنها روزانه يکبار به اين رسانهها مراجعه کنند. در ايالات متحده براي مثال، 31 درصد مردم روزانه وب نوشتها را ميخوانند، 22 درصد از ويکي پديا استفاده کرده، 17 درصد ويدئوهاي بر خط را مشاهده ميکنند و 25 درصد نيز از کاربران شبکههاي اجتماعي هستند (Wang & Kobsa 2009, 976).
در سالهاي اخير شبکههاي اجتماعي تبديل به ابزاري مهم در مشارکت حداقل بخشي از مردم در مناسبات اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي شده است. مردم ديدگاههاي خود را به طور گسترده در وب نوشتها، شبکههاي اجتماعي، دنياهاي مجازي و هر چه که ناشي از تکنولوژي وب0, 2 است، مطرح ميکنند، زيرا اين فضاها معطوف به محتويهاي توليد شده کاربران است و جذابيت بسياري براي آن دارد (Kaplan & Haenlein 2010, 65).
اجتماع مجازي از طريق شبکههاي اجتماعي، فضاي نويني از تعامل ميان افراد را در جهان مجازي فراهم ميکند که بعضاً تفاوتهاي اساسي با اجتماعات در جهان واقعي دارد. کنترلناپذيري (حداقل در ظاهر امر)، نداشتن ساختار فيزيکي- عيني و سازماندهي شبکهاي افراد در ارتباطگيري، ويژگيهايي هستند که اجتماعات مجازي را از اجتماعات دنياي واقعي متمايز ميسازد.
با توجه به مقدمه فوق، ميتوان شبکههاي اجتماعي را در تحقيق پيشرو چنين تعريف نمود: شبکههاي اجتماعي وب گاه و يا مجموعه وب گاه است که به کاربران خود اجازه ميدهد تا علاقهمنديها، احساسات، افکار و فعاليتهاي خودشان را با ديگران در قالب کلمات، صوت، تصوي و ساير نظامهاي نشانهاي به اشتراک گذارند و ديگران هم با آنان به اشتراک گذارند؛ الگوريتم ايجاد ارتباط با ديگران و به اشتراک گذاشتن مطلب با آنان و يا استفاده از مطالب آنان و يا ميزان اعتبار کاربر در ايجاد تغييرات در ساختارهاي شبکههاي اجتماعي و يا حتي وسيله ورود به آنها بنا به تعريف و فلسفه تأسيس هر کدام از آنها با ديگري متفاوت بوده که باعث ميشود هر يک از شبکههاي اجتاعي، فضا، نظام نشانه شناختي، نوع ارتباط و فرآيند ايجاد ارتباط خاص خود را داشته باشند.
برخي از معروفترين و پرکاربردترين شبکههاي اجتماعي فضاي مجازي عبارتند از: ماي اسپيس (MySpace)، فيس بوک (Face book)، يو تيوب (YuTube)، توئيتر (Twitter)، گوگل پلاس (Google +)، ياهو (Yahoo)، لينکدين (Linkedin)، بايدو (Baidu)، اينستاگرام، ويکي پديا و… .
اگر ديدگاه مک لوهان را مبني بر جبر تکنولوژيهاي رسانهاي هر عصر گذارد و يا تا حدي به آن معتقد بود. بر اساس نگاه وي، رسانههاي هر عصري ماهيت آن جامعه را تعيين ميکنند (سورين و تانکارد 1389، 393). بر اين اساس، در عصر جامعه اطلاعات نيز مهمترين رسانههاي ناشي از فناوريهاي نوين اطلاعات و ارتباطات تحولات بنيادين در تمامي ابعاد قلمرو حيات بشري ايجاد خواهد کرد؛ اما از آنجايي که به تعبير نويسنده اين مطلب هر رسانه فلسفه خاص خود را دارد که در همه ابعاد آن خود را ظهور ميدهد، لذا به نظر ميرسد شبکههاي اجتماعي مختلف با فلسفههاي تأسيس و فرهنگ و هويتهاي مختلف، هر کدام در حال تأسيس قلمرو خاص خود در بين افراد جوامع بشري هستند. اين مجموعههاي عظيم از جوامع بشري مجازي در فرآيند گسترش خود عاملي جدي و مهم براي پذيرش فلسفههاي وجودي اين شبکههاي اجتماعي از سوي اعضاي خود هستند و به تعبيري از هر فرهنگ و تفکري، رسانه خاص آن برخاسته و به صورت مستمر تفکر و فلسفه مضمر در آن در همه افعال آن رسانه در آن متجلي شده و فرهنگ پنهاني خود را بر مخاطبان خود، فارغ از نوع محتويي ارايه شده، تحميل ميکند ¬Miranda & Morten 2000)).
بايد توجه داشت که بسته به نوع هدف، کارکرد و ماهيت تعريفي که از انواع وضعيتهاي شبکههاي اجتماعي به صورت عام و انواع ممکن از ترکيب آنها صورت ميپذيرد، مفهوم شبکههاي انساني ايجاد شده ميتواند متفاوت باشد. گاهي اين هدف و رويکرد ميتواند اجتماعي، انساني، سياسي، اقتصادي، گاهي ديني، فرهنگي و… باشد و گاهي ميتواند فرد محور، جمعمحور، ساختارمحور و يا ايدئولوژيمحور باشد و مانند آن. همچنين توجه به اين نکته نيز مهم است که اين واژه در عصر ارتباطات و اطلاعات در ساخت نويني تحت عنوان «شبکههاي اجتماعي مجازي» جان تازهاي گرفته و چشماندازهاي جديد پيدا کرده است. فضايي که مجدداً در قالب همگراييها با شبکههاي اجتماعي پديد آمده، در دوران پيشامدرن و مدرن فضاي بسيار پيچيده و انواع ممکني از وضعيتهاي ظهور تمدني را پديد آورده است و ظرفيتهاي وسيعي را ايجاد کردهاند که انديشمندان هر حوزه فرهنگي و تمدني، بتوانند بر اساس نوع تفکر خود، از اين انواع ممکن شبکههاي اجتماعي- که ميتوان تعداد آنها به سمت بي نهايت متمايل شود- وضعيتي را که بيشتر و بهتر بر انديشه، فرهنگ و هويت خود منطبق است، انتخاب کرده و گسترش دهد (همان، 264).
با پيدايش رسانههاي ديجيتال و همگرايي و يکپارچهسازي زيرساختي سه فرآيند توليد، توزيع، دريافت پيام، فضايي با مشخصه مجازي بودن تعريف شده است که افراد در کنار فضاي واقعي در آن نقش آفريني کرده و زندگي را موازي با زندگي واقعي به پيش ميبرند. اين فضا ميتواند در موضوع مورد بررسي يعني فهم وضعيتهاي ممکن از انواع شبکهسازي، به عنوان يک فرصت تلقي شده و بر اساس آن فرآيندهاي لازم جهت انواع ممکن از شبکهسازي مجازي تعريف شود.
انواع شبکههاي اجتماعي
– شبکههاي اجتماعي تشکيلاتي )شرکتهاي تعاوني و حزبها(؛
– شبکههاي اجتماعي غير تشکيلاتي )نهادهاي فرهنگي محلي، صندوق هاي مالي)؛
– شبکههاي اجتماعي محلي، جلسات خانوادگي و دوستانه؛
– شبکههاي اجتماعي حکومتي )بسيج مدرسه، دانشگاه و حوزه علميه)؛
– شبکههاي اجتماعي مجازي )انواع وب سايتها، وبلاگها، ويکي پديا و… (آرامون 1393).
نويسنده: مينا نادري
