آيا تا به حال در خيابانهاي يزد به مکاني برخورد کردهايد که شما را متوقف کند و احساس کنيد که گذشته و آينده در يک رقص بيپايان در کنار هم قرار گرفتهاند؟ اين دقيقاً احساسي است که بسياري از افرادي که مرکز فرهنگي يزد را کشف ميکنند، تجربه ميکنند.

به گزارش گالري آنلاين، اينجا تنها يک ساختمان نيست؛ بلکه گفتگويي است بين نسلها، تلفيقي از سبک نوآورانه الکساندرو آراونا و زيبايي بيزمان طراحي سنتي ايراني. چگونه چنين جايي توانسته است اين ترکيب کامل از قديم و جديد را تجسم کند؟
با نزديک شدن به غروب و در حالي که ساعت طلايي بر شهر سايه ميافکند، مرکز فرهنگي مانند چراغي در شب ميدرخشد. ديوارهاي گچي به رنگ خاکي آن، همراه با جايگذاريهاي استراتژيک شيشه، نور در حال افول را به دام مياندازند و ساختمان را به بوم سايه و نور تبديل ميکنند. اين منظره، خيرهکننده و تقريباً جادويي است. اما تنها بازي نور نيست که شما را جذب ميکند؛ بلکه تزيينات پيچيدهاي که بر روي نماي آن نقش بستهاند، اشارهاي به ميراث هنري غني ايران هستند. آيا اينجا همان نقطهاي است که تاريخ به حال ميگويد ياد گذشته را گرامي بدار و در عين حال با جسارت به سوي آينده قدم بردار؟
ثبت اين جوهره از طريق دوربين، به ويژه از منظر تکنقطهاي، نگاهي به روح مرکز فرهنگي ارائه ميدهد. اين منظر نه تنها درخشش معماري مرکز را به نمايش ميگذارد؛ بلکه تماشاگران را به تفکر درباره داستانهايي که در ديوارهاي آن نقش بستهاند، دعوت ميکند. اين مکان چه داستانهايي از ديروز و چشماندازهايي از فردا را در دل خود جاي داده است؟
















