
رشد روز افزون دانش بشر در ابعادي غيرقابل تجسم و درنورديدن پهنه فرضيات و علم بوسيله ذهنيت خلاق او در همه عرصه ها، بسياري از باورها و دست آوردهايش راچه در زمينه هاي تئوريک و يا تجربي به چالش هاي چندباره و يا هرروزه کشيد و اغلب آنان را واژگونه و بعضا دگرگونه نموده و با چرائي بزرگ به دنبال جوابي نو هم چنان در جستجوست. چه بسيار از تعاريف و فرضيات متافيزيکي که سر در بينهايت هستي داشتند و اکنون به بند دانش تجربي انسان به تعريف آمده اند و چه انبوه دانش تازه يافته اي که سر بر بالين ناشناخته ها گذارده و محدوديت فهم فعلي بشر را پذيرفته و هم چنان برسوالات آدمي افزوده اند. شکي نيست که اگر نبود توان پرسش گري و گفتن چرايي اين انبوه دست آوردها حاصل نمي آمد و بشر هم چنان برروي گاو آهن به عنوان بزرگترين توان تکنولوژيکي اش آواز هي هي سر ميداد و بدور خود ميچرخيد.
در اين بين پديده خلاقيت از آن جمله نمودها و توانائي هائي بوده و هست که پيوسته هم منسوب به جهان بالا فرض گرديده و هم دنياي اينجايي تجلي گاه و عرصه حياتش بوده و اکثرا آن را نعمتي منحصر به فرد براي گروه و طبقه اي خاص ذکر کرده اند، طبيعي است که باور چنين بوده که هنرمندان بيشترين سهم را از اين ويژگي و نعمت برده باشند و در بسياري موارد مشغولين به حرفه هنر خود نيز بر اين تنور دميده اند تا گرمتر گردد و احساس ويژه بودن و منحصر به فرد بودنشان تامين يافته تر. براي مردماني با ويژگي هاي فرهنگي ما پذيرفتن اينکه خلاقيت يک نعمت خداداد است و بخش قليلي از آن برخوردار ميگردند و بقيه مردمان را از آن بهره اي نيست، بسيار باورپذيرتر و قابل قبول تر مينمود و انسان اين سرزميني را از بسياري تلاش ها و کنکاش ها خلاص و او را از هرگونه مقايسه در اين خصوص بي نياز مينمود. و اين گونه بود که ناگهان مردم مشرق زميني سر برآورد و عرصه اي را پيش روي خود ديد که با تکيه بر خلق نمودن و نوآوردن فاصله اي بعيد را با او پيموده است. حيرت بدست آمده از اين قياس هنوز او را به تکاپوي تلاش و جبران مافات وانداشته و هم چنان گمان بسياري بر اين است که شاعري بابا طاهر و درک او از حکمت هستي بر اثر افتادن درحوض و غلطيدن در خنکاي آب بروز و ظهور نموده است. انسان اينجائي کمتر از خود سئوال نموده پس چگونه است که در جغرافيائي ديگر از همين جهان هستي هر روزه اين انبوه از خلاقيت را شاهد و ناظريم!؟ ما ندانستيم که خلاقيت آموختني است و باتکيه بر توان و تلاش کسب ميگردد و به چنگ مي آيد. البته که نعمتي است بيگانه با تنبلي و جدا افتاده از منيت به دور از کوشش. ما نديديم که آنان چگونه کار ميکنند و با آن رابطه ميسازند و از همين رهگذر به دانشي دست يافته اند که آموزش ميدهد چه طور بيافرينند و چه طور خلق نمايند. اميد که ما نيز بتوانيم بر گوشه هائي از اين علم و تکنيک نظر افکنيم و توشه هائي براي اميدوار بودن، پرهيز از ياس و افزودن بر پيگيري بيابيم.
علي فرامرزي
