“تهران… که خيره مي نگرد!” در گالري احسان به نمايش در مي آيد

به گزارش گالري آنلاين، گالري احسان از روز جمعه دوازدهم آبان ماه ميزبان عکس هاي شهرام رستمي تحت عنوان "تهران… که خيره مي نگرد!" مي شود.

در استيتمنت اين نمايشگاه آمده است:

انگار که اين تهران است که خيره مي‌نگردم؛

در سکوتِ خاکش که"چراگاه جرثقيل"‌هاست 

با ديوارنگاره‌هايش … آنگاه که با شتاب يا به تأني، بي‌اعتنا از کنارشان عبور مي‌کنم،

در بهت پرندگانش و در غياب آواي‌شان

و خميازه بي‌صداي شاخه‌هايي که لوح سپيد مغموم شهر را بي‌هوا خط‌خطي مي‌کنند

و نگاههاي در سکوت و بي‌هياهوي طبايع جاندار و بي‌جان  

که در برم مي‌گيرند و با هرروزمرگي‌ها همراه مي‌شوند.

اين نگاه‌هاي خيره را با شاتهايي به عرياني واقعيتهايي بي واسطه و بي ويرايش از سر خود واکرده‌ام… و در گوشه دنج اين شهر آويخته‌ام.

ديرزماني ست که در خيابان‌گردي‌ها در سکوت مرا مي‌نگرند اين پديدارها و به خود مي‌خوانند؛ که گاه از فرط بودن و حادبودگي ديده نمي‌شوند.

شهرام رستمى، متولد ١٣٥٢ است. وي از سال ٨٣ با روزنامه هاى شرق، سرمايه، روزگار و… و برخى سايتهاى اينترنتى در بخشهاى ادبيات و فلسفه و ترجمه همكارى داشته. اولين كتاب رستمى با عنوان "جستجوى كامو" و با موضوع نويسنده و متفكر فرانسوى- آلبر كامو- سال ٨٥ توسط نشر شورآفرين به چاپ رسيد. 

سال 86 به ايتاليا رفت و در رشته ادبيات دانشکده ادبيات و زبان تورين پذيرفته شد که يک سال بعد، پس از گذراندن دوره‌هايي در ادبيات، زبان و سينما به ايران بازگشت. او پس از بازگشت به ايران كتابهاى "واپسين انسان" و "دور باطل" اثر متفكر فرانسوى موريس بلانشو و نيز كتاب "دگرديسنده هاى مارسل دوشان" اثر ليوتار را به همت نشر مولى منتشر كرد و كتاب ديگرى از بلانشو با عنوان "انتظار فراموشى" هم اكنون در دست انتشار است.

رستمى در رابطه با موضوعات اين آثار منتشر شده ميگويد:همان دغدغه‌هاى همواره‌ام، عمدتا در زمينه ادبيات، هنر و فلسفه بوده اند.

شهرام رستمى در گفتگوي اختصاصي با خبرنگار گالري آنلاين، در رابطه با آثار نمايشگاه پيش رو بيان کرد:

در مجموع ٤ سالى مى شود كه عكاسى را به شكل خودانگيخته و خودآموز با انواع دوربين ها – حرفه اى و نيمه حرفه اى- پيگيرى مى‌كنم.

ايده اصلي من در جمع‌آوري اين مجموعه – خيلي ساده و صريح عرض کنم- تمرکز و حضور جدي‌تر در يک فرآيند بود؛ فرآيند درگيرشدن با کار؛ کار هنري مشخصا. از نظر من نفس و ماهيت حرکت و کار کردن مهم بود و هست. ايده‌هاي جديدتر خود را از لابلاي کار در جريان نشان مي‌دهند. معروف است کالريج شاعر رمانتيک انگليسي آنقدر دچار انتزاع و انديشيدن به شعر شده بود که توان سرودن را از دست داده بود. بايد ايده‌هايم را عملي مي‌کردم و از جايي آغاز مي‌کردم. اما هدف من در اين مجموعه ثبت قابهايي دستياب از تهران است؛ طبيعت بي‌جان و کم‌جان تهران!

اين مجموعه هم حاصل کليک‌هاي حدود 2 سال در خيابان و حتي در ترافيک تهران هست. عکس‌هايي که عمدتا سوژه در آنها غير انساني ست. يا بهتر است بگويم انسان در اين قابها موقتا نيست. چيزهايي که موتيف اند در اين عکسها هم‌نشيني ديوارهاي تهران، ديوارنگاره‌ها و درختهاست. هر وقت که از کنارشان مي‌گذرم انگار که پچ‌پچ شان دمي قطع مي‌شود و نگاه مي‌کنند و بعد باز … يک وقت ديدم در هر قابي که نگاه مي‌کنم جرثقيل‌ها با صلابت و قدرت خود را عرضه کرده‌اند. اين هم موتيف ديگري از حضور اشياء و هم‌نشيني آنها بود.

وي در ادامه افزود:

حدود 40 قطعه عکس در ابعاد مختلف عمدتا 20*30 و 40*30 و 3 قطعه 70*40 و 70*50 از خيابان‌هاي تهران از شمال تا جنوب به نمايش در مي‌آيد.

رستمى درباره عنوان نمايشگاه توضيح داد:

ايده ابتدايي من در مواجهه با قابهايي که از خيابان‌هاي تهران داشتم با آن زمينه نويسندگي به "خرده‌روايتهاي تهران" رسيده بودم. بعد اين مراوده من و شهر بود که در چارچوب قاب منجر به خيرگي شد. خيرگي اشياء و مکانهايي که بيشتر سرخورده و رنگ‌پريده‌اند تا جسور و بي‌پروا. در شهر اگر رنگي هست، قسمي ابتذالِ رنگي ست تا هنر. مثل درختي که در خياباني در مرکز شهر از سر تا ته قرمز رنگ شده! يا جرثقيل‌ها که بي‌تشويش و خودخواهانه در زمين‌هاي سرد شهر مي‌چرند! پرنده‌هاي رنگي ديوارها لابلاي چنارهاي خزان زده تهران نمي‌گردند!… ديوار نوشته‌ها… وقتي از دريچه دوربين نگاهشان مي‌کنم انگار که آنها نگاه‌ام مي‌کنند.

اين هنرمند ضمن اشاره براينکه تمام آثار در سيک رئال هستند، گفت:

کارها تماما رئال با حداقل ويرايش و تکنيک‌هاي رنگ و فتوشاپي ست و چند کار به سبک مينيمال هست که عمدتا با دوربين‌هاي Canon, Sony و حتي يکي دوکار را با موبايل گرفته‌ام. کارها هم رنگي و هم سياه‌و‌سفيد هستند.

رستمي در پاسخ به سوالي مبني بر اينکه، در خلق آثار اين مجموعه تحت تاثير تفکرات شخص يا مکتب به خصوصي بوده ايد؟ بيان کرد:

ما در ادبيات و فلسفه با بينامتنيت و "مکالمه متون با يکديگر" مواجه‌ايم. بي ترديد در تصاوير و هنر هم اين مواجهه وجود دارد. اما شخص يا مکتب خاصي را در نظر نداشته‌ام.

از نظر من هم، عکاسي فقط منحصر به فن و اتفاق نيست. اين قابها و ايده‌ها و خلق يک کار هست که براي من جذاب و قابل اعتناست. اين بازکشف لحظه‌هاي زندگي در محدوديت قاب هست که براي من ديدني شده. بدون شک با اين مجموعه قرار نبوده چيزي به عکس و عکاسي اضافه کنم! نه بدنبال ايده پونکتوم در عکس هستم آن گونه که رولان بارت عکسها را با آن ارزش‌گذاري مي‌کند و نه خلق يک لحظه ناب در طلوع و يا غروبي که شايد ميلياردها بار از دريچه دوربين‌ها ثبت شده و رنگ به رنگ شده!… لحظه‌هايي در خيابان هست که مي‌شود از لابلاي آنها يک قسم شور، ابتذال، يک قسم آگاهي، سکون، تنهايي، سرخوردگي و در نهايت زيبايي را ديد. بقول نويسنده فرانسوي، آلن رب-گريه، جهان فقط هست. همين. از نظر من اين قابها يعني قطعاتي ساده از جهان که هست. همين.

در عکس و عکاسي در پي معناي خاصي نبوده‌ام. اين هم يک مسير هست از نظر من. مسيري که در بالابردن سيزيف‌وار اين سنگ زندگي همچون لحظه‌اي آسايش است. شايد "معني" هم يک دسيسه است در اين حرکت! شايد زيبايي از معني والاتر و بهتر باشد. در هر حال عکسها از نظر من تکه‌هايي از واقعيت‌اند و نه تفسير جهان.

اين اولين ارائه من در فضايي غير از ادبيات و فلسفه است. فکر مي‌کنم که باز هم در طي مسير روي لحظه‌هاي آسايش بيشتر تمرکز کنم.

وي در پايان افزود:

 از گالري آنلاين ممنونم که اين فرصت را در اختيار من گذاشت. قابهايي از تهران در نگارخانه صميمي احسان از جمعه 12 آبان تا غروب روز چهارشنبه 17 آبان آويخته شده که اميدوارم انتظار بينندگان را برآورده سازد.

گفتني است اين نمايشگاه تا هفدهم آبان ماه در گالري احسان واقع در اقدسيه، آجودانيه، چهارهم شرقي، شماره 22 داير مي باشد.

پیمایش به بالا