
در سالروز وفات محمدحسين بهجت تبريز، ملقب به شهريار، استاد شعر و ادب پارسي، شمارا به ديدن برخي از عکسهاي ايشان که توسط استاد علي صادق نخجواني ثبت شده است، دعوت ميکنيم.



سيد محمد حسين بهجت تبريزي در سال 1285 هجري شمسي در روستاي زيباي « خوشکناب » آذربايجان متولد شده است. او نخستين شعر خويش را در چهار سالگي به زبان ترکي آذربايجاني سرود؛ بي شک سرايش اين شعر کودکانه، گواه نبوغ و قريحه شگفت انگيز او بود.
پس از پايان سيکل (راهنمايي) در تبريز، در سال ۱۳۰۰ براي ادامه تحصيل از تبريز عازم تهران شد و در مدرسهٔ دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشتهٔ پزشکي ادامه تحصيل داد.
ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﺭﻓﺖ، به ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺑﻬﺮﻩ بوﺩ. وي حدود شش ماه پيش از گرفتن مدرک دکتري، بهعلت شکست عشقي و ناراحتي خيال و پيشآمدهاي ديگر، ترک تحصيل کرد.
استاد ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺗﺎ 47 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﺠﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ.
در سالهاي ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود، حيدربابايه سلام را ميسرايد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبريز ميآيد و با يکي از بستگان خود به نام عزيزه عبدِخالقي ازدواج ميکند که حاصل اين ازدواج سه فرزند، دو دختر به نامهاي شهرزاد و مريم و يک پسر به نام هادي ميشود.
شهريار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهايي در مدح نظام جمهوري اسلامي ايران سرود. وي در روزهاي آخر عمر، به دليل بيماري، در بيمارستان مهر تهران بستري شد. دوستان و آشنايان شهريار براي بهبود روحيه او تصميم ميگيرند عشق قديمي شهريار را به عيادتش بفرستند.

عشق قديمي شهريار به بيمارستان ميرود شهريار روي تخت بيمارستان با ديدن معشوقه جواني اش، اين شعر مشهور که از مفاخر ادبيات فارسي هست را براي او ميسرايد:
آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا
بيوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوش دارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي
سنگدل اين زودتر ميخواستي حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فرداي تو نيست
من که يک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
وه که با اين عمرهاي کوته و بي اعتبار
اينهمه غافل شدن از چون مني شيدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زير افکنده بود
اي لب شيرين جواب تلخ سر بالا چرا
اي شب هجران که يک دم در تو چشم من نخفت
اينقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پريشان ميکند
در شگفتم من نميپاشد ز هم دنيا چرا
در خزان هجر گل اي بلبل طبع حزين
خاموشي شرط وفاداري بود غوغا چرا
شهريارا بي حبيب خود نميکردي سفر
زين سفر راه قيامت ميرود تنها چرا.
27 شهريور ماه سال 1367 شمسي سالروز وفات آن شاعر عاشق و عارف بزرگ است. در آن روز پيکرش بر دوش دهها هزار تن از دوستدارانش تا مقبره الشعراي تبريز حمل شد و در جوار افاضل ادب و هنر به خاک سپرده شد.
بيست و هفتم شهريور ماه سالروز خاموشي شهريار شعر ايران با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي ”روز ملي شعر و ادب” ناميده شده است.
بزرگداشت شهريار هرساله در روز شعر و ادب فارسي توسط بنياد شهريار برگزار ميگردد.
