
شايد به درستي و وضوح نتوان خلاقيت را تعريف نمود و همه ابعاد آن را مشخص نمود ولي در خصوص موانع خلاقيت و عدم پرورش يافتگي آن ميتوان سخن راند و به آن پرداخت.
به جرعت ميتوان گفت همه کسانيکه در خصوص موضوع خلاقيت و شناخت آن کارکرده اند، اعم از متخصصين علوم انساني و يا ديگر رشته ها و يا هنرمندان بزرگ و کارآفريناني که از طريق استفاده از راه و روش هاي خلاقه به موفقيت هاي بزرگ رسيده اند و درباره تجربه هاي خود سخن گفته اند مهمترين مانع خلاقيت را ترس ذکر کرده اند و راه پرورش و گسترش نو آوري و ابداع را غلبه هر چه بيشتر بر اين پديده دانسته اند. از همين رو لازم مي آيد که نگاهي با تامل تر و عيني تر به اين پديده بيندازيم.
اصولا ترس ها را ميتوان به دو گروه تقسيم نمود، ترس سالم و ترس ناسالم. 1- ترس سالم، ترس نيروئي هشدار دهنده و آگاهي بخش است در جهت حفظ و هراست موجودات زنده از خطرهاي واقعي و اکثرا بيروني که ميتوانند به حيات و زندگي عيني آنان صدمه و لطمه وارد آورند. آنچه که ما را از افتادن از بلندي، تصادفات شديد، برخورد با حيوان درنده, پرهيز از بيماري… باز مي دارد و تفکر پرهيز و چاره اندوزي را در ما بر مي انگيزد نيروئي است که ما آنرا ترس ميناميم. در اين نوع از ترس ها چند علامت و نشانه وجود دارد که آنرا در گروه ترس سالم و لازم قرار ميدهد. 1- خطر واقعي و بيروني است. 2- ميزان ترس متناسب بامقدارخطر است. 3- با برطرف شدن خطر واقعي واکنش ترس نيز محو ميشود. 4- ترس به وجود آمده منجر به تجربه و آگاهي ميشود تا در شرايط مشابه از آن استفاده گردد.
2- ترس عصبي و ناسالم، ترس ناسالم به ترس هائي گفته ميشوند که دلايل واقعي، عيني و يا بيروني برايشان وجود ندارد و علل آن ذهني است بگونه ايکه بدرستي قابل توضيح دادن نيست، تناسبي با واقعيت ندارد, جنبه هاي آگاهي بخشي و تجربه اندوزي در آن غايب است و برعکس تکرار آن باعث تشديد شدنش ميگردد و علت آن صرفا واکنشي ذهني است. مثل ترس از شکست، ترس از ايده آل نبودن، ترس از عدم موفقيت، ترس از شروع، ترس از ناشناخته، ترس ازناتواني، ترس از مورد قضاوت واقع شدن، ترس از ابراز وجود… بسياري از انواع ترس هاي ديگر را ميتوان به اين ليست افزود. همچنان که در بالا گفته شد اکثر صاحب نظران حوزه خلاقيت ترس هاي ذهني يا عصبي را مهم ترين عامل عدم بروز خلاقيت در انسان ميدانند.
گفتن اين نکته ضروري مينمايد که امروزه با گسترش عظيم موضوع نوآوري عده اي از روان شناسان معاصر خلاقيت را نه يک توانائي ويژه گروهي خاص ميدانند بلکه آن را از شرايط لازم و حتمي انسان سالم به شمار مي آورند و معتقد هستند که هر انسان سالمي موجودي خلاق است. ذکر اين نکته لازم است که اين بدان معني نيست که همه انسان هاي خلاق لزوما به لحاظ روان شناختي سالمند. درطول تاريخ مخصوصا در بخش هنر تعدادي از هنرمندان خلاق يافت ميشوند که مشکلات کم و يا زيادي در بعد روانشناسي دارا بوده اند.
اينکه علل و عوامل اين گونه ترس ها چيست و ريشه هاي آن در کجا و يا کجاها قراردارد و آيا قابل برطرف شدن ميباشند و يا خير موضوع گسترده ايست که بحثي مستقل رامي طلبد.
علي فرامرزي
