به قلم شبنم نيکخو

هنرمند :من فکر مي کردم بيانيه اي که هنرمند براي نمايشگاهش مي نويسد نبايد مثل تقلب رساندن به مخاطب باشد …شايدهم اشتباه ميکنم. خودم خيلي وقت ها براي عکس هاي خودم مي نوشتم يا براي تصويرهايي که توي ذهنم بود مي نوشتم، اما الان احساس مي کنم روزي اگر در حدي باشم که کاري انجام بدهم استعارهش بايد انقدر قوي باشد که من نخواهم از کلام براي توضيح اش استفاده کنم. و نهايتا از تصوير و موسيقي استفاده کنم ، اما کلمه نه . يعني تاثيرش از نوع تاثير کلام نباشد . چون بيانيه ها اغلب به ضرب المثل " معما چو حل گشت آسان شود" ميمانند و تجربه مخاطب را خيلي جهت مي دهند . شايد حق مخاطب اين باشد که خودش ارتباط با اثر را تجربه کند، يا اصلا به گونه ديگري تجربه کند.
منتقد: البته همه هنرمندان براي نمايشگاه شان بيانيه نمي نويسند. اما اغلب مخاطبان نياز به توضيحي بيشتر از تصاوير دارند. اين يک واقعيت است. من با حرف شما موافقم اما 99 درصد تجربه نمايشگاهها در همه دنيا اين نياز به " استيتمنت نوشتاري" را گوشزد مي کنند .
هنرمند:هر بار در مورد هنر کمترين نظر را بيان مي کنم ، توقع اين را هم دارم که بشنوم: " بچه بشين فعلا ياد بگير" ، اما هر بار به خودم مي گويم " گفتن بهتر از نگفتن است".
منتقد :شما کارخودت را بکن ، بنويس ، بينديش ، کار پراتيک و تئوريک انجام بده و به اين عقايد توجه نداشته باش.

هنرمند : به نظرم آدم ها خيلي مفاهيم و ابزارهاي مشترک دارند که شايد بشود ارتباطشان را راحتتر و قويتر کرد و بايد ظوري باشد که مثلا اگر کسي که زبانش با زبان هنرمند فرق دارد وقتي به نمايشگاه مي رود، تفاوتي با محيط و ذهنيت خودش حس کند، که باعث شود فکر کند و جست و جو کند . البته مخاطب هم مسئوليتي دارد، بايد بخواهد که تجربه کند و فقط توقع لقمه آماده نداشته باشد.
منتقد :بله مخاطبان فهيم خيلي کم هستند… اين که مخاطب هم مسئوليت دارد درست است . اما حتي در غرب هم موج " کار پراتيک " و "کار تئوريک"در طي زمان هاي طولاني توانسته تعدادي مخاطب فرهيخته تربيت کند که واقعا زياد نيستند. نقد و نطر و کار خلاق هنري همه با هم ، خيلي آهسته به افراد باهوش تر فضايي براي تخيل و ادراک تصويري ژرف تر را منتقل مي کنند.
هنرمند :پس هنرمند مي تواند تصميم بگيرد با کدام مخاطب ، بيشتر ارتباط برقرار کند، و اينکه شايد بتواند معماي راحتتري هم درست کند براي مخاطبهايي که همانطور که گفتيد خيلي سواد بصري ندارند. شبيه اينکه وقتي آدم بزرگ ها مي خواهند به بچهها مفاهيمي را ياد بدهند که خيلي جدي و بالغانه هستند، از " بازي" استفاده ميکنند و اينطوري آنها ، بيشتر ياد مي گيرند چون درگير مي شوند.
منتقد: بله همينطور است.
