«گربه و قفس قناري»؛ اثري منسوب به کمال الملک که در کاخ موزه گلستان نگهداري ميشد و در مالکيت عمومي قرار داشت. اين اثر که متعلق به تمام مردم ايران زمين بود، حالا بنا بر آنچه يک فعال گردشگري منتشر کرده، چنين گفته ميشود که پاره شده است.

به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايسنا، اين روزها کاخِ گلستان را شايد بتوان يکي از مکانهايِ کم فروغِ فرهنگي و هنري به واسطه شيوه مديريت دانست؛ چراکه مدام خبرهايي نگران کننده از اين موزه درخصوص وضعيت آثار هنري به گوش مي رسد.
چندي پيش بود که خبرِ به سرقت رفتن تابلويِ چهرهيِ مظفرالدين شاه پس از بررسي دفاتر قديميتر اموال کاخ گلستان تاييد شد. درباره اين ماجرا اظهارنظرهاي مختلفي مطرح شد که مهمترين آنها ادعاهايي درباره امکانِ بازگرداندنِ اين اثر به کشور، از طريقِ شکايت بود.
قبل از آن هم در سال ۹۹ خبر گم شدن آلبوم عکس ناصرالدين شاه در موزه کاخ گلستان تهران، نگاه ها را به خود جلب و انتقادها را متوجه اين بخش کرده بود.
اما زمان زيادي از انتشار اين خبرها سپري نميشود که حالا خبري مبني بر پاره شدن اثري با عنوان «گربه و قفس قناري» منسوب به کمالالملک منتشر شده است. آرش مودي، فعال گردشگري به دنبال بازديدي که به تازگي از کاخ گلستان داشته، اين خبر را منتشر کرده و احتمال داده است: «شايد هنگام ميخ زدن به ديوار توسط ميخ پاره شده است.»!
از دامنهيِ ادامهدارِ انتشار اخبارِ اين چنيني در کاخ گلستان که گذر کنيم، اما بايد به اين سوال اساسي پاسخ دهيم که اساسا «گربه و قفس قناري» چطور متعلق به تمامِ مردم ايران محسوب ميشود و ارزشِ آن در بازار هنر چقدر تخمين زده ميشود؟
چرا اثرِ کمال الملک متعلق به همه مردم ايران است؟
«گربه و قفسِ قناري» نام اثري منسوب به کمال الملک است که با تکنيک رنگِ روغن روي بوم و در سال ۱۳۰۸ توسط اين نقاش خلق شده است. اين اثر هنري دوبعدي که در نگاره زير ديده ميشود، باتوجه به تاريخ درگذشتِ پديدآورنده آن (۱۳۱۹) يا تاريخ انتشارش، هماکنون در سراسر جهان در مالکيت عمومي قرار دارد و استفاده از آن آزاد است.

براساسِ متنِ صريحِ قانونِ «حمايت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان»، به مؤلف و مصنف و هنرمند «پديدآورنده» و به آن چه از راه دانش يا هنر و يا ابتکار آنان پديد ميآيد، بدون در نظر گرفتن طريقه يا روشي که در بيان و يا ظهور و يا ايجاد آن به کار رفته «اثر» اطلاق ميشود.
فصلِ سومِ اين ماده قانوني با موضوع «مدت حمايت از حق پديدآورنده و حمايتهاي قانوني ديگر» صراحتا بيان ميکند: «مدت استفاده از حقوق مادي پديدآورنده موضوع اين قانون که به موجب وصايت يا وراثت منتقل ميشود از تاريخ مرگ پديدآورنده سيسال است و اگر وارثي وجود نداشته باشد يا بر اثر وصايت به کسي منتقل نشده باشد، براي همان مدت به منظور استفاده عمومي در اختيار وزارت فرهنگ و هنر قرار خواهد گرفت.»
بنابر آنچه در متن قانون اساسي به آن اشاره شده، «گربه و قفسِ قناري» نه تنها حقِ تکثيرِ آن به پايان رسيده، بلکه متعلق به وزارت فرهنگ و هنر و مردمِ ايران است. اثري که حالا اصلِ مهمِ امانتداري در آن رعايت نشده و دچار آسيبهايي شده که از قيمتِ آن قطعا کاسته است.
انتقادهاي هنري به تابلو نقاشي «گربه و قفسِ قناري»
علاوه بر ارزشِ تاريخي و مالکيت اين اثرِ کمال الملک، انتقادهايي نيز به لحاظ ابعاد زيباييشناسانه به آن وارد بوده است. جمشيد حقيقتشناس، منتقد و هنرمند در مقالهاي درباره اين اثر چنين اظهار نظر کرده است: «گلدان چيني آبي و سفيدي با نقش گل و برگ در سمت راست نقاشي روي دراور چوبي قرار دارد. چند شاخه پيچک در آن ديده ميشود. در زمينه پشت، پردهاي سياه آويزان است و ديوار گچبري نمايان است. نوري قوي از سمت راست به مجموعه ميتابد. نخستين بار اين نقاشي را در کتاب «کمالالملک» نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سال ۱۳۶۲ ديدم و آن را اثري بد و متوسط يافتم. به نظر فاقد حس زيباشناسي آثار او بود و شکل پاکيزه و کمالگراي آثار او را نداشت. اکنون با گذشت بيست و چند سال از آن تاريخ هنوز هم آن را نميپسندم. به راستي انگيزه پديد آمدن آن چه ميتواند باشد؟ پيچکها در گلدان، قناري در قفس، گربهاي در اتاق؟ آيا ارتباطي بين اين سه وجود دارد؟ هيچ کدام از آنها در شرايط طبيعي نيستند. آيا جمله سمت چپ تابلو «خانه زادمحمد پيشخدمت و نقاشباشي حضور همايوني» مفهومي دارد؟»
فارغ از نگاههايي که به لحاظ امرِ زيباييشنايي نسبت به اين اثرِ کمال الملک وجود دارد، اما درباره اتفاقي که براي اين اثر رخ داده، به نظر ميرسد بايد به پرسشي اساسيتر درباره قيمتِ اين اثرِ تاريخي ـ هنري در بازار هنر پاسخ داد.
اما دربارهي قيمتي که از اثرِ منسوب به کمال الملک احتمالا کاسته شده، ايسنا در تلاش براي گفت وگو با کارشناسان آثار تاريخي و هنري است.

