هيئت مديره انجمن هنرمندان نقاش ايران با انتشار بيانيهاي به رويدادهاي فصل اخير و بيتفاوتي هنرمندان و مسؤولان نسبت به برخي اتفاقات ناخوشايند در حيطه هنرهاي تجسمي واکنش نشان داد.
در اين بيانيه به مواردي مانند خروج آثار هنري از موزه هنرهاي معاصر تهران، واگذاري موزه هنرهاي معاصر اهواز به بخش خصوصي، لزوم حفظ ميراث موزهها، نبودن آرشيو آثار و خريده نشدن آثار هنري جديد توسط موزه اشاره شده است.
در متن اين بيانيه آمده است: «از مرکز حقوقي بينالمللي رياست جمهوري خبر ميرسد که 14 تابلو نقاشي خريداريشده توسط موزه هنرهاي معاصر تهران پس از 37 سال مسترد شده است. اين خبر گرچه بسيار خوشحالکننده است، اما همزمان به خاطرمان ميآورد که قرار است از اين تابلوها در موزهاي نگهداري شود که به اعتراف مسؤولان از استهلاک و کمبود امکانات بهشدت رنج ميبرد. مستهلک شدن سيستمهاي نگهداري و امکانات امنيتي و شرايط غيرشفاف نگهداري آثار در موزه هنرهاي معاصر تهران بهعنوان تنها موزه تخصصي تجسمي کشور به موضوعي براي نگراني دائمي اهالي هنر تبديل شده است.
انتشار اطلاعاتي از قبيل آنچه در مصاحبه آقاي ملانوروزي در تاريخ 17 شهريورماه 1394 با خبرگزاري ايسنا منتشر شد، اين سوال جدي را مطرح ميکند که فارغ از اتفاقات ناگواري که چندي پيش در ارتباط با خروج و فروش آثار ارزشمند موزه در رسانهها منتشر شد، حقيقتا آثاري که قبلا توسط موزه خريداري شدهاند و تعدادشان قاعدتا بسيار زياد است در چه شرايطي نگهداري ميشوند؟ آيا گنجينه موزه و آثاري که بعضا سالهاست دور از ديد کارشناسان و عموم مردم قرار گرفتهاند در شرايط مساعدي بهلحاظ رطوبت، نور و ساير مؤلفههاي استاندارد موزهداري قرار دارند؟
در شرايطي که حتي اطلاعات دقيقي از آرشيو آثار موزه در دسترس نيست، هميشه شائبهي فقدان و عدم امنيت آثار وجود خواهد داشت. از کجا معلوم که اين اتفاقات مسبوق به سابقه نبوده است؟ چه بسا ناکارشناسيهايي از زمره آنچه در همين مصاحبه به آن اشاره شده باعث خروج تعداد نامشخصي از آثار ارزشمند موزه شده باشد. از سوي ديگر بهدليل همان عدم شفافيت هميشگي، يک نگراني جدي نيز در ارتباط با اصالت آثار عودت داده شده و اساسا اصالت ساير آثار موجود در گنجينه موزه وجود دارد. البته اين مسئله تنها به موزه هنرهاي معاصر محدود نبوده و در ارتباط با آثاري که در اختيار موزه سعدآباد، نياوران، بنياد مستضعفان، بانکها، وزارتخانهها و ساير مکانهايي که مجموعههاي ارزشمند دور از دسترس کارشناسان نگهداري مي شوند، اين نگرانيها وجود دارد.
فقدان موزههاي تخصصي در حوزههاي مختلف هنر معاصر ايران، تمام بار مسؤوليت را به دوش موزه هنرهاي معاصري نهاده است که خود از کمبود شديد بودجه و امکانات رنج ميبرد. حقيقتا چه فکري بايد به حال بودجه کرد؟ آيا توقع درآمدزايي از ارکان فرهنگي کشور انتظار درستي است؟ آيا راه حل اين مسأله واگذاري موزهها به بخش خصوصي، مشابه اتفاقي است که در موزه هنرهاي معاصر اهواز رخ داده است؟ اين خود مورد اعتراض و نگراني جدي اهالي هنر واقع شده است. اعتراض نسبت به عدم شفافيت و انتشار قرارداد واگذاري و نگراني از سرنوشت آثار ارزشمندي که در گنجينه موزه اهواز دور از چشم عموم نگهداري ميشوند. هرچند مديريت جديد موزه در اولين اقدام جدي با برگزاري نمايشگاهي با عنوان «آبي ايراني» به برخي از نگراني ها پاسخ داده، اما شايسته است تا با دعوت از کارشناسان و اهالي هنر و شفافسازي مسائل، خط بطلاني بر گمانهزنيها کشيده شود و آرامش خاطري را در جامعه هنري ايجاد کند. از سوي ديگر زمزمههايي از فروش برخي آثار جهت تامين مخارج جاري موزهها به گوش ميرسد که اين خود بر حجم نگرانيها ميافزايد.
دغدغه ديگري که در ارتباط با بودجه هنرهاي تجسمي وجود دارد، عدم ايفاي نقش صحيح موزه در جهت خريد و جمعآوري آثار جديد و بالا بردن غناي گنجينهي موزه است. روال جاري در موزههاي معتبر دنيا خريد آثار هنري با کيفيت به صورت دائم و نگهداري و آرشيو آنهاست که متأسفانه به بهانهي نبود بودجه کافي تاکنون مغفول واقع شده است. سوال ديگري که بايد به آن پاسخ داده شود اين است که حقيقتا نقش موزه چيست؟ آيا به فرض خريد آثار با کيفيت، تبديل شدن به محلي جهت نگهداري و انبار آثار هنري هدف غايي موزههاست؟ آيا موزه نبايد بيشتر به نقش خود در آموزش، پژوهش و تربيت نسل بعدي هنرمندان تجسمي بيش از تبديل شدن به يک گالري اهميت بدهد؟ همچنين عدم بهروزرساني آرشيو کتابخانه موزه هنرهاي معاصر نيز يکي ديگر از مسائلي است که شايسته توجه جدي مسؤولان است.
کمبود بودجه و عدم توجه به خريد آثار ارزشمند هنري مسألهاي است که باعث شده تا کشورهاي همسايه از فرصت بهدست آمده حداکثر بهره را برده و با گردآوري آثار هنرمندان اين آب و خاک، گنجينه و تاريخي از هنر را براي خود دست و پا کنند که متعلق به خودشان نيست. گذاشتن برچسب هنرهاي اسلامي بر روي کار هنرمندان ايراني، مجوزي را براي بيگانگان ايجاد کرده تا با خيال راحت، بعضا بدون نام بردن از ايران و گاها بدون ذکر نام هنرمند، به عرضهي آثار هنرمندان ايراني بپردازند و متأسفانه تاکنون با واکنشي درخور و شايسته از سوي متوليان فرهنگ و هنر مواجه نشوند. اتفاقاتي از قبيل آنچه در موزه لوور با قرار گرفتن هنر ايران در زيرمجموعه هنر اسلامي افتاده، نحوه نمايش آثار در موزه قطر و تلاش آذربايجان در ثبت هنر نگارگري ايراني به نام خود در اکسپوي ميلان از جمله مواردي است که بيپاسخ مانده است.
انجمن هنرمندان نقاش ايران با ابراز نگراني نسبت به اتفاقات جاري در حوزه هنرهاي تجسمي کشور، دست کمک و همياري به سوي مسؤولان دراز کرده، آمادگي خود را در جهت حضور و تعامل کارشناسانه با موزه هنرهاي معاصر و تمامي ارگانها و سازمانهاي ذيربط اعلام ميکند.
انجمن هنرمندان نقاش ايران آمادگي دارد تا در زمينه بازبيني گنجينههاي هنر کشور، تهيه ليست، شناسنامه و آرشيو آثار و همفکري به منظور يافتن راهکارهاي اجرايي در مرتفع کردن نگرانيها و کاستيها مشارکت کند. همچنين از تمام دستاندرکاران و دلسوزان حوزه هنرهاي تجسمي کشور درخواست ميکنيم تا با نگاهي دقيقتر و هشيارانهتر نگاهبان ميراث هنري ارزشمند ايران باشند.»
