نمايشگاه دانشجويي از بُعدي ديگر

به قلم: علي فرامرزي

در تمام سال‌هايي که درباره نقاشي و هنر نوشته‌ام، هرگز تا به اين حد براي پيداکردن تيتر يک يادداشت سرگردان و بلاتکليف نبوده‌ام! و اين نه به دليل ندانستن هدف نوشته است؛ چراکه نه موضوع نو و جديد است و نه مطلب شخصي؛ بلکه درد‌دل معلمي است که بيش از 43 سال معلمي کرده؛ تا حدي که با خوانش‌هاي اين عرصه آشناست و چيزي در حدود 15 سال مسائل حوزه کاري‌اش را مورد تحليل قرار داده است. سرگرداني از آن جايي است که نمي‌دانم مخاطب کيست و شنونده کدام است و نوشته چه مشکلي را حل خواهد کرد.

جمعه گذشته به روال اکثر آدينه‌ها براي ديدن چند نمايشگاه نقاشي، در اولين انتخاب به ديدن آثار دانشجوياني رفتيم که در خانه هنرمندان با عنوان «دومين بي‌ينال هنر نقاشي دانشجويي» برپا شده بود و طبيعتا ديدن اين تعداد آثار متفاوت و گوناگون از جواناني که در تکاپوي جست‌وجو براي پيدا‌کردن راه خود در اين مسير پرابهام و چالش‌برانگيز هستند، اولين قضاوتي را که به ذهن متبادر مي‌کند، عدم قطعيت است؛ عدم قطعيتي که تو را وا‌مي‌دارد هر کاري را بدون قياس با ديگري ببيني و ذهنت را درگير دريافت‌هاي مقايسه‌اي نکني و هر اثر را منفرد قضاوت کني و از‌اين‌رو است که تو در پايان بدون رسيدن به نتيجه‌اي فراگير که بتواند نظر و قضاوتي کلي را در بر گيرد و شامل اکثريت نسبي آثار به نمايش درآمده شود، نمايشگاه را ترک خواهي کرد.

اين روال کلي نمايشگاه‌هايي در اين ابعاد و گوناگوني است که تحليل تکنيکي و سوژه‌اي را تقريبا غيرممکن مي‌کند؛ ولي با وجود اين قانون کلي، نمايشگاه اخير بر من و همراهم تأثيري ماندگار و سنگين داشت که تا مدتي تلاش کرديم که خود را از آن برهانيم و به گونه‌اي خويش را بازسازي کنيم.

نحوه ساخت يک اثر تجسمي به روال معمول اين‌گونه است که شخصي در گوشه خلوتي يا جايي به‌تنهايي نشسته و در پروسه‌اي متشکل از افکار آن لحظه و احساس برخاسته از آن افکار و انديشه‌ها، مشغول به ساخت اثر است و اين دوره زماني که من آن را «شخصيت هنري هنرمند» مي‌نامم؛ به‌گونه‌اي‌ انکار‌ناپذير در انتخاب موضوع، ابزار، رنگ و فرم تأثيري مستقيم مي‌گذارد و ازاين‌رو است که هر اثر حوزه تجسمي دريچه‌اي است گسترده بر افکار، روان و احساسات برخاسته از افکار خالق و به‌وجودآورنده آن.

در حقيقت از اين منظر نيز آثار نقاشي کتابي است گشوده بر افکار و احساساتي که در مدت‌زمان آفرينش آن محصول در جريان بوده است و به اين دليل است که نمايشگاه‌هاي گروهي به‌ويژه زماني که از يک گروه سني تقريبا يکساني برگزار مي‌شود، ‌مي‌تواند شخصيت، افکار و روحيات مشترک بين آن گروه را بازتاب دهد و به نمايش درآورد؛ اشتراکي که بدون هيچ قرار از پيش تعيين‌شده‌اي به‌ وجود آمده است.

به‌ويژه زماني که سوژه آزاد باشد، تکنيک و نحوه اجرا هم تعيين‌شده نباشد، مشترکات آن مجموعه به‌خوبي مي‌تواند فراگيربودن يک پديده را معرفي کند.

همه اين مقدمه نسبتا طولاني را گفتم تا به اين نکته برسم و بگويم پيام مشترکي که در نمايشگاه دانشجويان در خانه هنرمندان بود، مي‌تواند گوش شنوا و چشم بينا تا چه حد مهم باشد و البته اگر اراده‌اي براي توجه‌کردن باشد و آن پيام اين است که در پس‌وپشت و گاهي هم خيلي واضح پيام همگاني آثار حکايت از يک افسردگي و يأس فراگير در بين اين جواناني دارد که در تمام طول و عرض نمايشگاه در چرخش‌اند. کمتر آثاري را مي‌شد يافت که از حال‌وهوايي مثبت و بانشاط حکايت کند.

منبع: روزنامه شرق

پیمایش به بالا