صادق بريراني به هنرهاي سنتي خدمت بسيار کرده است

محمدعلي رجبي، دبير هنري همايش بزرگداشت صادق بريراني، طي گفت‌وگويي به ويژگي‌هاي شخصيتي استاد بريراني اشاره کرد و او را از شخصيت‌هاي برجسته‌اي دانست که به هنرهاي سنتي ايراني خدمات شايان توجهي داشته است.

مولود زندي‌نژاد- تجليل از مفاخر و شخصيت‌هاي بزرگ هنري در کشور يکي از برنامه‌هايي است که فرهنگستان هنر در بيش از دو دهه فعاليت خود در دستور کارش قرار داده و تاکنون مراسم‌هايي را به اين منظور براي بزرگان و مفاخر هنري کشور برگزار کرده است. بزرگداشت صادق بريراني، پيش‌کسوت حوزه نقاشي و گرافيک، نيز از جمله برنامه‌هايي بود که دوم آبان‌ماه 1401 برگزار شد. دبيري هنري اين مراسم را نيز محمدعلي رجبي، عضو پيوسته فرهنگستان هنر، بر عهده داشت. به همين مناسبت، با ايشان گفت‌وگويي کرديم تا با استاد بريراني و شخصيت و آثار هنري ايشان آشنا شويم؛ شخصيت هنري بزرگي که خط و نقطه و سايه را در آثارش به کلام درآورد و با حفظ سنت به نوآوري پرداخت.

از چه زماني با استاد بريراني آشنا شديد؟

زماني با استاد بزرگوار صادق بريراني آشنا شدم که در هنرستان هنرهاي زيباي پسران، که جنب سازمان فرهنگ و هنر قديم بود، مشغول به تحصيل بودم. با ديگر هنرآموزان نزد ايشان رفته بوديم و با استاد آشنا شديم و استاد با ما مانند يک هنرمند رفتار کرد. شخصيت بسيار گيرا و خوبي داشت و همين سبب شد که ما در مورد اين شخصيت و کارهايشان بيشتر مطالعه کنيم. در طول دوراني که ما ايشان را شناختيم، متوجه شديم که او يکي از هنرمندان شاخص اين کشور در زمينه نقاشي و گرافيک است. بعد از پيروزي انقلاب، من سعي کردم از ايشان خيلي استفاده کنم و از ايشان دعوت کرديم در حوزه انديشه و هنر اسلامي، که به‌تازگي راه انداخته بوديم، به بچه‌هاي ما درس بدهد و ايشان با کمال ميل قبول کرد و آموزش داد و بعد از فعال‌ترشدن دانشگاه، پيشنهاد کرديم که استاد در دانشگاه هم درس بدهد و ايشان هم آمد و خيلي هم درخشيد.

آثار ايشان داراي چه ويژگي‌هايي است؟

مرحوم مميز در معرفي ايشان جمله‌اي تاريخي گفتند که استاد بريراني پيش‌کسوت گرافيک نوين ايران است که اين خيلي مهم و درست بود؛ چون آن زمان که او اين آثار را وارد حوزه گرافيک و به‌طور خاص پوستر کرد، اين فرهنگ در کشور وجود نداشت و اصلاً شناخته‌شده نبود. در آن زمان، چنين معيارهاي هنري را واردکردن بسيار مهم بود و همه گرافيست‌هاي بعد، از ايشان خط گرفتند.

از شخصيت هنري ايشان بگوييد.

استاد بريراني شخصيت جهاني دارد و در داوري‌ بين‌المللي در برنو چکسلواکي شرکت کرده است. آخرين آثاري که در دنيا به نمايش درمي‌آمد، مي‌ديد و در کشور مطرح مي‌کرد و به همين جهت، تحول بسياري در کار گرافيک ايران ايجاد کرد. البته هم‌زمان نقاشي هم مي‌کرد. اما دوره اول نقاشي‌اش کلاسيک بود، چون در دانشگاه تهران درس خوانده بود. استاد بريراني از استادش، زرين‌کلک، که خود شاگرد کمال‌الملک بود، ياد مي‌کرد که بر فرم تأکيد بسياري مي‌کرد و ياد مي‌کرد از زماني که براي ادامه تحصيل به آمريکا رفته بود، استادان آنجا هم مي‌گفتند بايد فرم را خوب بشناسيد و آنجا بود که متوجه شديم آموزش‌هايي که استاد بزرگوار (زرين‌کلک) به ما داد، چقدر مهم بود. او در دوره‌اي که مدرنيسم کولاک مي‌کرد، در آمريکا تحصيل کرد و همه آنها را به‌خوبي مطالعه کرد و به کشور بازگشت.

آيا شيوه نقاشي غرب در آثار استاد تأثير گذاشت؟

پيشينه‌ و تجربياتي که استاد بريراني از طريق آموزش استادش، زرين‌کلک، به دست آورده بود در او و آثارش تأثير فراواني گذاشت. چون استادش شخصي درويش‌مسلک بود و معمولاً چنين افرادي که اهل عرفان‌اند، ضمن اينکه آموزش مي‌دهند، تأثيرات معنوي خود را نيز در شاگرد مي‌گذارند. اين آثار معنوي در ايشان بارز بود و استاد بريراني هم فردي مؤمن است و اينها باعث شد تا اين باور را داشته باشد که کارهاي ما بايد متفاوت با عالم غرب باشد. او غرب را ديد و تجربيات بسياري هم کسب کرد، ولي به هويت ايراني بسيار معتقد بود. بعد از شعر، نگارگري ايران در جهان معروف و داراي هويت است. او به مطالعه نگارگري ايران پرداخت و علاوه بر آن، خوش‌نويسي را در برخي از مجموعه‌آثارش مبنا قرار داد. ايشان خود براي من نقل کرد: روزي به ميبد رفتم و به کارگاه‌هاي سفال سر زدم و از آنجا مي‌خواستم خريد کنم که به ذهنم رسيد بپرسم کدام يک از آنها بهتر است و آن استاد سفالگر نگاهي کرد و اشاره کرد که برو و از آن دسته بردار، نگاه کردم و ديدم فرقي ندارد؛ پرسيدم ويژگي‌شان چيست؟ گفت اينها را که در اين سمت هستند اول صبح کار کرده‌ام، هنوز دست‌گرمي بود و در فکر مسائل و مشکلات بودم. آن طرف هم براي زماني بود که مي‌خواستم به خانه بروم و دوباره به ياد خانه و مسائل و مشکلات افتادم، ولي وسطي‌ها را نفهميدم که چگونه کار کردم.

براي شخصي مانند بريراني که يک مبناي عرفاني داشته و از طرف ديگر با مسائل مدرنيسم آشنا شده بود، اين درسي شد که هنر جايي ظهور مي‌کند که ما خودمان را از اين بين برداريم. وقتي «ما» نباشيم، «هنر» ظهور مي‌کند.

و اگر بخواهيم روايتي بر سير آثار استاد بگوييم، اين روايت چگونه است؟

ايشان همين مبنا را ــ که وقتي «ما» نباشيم، «هنر» ظهور مي‌کند ــ در آثارش پديدار کرد. در جايي عنوان کرد: قلمي ساختم که هم فلزي و هم مويي بود و آن را به مرکّب سياه زدم و روي کاغذ جمله يا ذکري يا اسمي را با سرعت نوشتم تا جايي که چيستي کلمه از بين رفت. وقتي به اين مرحله رسيد، چيزي که باقي مانده بود، همان حرکت اوليه آن ذکر يا آن خط بود که مجموعه‌اي از خط و نقطه است که به جا مانده. اين را به‌عنوان کار اصلي و بن‌مايه آثارم در آوردم.

يعني ما بايد از چيستي‌ها بگذريم و برسيم به جايي که نشود گفت اينها چيست. يعني همان‌طور که هويت خود را در کار فراموش مي‌کنيم، حتي هويت خود نقش هم از بين مي‌رود و به عناصر اوليه مانند خط و نقطه تبديل مي‌شود. استاد بريراني در نهايت، آنها را به نمايش گذاشت و بعد يکي از منقّدان بزرگ درآمد و گفت من مي‌گويم اينها کهکشان هستند، استاد بريراني گفتند: من اسم نمي‌گذارم، چون وقتي از چيستي درآمد، از اسم هم درمي‌آيد.

مدتي به اين صورت کار کردند و ديدند اين نقطه‌هايي که ايجاد شده در صفحه مي‌توانند از عالم کهکشاني به روي زمين بيايند. حال اگر روي زمين بيايند، چه مي‌شود؟ استاد گفت: ديدم که وقتي نقطه‌اي پرت مي‌‌شود، روي زمين چه اتفاقي مي‌افتد؛ حالا تبديل به يک نقش مي‌شود. اما نگاه کردم و ديدم اين نقش مثل سايه است. متوجه سايه شدم. وقتي به سراغ آدم‌ها يا اشيا مي‌رويم، هويت دارند؛ پس من بايد مطابق با هويت آنها کار کنم، ولي من که دنبال هويت شخصي نبودم. متوجه شدم که در فرهنگ عرفاني مي‌گويند از شخص بگذريد تا به آن قاعده کل برسيد و ديدم اين سايه‌ها چيز خوبي هستند. ولي خود سايه‌ها نيز داراي ويژگي‌هايي هستند و آن اين است که چيزي بر ما تحميل نمي‌کنند و گفتم خوب است خود سايه‌ها با مخاطب حرف بزنند.

اين بود که استاد دوره‌اي را شروع کرد و با سايه‌ها کار کرد؛ نقطه‌هايي که تبديل به سايه شدند. اين سايه‌ها در ابتدا سياه بودند، بعد با سفيد روي سياه‌ها کار کرد و بعدها روي آنها رنگ ريخت و بعد با شيوه چاپ سيلک اسکرين کار کرد. پوستر‌ها را نيز به همين روش چاپ مي‌کرد. کارهاي گرافيکي و نقاشي‌هايش حالت اورجينال دارد. به اين ترتيب، گفت‌و‌گويي آغاز شد تا سايه‌ها با مخاطب ارتباط برقرار کنند که اين دو دستمايه‌اي براي مجموعه آثارش شد.

آخرين آثاري که استاد پديد آورد هم بر مبناي نقطه و سايه بود؟

خير؛ ايشان در اين زمينه پيش رفت و به اين نتيجه رسيد که سايه قرار نيست بيايد و حرف خاصي بزند. سايه بايد بيفتد تا ديگران از آن حرف بکشند يا حرف خودشان را به زبان سايه‌ها بزنند. اخيراً استاد به اين نتيجه رسيده است که بياييم سايه‌ها را به حرف بياوريم. استاد رفت داستان سيمرغ عطار را گرفت و سي تابلو کار کرد که سي عدد پرنده‌اند که برخي تيزرو و برخي ديگر تنبل‌اند، اما همه به يک جهت به طرف کوه قاف مي‌روند که در آنجا به سيمرغ برسند. سيمرغ حقيقت وجودي همه مرغان است، يعني همه کساني که اهل طيران و سيروسلوک‌اند. وقتي به آنجا مي‌رسند، مي‌بينند که در مقابلشان آينه‌اي گرفته شد که متوجه مي‌شوند خودشان سي مرغ را تشکيل مي‌دهند. ايشان اين سي مرغ را در سي تابلو با رنگ‌هايي مختلف کار کرد که هر کدام مي‌تواند بيانگر يک جلوه از احساس انساني باشد که اهل سلوک است.

همانطور که مي‌دانيد، رنگ بيان احساس مي‌کند و فرم بيان تفکر در نقاشي است. ايشان مي‌خواهد بگويد من هم با سيمرغ عطار گفت‌و‌گويي کردم و سعي کردم من هم سلوک کنم.

چرا مراسم بزرگداشت از سوي گروه هنرهاي سنتي فرهنگستان هنر برگزار مي‌شود؟

ماجرا اين است که دو مسئله وجود داشت؛ يکي اينکه مسيري که ايشان رفته مسيري است که از سنت برآمده و زباني نو درون سنت پيدا کرده است؛ براي همين وظيفه خود دانستيم از چنين ميراث خوبي پاسداري کنيم. ايشان معتقد است ما بايد رفتارمان در پل‌زدن از سنت قديم به امروز، با تجربيات عالم، عرضي باشد نه طولي. منظور از طولي اين است که ظاهري از خود بگذاريم، ولي باطن همان غربي باشد، که اين بايد برعکس باشد؛ يعني طول را از تاريخ خودمان بگيريم، اما از تجربيات مطالعاتي که در جهان انجام مي‌شود، استفاده کنيم. اين براي ما مهم بود که در گروه هنرهاي سنتي، تجسمي را مخاطب قرار دهيم که اهل تجسم هم مي‌خواهند ياد بگيرند.

نکته ديگر خدمات استاد بريراني به هنرهاي سنتي بود که سال‌ها مجله «هنر و مردم» را به‌تنهايي منتشر کرد؛ بهترين مجله‌اي که قبل از پيروزي انقلاب منتشر مي‌شد و ايشان بيش از صد جلد را خود نوشت و بقيه را به شخصي ديگر سپرد. همه زحمات را خودش مي‌کشيد و به کارگاه هنرهاي سنتي مي‌رفت و نزد استادان مي‌نشست و آنها را تشويق مي‌کرد و آثارشان را مي‌گرفت روي جلد اين مجله چاپ مي‌کرد. با چاپ اين مجله‌ها خدمتي بزرگ به هنرهاي سنتي کرد؛ چون در آن دوره مدرنيسم تازه آمده بود و بسياري به هنرهاي سنتي فحاشي مي‌کردند و حتي به آنها غلط‌کار مي‌گفتند. استاد بريراني به هنرمندان هنرهاي سنتي شخصيت داد. با مطرح‌کردن بحث‌هاي باستان‌شناسي و رفتن نزد استادان، از آنها مقاله مي‌گرفت و منتشر مي‌کرد. اين مجله به معناي واقعي مردمي طراحي مي‌شد و خيلي به سمت آثار مدرن نرفت. در عين حال که اصول گرافيکي خيلي عالي نيز داشت، خيلي مردمي بود که در حال حاضر هم ما مجله‌اي چنين مردمي نداريم.

آيا استاد در مراسمشان مي‌توانند حضور پيدا کنند؟

من خيلي پيش‌تر پيشنهاد برگزاري اين مراسم را داده بودم، ولي متأسفانه جوّي نبود که اين مسائل درک شود و اگر آن زمان برگزار مي‌شد، خود استاد هم حضور داشت. اما حالا 98 سال دارند و به دليل بيماري نمي‌توانند حضور پيدا کنند.

و حرف آخر؟

گروه هنرهاي سنتي اين مراسم را برگزار مي‌کند تا بگوييم ما هر کسي را که به هر صورتي وارد هنرهاي سنتي شود و جايگاهي براي آن قائل شود جزء فرهيختگان هنرهاي سنتي مي‌دانيم و مورد احترام قرار مي‌دهيم و ارج مي‌نهيم.

منبع: فرهنگستان هنر

پیمایش به بالا