دومين نشست از سلسله نشست‌هاي تخصصي مرتبط با نقاشي قهوه‌خانه‌اي برگزار شد

دومين نشست از سلسله نشست‌هاي تخصصي مرتبط با نقاشي قهوه‌خانه‌اي در موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار و در جريان آن نسبت نقاشي قهوه‌خانه‌اي با رسانه بررسي شد. نقاشي قهوه‌خانه‌اي سبک و رويکردي از نقاشي است که با خروج از محيط خصوصي و به قولي دربسته به دل مردم کوچه و بازار راه يافت و حالا بايد ديد که در دنياي امروز نيز نسبت آن با فضاي رسانه‌اي معاصر چيست.

به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايسنا، ظهر چهارشنبه (١٨ مرداد ماه) دومين نشست تخصصي مرتبط با نقاشي قهوه‌خانه‌اي با عنوان «نقاشي قهوه‌خانه‌اي به مثابه رسانه» برگزار شد. اين سلسله نشست‌هاي تخصصي در حاشيه برگزاري نمايشگاه «همچنان جاري» در موزه هنرهاي معاصر تهران برنامه‌ريزي شده است. 

اولين نشست هفته گذشته با موضوع «تاثير هنر نقاشي قهوه خانه اي بر هنر مدرن»برگزار شد و اجراي اين نشست هاي تخصصي هر هفته تا ٢٢ شهريور ماه ادامه خواهد داشت. 

اين نشست پيرامون نمايشگاه «همچنان جاري» و گفت‌وگويي درباره نسبت رسانه و نقاشي قهوه‌خانه‌اي بود که اصغر فهيمي فر (نويسنده و عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس)، احمد سفلايي پژوهشگر و عضو هيات علمي دانشکده صدا و سيما و مهدي طالعي نيا نقاش سبک قهوه خانه اي براي سخنراني حضور داشتند.

آيا هنر قهوه‌خانه‌اي بايد کنار گذاشته شود؟

در اولين بخش از اين نشست فهيمي‌فر نويسنده و عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس با اشاره به نسبت مديوم‌هاي هنر سنتي و رسانه‌هاي مدرن، گفت: واقعيت اين است که زندگي مردم در دنيا به مدد تکنولوژي روز به روز عوض مي‌شود. بنابراين قابليت‌هاي بياني و مديوم‌هاي بياني افزايش يافته است. ظرفيت ها روز به روز تغيير کرده و فضاهاي جديد و تکنيک هاي مدرن ايجاد مي‌شود. قابليت هاي زيبايي شناختي جديدي هم ايجاد شده است. اين مسئله ما و غرب را به صورت يکسان درگير کرده است. 

او ادامه داد: حالا تکليف مديوم‌هاي گذشته که احساسات زيبايي شناختي و ادبيات بومي ما را به مخاطب منتقل مي‌کرد چيست؟ آيا آنان از رده خارج مي‌شوند؟ 

فهيمي‌فر با اشاره به مبحث «بازرسانشگري» گفت: دنياي غرب داراي رسانه‌هاي سنتي بود. آنها در قرن هجدهم، نوزدهم و بعد از انقلاب‌هاي صنعتي در قرن بيستم رسانه‌هايي را شکل دادند که ريشه در رسانه‌هاي قديم خود داشتند اما مانند سينما با صورت جديدتر ظاهر شدند.

او سپس به طرح اين پرسش پرداخت که «اگر از سينما قواعد نقاشي را بگيريم چه مي‌ماند؟» و دراين زمينه افزود: به عنوان مثال ميزانسن ريشه در تئاتر دارد. تئوري‌اي در حوزه رمان وجود دارد، در نهايت چيزي تحت فيلمنامه را شکل داد. فيلمنامه از نظر تحولات زيبايي شناختي، امتداد رمان است. بازرسانشگري در واقع يعني مديوم‌ها را بايد به شکلي تغيير دهيم که براي امروز ما کاربرد داشته باشد. 

اين عضو هيات علمي دانشگاه اظهار کرد: حالا بايد ديد نسبت ما به عنوان کشوري که صاحب سبک و هنر است با اين رسانه‌ها چيست؟ آيا هنر قهوه‌خانه‌اي و بسياري هنرهاي ديگر بايد کنار گذاشته و نابود شوند؟ پس استمرار هويت و فرهنگي چه مي‌شود؟ استمرار فرهنگي منوط به استمرار قالب و فرم‌هاي بياني است. اين فرم‌ها در واقع فرهنگ است؛ چراکه نسبت خاصي با محتوا برقرار مي‌کنند. گفته مي‌شود مديوم مانند يک پيام است و مديوم‌هاي جديد حداقل با انتقال مفاهيم بومي ما زاويه دارد. اين در حالي است، دوستاني که در حوزه عمل کار مي‌کنند نبايد صرفا به قابليت‌هاي بصري سنتي اين مديوم‌ها اکتفا کنند. 

فهيمي‌فر سپس اين پرسش را مطرح کرد: ما چه کار کنيم که رسانه‌هاي سنتي مانند نقاشي قهوه‌خانه‌اي، اين مديوم شريف و هنري که از درون مردم درآمده و هنر عامه است را امتداد دهيم؟

نقاشي قهوه‌خانه‌اي يک رسانه است

اين عضو هيات علمي دانشگاه با بيان اينکه نقاشي قهوه‌خانه‌اي يک رسانه است، گفت: نقاشي قهوه‌خانه‌اي رسانه است چون ابزاري براي گرفتن پيامي از فرستنده وانتقال آن به گيرنده است. اين نقاشي حامل پيامي ويژه است که دو جنبه عقلاني و حسي دارد. جنبه عقلاني از اين بابت که روايت آن صرفا يک احساس زيبايي شناختي ايجاد نکرده و يک قصه را براي ما بازگو مي‌کند. يعني جنبه معرفت‌شناختي را هم شامل مي‌شود. همه رسانه‌ها مانند تلگراف، تلفن و کتاب هنري نيست. به عنوان مثال سينما و نقاشي و عکاسي هنر و رسانه است. اين هنر ـ رسانه‌ها واجد جنبه‌هاي هنري و واجد پيام معرفت شناختي است و در واقع از اين نظر مي‌توان گفت که هم هنر و هم رسانه هستند. 

فهيمي‌فر ادامه داد: هر پيامي نسبت خاصي با معرفت‌شناسي ابزار دارد. به تعبير ديگر هر ابزاري نمي‌تواند هر نوع پيامي را منتقل کند. مقالات و کتب بسياري در اين رابطه نوشته شده است که برخي به آن انتقاد کرده‌اند. هر رسانه قابليت‌ها، توانايي‌ها و ناتواني‌هايي دارد. همان‌طور که غزل با انتقال مفاهيم عاشقانه نسبت برقرار مي‌کند و نه مفاهيم حماسي، يعني از ژانري سازه زيبايي شناختي خود را دارد. درهمين راستا هم هر ژانر نسبتي با نوع خاصي از محتوا دارد. بر همين اساس هم هر رسانه قابليت‌هاي خاص خود را دارد و با هر رسانه‌اي نمي‌شود هر مفهومي را بيان کرد. نقاشي قهوه‌خانه‌اي از نظر محتوا و فرم کاملا بومي است. سه ژانر از باب مضمون در اين سبک از نقاشي وجود دارد؛ حماسي، تغزلي و ژانر مربوط به مسائل مذهبي و عاشورا که حداقل از اين موارد، دو مورد به پيشينه ما باز مي‌گردد. ما در ادبيات پيش از اسلام سه ژانر تعليمي، حماسي و تغزلي داشتيم که امتداد آن در ايران اسلامي به نهضت شاهنامه‌نويسي، نظامي، فردوسي و … رسيد. 

او افزود: حالا همين در رسانه نقاشي قهوه‌خانه‌اي آمده است. اين هنر به زماني بازمي‌گردد که ايران شيعه است و از دوران صفويه به بعد هنر شيعي ايراني به وجود مي‌آيد که اوج آن دوران قاجار است. اين هنر فقط مضموني نيست بلکه قالب است. بر اين اساس جريان بسيار ارزشمندي را ايجاد مي‌کند و عليرغم بي‌مهري‌هايي که در دوران سياسي بعد به آن شده است، يکي از هنرهايي که مردم خلق کردند در همين دوره است. بنابراين مي‌تواند مديومي باشد که ادبيات سنتي ما که ريشه در هزاران سال تاريخ ايران دارد را منتقل کند و تبديل شود به فرم جديد و نو شده تا بتواند با بحث‌هاي امروزين ما ارتباط نزديکي برقرار کند.

هدف اصلي نقاشي قهوه‌خانه‌اي انتقال پيام است

در بخش دوم اين نشست احمد سفلايي پژوهشگر و عضو هيات علمي دانشکده صدا و سيماسخنراني کرد. او گفت: ماهيت و فضاي نقاشي قهوه‌خانه‌اي به گونه‌اي است که حضور هنرمند در اثر حداقل است. نقاشي قهوه‌خانه‌اي بيش از هر سبک نقاشي ديگري مبتني بر انتقال پيام است و مي توان گفت بيشتر پيامي که قصد انتقال آن را داشته مهم بوده است.

او ادامه داد: زماني که سه بخش مذهبي، رزمي و بزمي در فضاي نقاشي قهوه‌خانه‌اي مقايسه مي‌شود، به‌خصوص در فضاي مذهبي به نشانه‌هاي مکرر خواهيم رسيد که عمدي در ديده شدن و تکرار آن وجود دارد؛ مانند حضور فرشتگان در پرده‌هاي کربلا.

سفلايي با بيان اينکه پيوستگي روايي در آثار قبل از نقاشي قهوه‌خانه‌اي و به‌خصوص در فضاي نگارگري وجود داشته است، گفت: اين ويژگي در اين بخش به اوج خود رسيده است. يکي از کارهايي که بررسي کرده‌ام نگاره‌اي در کتاب شاهنامه شاه طهماسبي، مرتبط با حضور باربد و نواختن او براي خسرو پرويز است. اين نگاره نيز روايت بدون وحدت زمان را داراست. در نقاشي قهوه‌خانه‌اي هم همين را مي‌بينيم که قسمت‌هاي واقعه کربلا کنار هم هستند. گاه انتقام مختار را هم در اين آثار مي‌بينيم؛ اين در حالي است که برخي وقايع با يکديگر وحدت زماني نداشتند. دليل اين نبود وحدت زماني اولويت انتقال پيام است.

او ادامه داد: روايت‌هاي بسياري است اما صفويه يا در واقع دوره مشروطيت را دو خاستگاه بزرگ نقاشي قهوه‌خانه‌اي مي‌دانند؛ در اولي بحث مي شود که به شکل نقاشي قهوه خانه اي نبوده و در دوره هاي بعدي که تجمع مردم ايجاد مي شود نقاشي قهوه خانه اي نيز شکل مي گيرد، اما در همين آثار نيز مي بينيم که انتقال پيام بسيار مهم بوده و نقاش نخواسته سواد و خلاقيت خود را به رخ بکشد. گاه هم اين پيام کمي عجيب و غريب مي شود. نکته اي که وجود دارد اين است که نقاشي قهوه خانه اي رويکردي را که مردم مي خواستند ارايه مي داده است. هيچگاه نقاشان قهوه خانه اي در مکاتب آکادميک پذيرفته نشدند. نگاه مي کنيم و مي بينيم نگارگري در سايه دبيرخانه هاي ديواني شکل گرفته است. شاهي يا اميري اين توان را داشته که نگارگري را بياورد و زماني که شاه يا آن امير از قدرت برچيده مي‌شده، نگارگر به موقعيت ديگري مهاجرت مي‌کرده است؛ اما در نقاشي قهوه‌خانه‌اي اين مساله را نمي‌بينيم. نقاشان قهوه‌خانه‌اي همه جا بودند و کار خود را انجام دادند، پس اگر در مورد نقاشي قهوه‌خانه‌اي نسخه‌اي را بپيچيم که براي ساير مکاتب پيچيديم قطعا مسيرمان مسير اشتباه است.

مي‌توان شاهنامه را با هوش مصنوعي انيميشن کرد؟

او گفت: همين حالا از چت جي پي تي پرسيدم نقاشي قهوه‌خانه‌اي چيست. گفت نقاشي قهوه‌خانه‌اي يک نقاشي ايراني است که داراي هويت ايراني است. مردم را در حال خوردن قهوه نشان مي دهد و مسائل ديگر!

سفلايي افزود: جالب است که اگر درباره نگارگري از چت جي پي تي بپرسيم دقيق‌تر جواب خواهد داد. به اين دليل که در منابع مکتوب مي‌گردد اما درباره نقاشي قهوه‌خانه‌اي چيزي نمي‌داند چرا که ماهيت آن تبديل شدن به عنصر آکادميک و جاگيري داخل چهارچوب‌ها نيست. شايد اين باعث تضعيفش شود اما نقطه قوتش آنجاست که هر چيزي که در چهارچوب جا نگرفته پوياست و مي‌تواند امتداد داشته باشد.

او با بيان اينکه بررسي کرديم تا ببينيم مي‌توان شاهنامه را با استفاده از هوش مصنوعي به صورت انيميشن درآورد يا خير؟ گفت: آيا روح و جاني که در شاهنامه است باقي خواهد ماند؟ حالا درباره آرش کمانگير زياد مي‌دانيم اما در شاهنامه درباره او فقط يک بيت داريم. اما هر زمان که درباره اسطوره‌ها صحبت مي کنيم از آرش هم ياد مي‌کنيم؛ چرا که اين اتفاق از درون مردم به متن مکتوب شاهنامه راه يافته است.

اين پژوهشگر با بيان اينکه نقاشي قهوه‌خانه‌اي در گالري مي‌ميرد، گفت: جاي نقاشي قهوه‌خانه‌اي در گالري نيست؛ چراکه مخاطبي که مي‌خواهد آن را ببيند و حتي براي تبرک دستي به آن بکشد نمي‌تواند در گالري اين کار را انجام دهد. کسي که در گالري اين نقاشي را مي‌بيند ممکن است حتي تمسخر کند که نقاش ترکيب‌بندي نمي‌دانسته است. کما اينکه معتقدم مي‌دانستند.

او گفت: نقاشي قهوه‌خانه‌اي همچنان بايد همين مسير را طي کند. اگر اين اتفاق نيفتد همانند پروانه سنجاق شده مي‌شود و از بين مي‌رود؛ مانند نگاه کردن به يک قبرستان زيبا. نگاه کردن به يک اثر که فقط مي‌تواند در يک گالري وجود داشته باشد، به عقيده من يعني کشتن آن و اگر قرار باشد تداومي به وجود بيايد بايد حتما اين جان حفظ شده، در قالب جديدي ديده شود.  

نقاشي قهوه‌خانه‌اي بايد با فرمت ديگري ارايه شود

در بخش سوم اين نشست مهدي طالعي نيا، نقاش قهوه‌خانه‌اي صحبت کرد.

اين نقاش با بيان اينکه در کارت ويزيت خود نوشته‌ است «نقاش نوقهوه‌خانه‌اي»، درباره علت اين انتخاب توضيح داد: تصور مي‌کنم دوره نقاشي قهوه‌خانه‌اي با سبک قديمي‌اش گذشته است. البته براي زمان خودش هنر معاصر بود و خانم‌هاي ابرو پيوسته چشم بادامي و آقايان کلاه به سر در خيابان بودند، اما امروزه به دليل وجود اصل باورپذيري اين فرم ديگر قابل باور نيست. دغدغه من هم اين است که نقاشي قهوه‌خانه‌اي بايد با فرمت ديگري ارايه شود.

دستاورد مهم نقاشي قهوه‌خانه‌اي غلط‌سازي است

او گفت: نقاشي قهوه‌خانه‌اي هنري بسيار پيچيده است. نقاشي قهوه‌خانه‌اي هنري چندزيست و چند پهلو است که گفتمان بين رشته‌اي در آن مفهوم پيدا مي‌کند. از يک سو بايد آن را در هنر هاي تجسمي بررسي کرد چرا که به نوعي نقاشي ـ گرافيک و وظيفه آن پيام رساني است اما به اين دليل که ريشه در نگارگري دارد بايد از منظر نگارگري هم به آن نگاه کرد. از سويي جنبه رسانه‌اي نيز دارد. دستاورد مهم نقاشي قهوه خانه اي غلط‌سازي است که بايد به آن پرداخته شود. خود شخص قوللر آغاسي مي‌گويد ما غلط‌سازي مي‌کرديم و مردم به آن مي خنديدند اما اگر غلط سازي مفهوم را بهتر عنوان مي کند چرا اين‌کار را نکنيم. نقاش قهوه‌خانه‌اي مي‌دانسته که پارامترهاي مدرنيته را بررسي مي‌کند. در يک تابلوي مذهبي آدمي با کت و شلوار و کراوات نقاشي مي‌کند و مردم توجهشان به دليلي به او جلب مي‌شود.

او ادامه داد: الان اگر به نقاشان قهوه‌خانه‌اي معاصر گفته شود غلط‌سازي چيست بسياري از آنان نمي‌دانند. اما غلط‌سازي سنتي در هنرهاي سنتي مرسوم بوده است. آن کسي که فرش مي‌بافته است، گره آخر را غلط مي زده است. کاشي‌ساز غلطي در کار ايجاد مي‌کرده است. اصلا غلط سازي يا غلط اندازي يک دستاورد است. 

اين هنرمند نقاش با تاکيد بر اينکه از دلايل منسوخ شدن نقاشي قهوه‌خانه‌اي، پژوهش‌هاي اشتباه است، گفت: امروزه وقتي به مجموعه نقدها نگاه مي‌کنيم مي‌بينيم که با هم متفاوت و از ايده‌اي که نقاش داشته دور است.

طالعي‌نيا با بيان اينکه نقاشي قهوه‌خانه‌اي پايان يک جريان رسانه‌اي ٢۵٠٠ ساله است، گفت: نقاشي قهوه‌خانه‌اي ثمره نقش برجسته هاي باستاني ماست. نتيجه اين بيلبوردهاي سنگي پرده درويشي است که دو قابليت سرعت در توليد و حمل و نقل به آن اضافه شده است. حالا نقاشي قهوه خانه اي در شرايطي قرار گرفته که به دليل باورپذير نبودن منسوخ شده و رشد نمي کند. 

چرا تسليم شديد؟!

اين نقاش با بيان اينکه گله من از نقاشان قهوه‌خانه‌اي است که تسليم شدند و راه خود را نرفتند، گفت: جز استاد حسين قوللر آغاسي و استاد احمد خليل که رسما نقاشان مدرنيست بودند و امروزه نيز کارهايشان در حوزه مدرنيست بررسي مي شود ساير نقاشان قهوه خانه اي به بازار رو آوردند. نقاشي قهوه خانه اي در ابتدا دو شاخه شد و به مکتب محمد مدبر و قوللر آغاسي تقسيم شد. مدبر به رئاليسم ايراني يا اصطلاحا طبيعت سازي رو آورد و قوللر آغاسي بر مبناي غلط‌سازي و نگارگري ايراني پيش رفت. نگارگري ايراني چهار ويژگي مهم دارد. رنگ تخت، رنگ شاد، غلط سازي و پرسپکتيو تخت اين چهار ويژگي هستند. قلم گيري خود نمادگرايي است. نقاشي قهوه خانه اي بررسي نمي‌شود چرا که حين بررسي اژدهاي هفت سر است. بر همين اساس بررسي نشده و منسوخ مي شود. نقاشي قهوه خانه اي در يک مانيفست شفاهي صراحتا اعلام مي کند که من مي خواهم غلط سازي کنم اما باز هم منتقد مي نويسد که نقاشي قهوه خانه اي نوعي نقاشي روايي است. هر مقاله اي در گوگل سرچ کنيد نوشته است که نقاشي قهوه خانه اي نوعي روايتگري تاريخي دارد که اين غلط‌ترين جمله است. کسي نمي شنود که حسين قوللر آغاسي چه مي گويد چرا که فکر مي کنند سواد ندارد. ديدگاه دانشگاهي ما را نمي پذيرد، اين در حالي است که اتفاقا نقاش قهوه خانه اي بهتر از هر کسي مي داند که چه مي کند.

نقاشي قهوه‌خانه‌اي براي ناصرالدين شاه مثل کاريکاتور بوده است

اين نقاش اظهار کرد: مقصر اول اين اتفاق، نقاشان قهوه‌خانه‌اي، مقصر دوم منتقدان و پژوهشگران و مقصر ديگر نظام‌هاي حاکم است. نقاشي قهوه خانه اي در زمان قاجاريه تحريم مي شود. ناصرالدين شاه به قهوه خانه مي رود و مي بيند که نقاشاني دارند دفرمه کار مي کنند. آن زمان نقاشي قهوه‌خانه‌اي براي او به نوعي مانند کاريکاتور بوده است. آن زمان کمر نقاشي قهوه خانه اي از نظام حاکم مي‌شکند. در مقابل زماني که نظام حاکم از هنر حمايت مي کند هنر رشد مي کند. نگارگري عجيب و غريب تر از مغول نداريم. تمامي پارامترهاي چيني و مغولي وارد نگارگري ما شده است اما نمي بينيم که دوره افول اين هنر باشد چرا که حمايت مي‌شود. علت اصلي افت نقاشي قهوه‌خانه‌اي در دوره معاصر، حمايت نکردن نظام حاکم فرهنگي است. اگر تا حالا هم مانده براي اين است که در دوره‌اي از آن حمايت شد ولي حالا ما به زور خود را بالا مي کشيم.

او گفت: نقاشي جنگ يکي از ضعيف‌ترين انواع نقاشي در ايران است که براي آن جريان‌سازي شد. براي نقاشي قهوه خانه اي نيز اميدوارم بستري ايجاد شود.

نقاشان اين حوزه همواره دستشان در جيب مردم بوده

در بخشي ديگر از نشست فهيمي‌فر بار ديگر صحبت کرد و گفت: نقاشي ايران از ابتدا با ادبيات تلفيق داشته و به اعتقاد من يکي از شوربختي‌هاي آن، جدايي از ادبيات بود. ادبيات فقط مضمون به نقاشي تزريق نمي‌کرد بلکه فرم تزريق مي کرد. نقاشي ايراني صرف نظر از محتوا يک قابليت‌هاي بياني و زيبايي شناختي دارد که در نقاشي آمده است. حالا به مدل و سبکي به نام نقاشي‌هاي قهوه‌خانه‌اي رسيده ايم که ريشه آن به صفويه و اوج آن دوره قاجار است. اين نقاشي‌ها از ابتدا درباري نبودند. هنر همواره نيازمند حمايت است اما نقاشي قهوه‌خانه‌اي متکي به مردم بوده و هست. نقاشان اين حوزه همواره دستشان در جيب مردم بوده و با مردم تعامل داشتند.

او گفت: نقاشي قهوه خانه اي سبکي اجتماعي است. اساسا هنر دوران قاجار، هنر اجتماعي است؛ اگر هنر مورد حمايت دولت واقع شود بهتر است اما اگر بتواند با مردم ارتباط برقرار کند خودبه‌خود حمايت مي‌شود. مشکل نقاشي قهوه خانه اي اين است که مسير خود را براي تعريف در مديوم هاي جديد نيافته است.

اين عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس اظهار کرد: مديوم‌هاي سنتي بايد در مديوم هاي جديد امتداد پيدا کند. سينما، تلويزيون، فضاي مجازي و … از مديوم هاي جديد هستند و بايد ديد مديوم هاي جديد چگونه مي توانند از دستاوردهاي ايرانيان در گذشته اقتباس و استفاده کنند. مشکل ما اين است که اين توانايي قطع شده است. تعداد بسياري از آثار سينمايي موفق اقتباسي است، اما چرا اين آثار اقتباسي در آثار ما ديده نمي شود چرا که مديوم ادبيات داستاني ما قابليت انتقال به مديوم هاي جديد را يا ندارد يا فقير است. 

فهيمي فر اظهار کرد: ما ايرانيان براي انتقال مفاهيم خود فرم هاي خود را ارائه کرده ايم. ما در چندين ساله فرم هايي را ابداع کرديم که کاملا ايراني است. اين امتداد نياز به اصرار دارد. جهان به سرعت جلو مي رود اما تکنولوژي و زيبايي شناسي بسياري از سيلابس هاي دروس هنري را کاملا ويران خواهد کرد. بايد بدانيم نقش ما در آينده اين تحولات زيبايي شناختي چيست و چگونه مي توانيم زبان هنري خود را در مديوم هايي که مي آيد امتداد دهيم.

هوش مصنوعي ناتوان در مقابل ذهن هنرمند

پس از او احمد سفلايي پژوهشگر و عضو هيات علمي دانشکده صدا و سيما نيز بار ديگر اظهار کرد: آن چيزي که در هنر وجود دارد و در تکنولوژي وجود ندارد ذهن هنرمند است. در فضاي هوش مصنوعي نيز به همين ترتيب است.

او با اشاره به سينماي ژاپن و استفاده آنان از گذشته خود گفت: اين اتفاق در هنر تجسمي ما مغفول مانده است. ما عادت کرديم براي نشان يک کار ايراني ظاهر را تغيير دهيم.

او گفت: اگر روح و روش در تصوير وجود داشته باشد آن منش و رفتار ايراني در تصوير رعايت شود باز هم کار ايراني است. تصور من اين است که ابزار هر چه تغيير کند فرقي نمي کند اگر نگاه سنتي در آن جاري باشد.

رد پاي بيلبوردهاي دولتي در سنگ نگاره هاي تاريخي

در ادامه طالعي نيا نقاش قهوه خانه اي ضمن نمايش تصاويري از نقاشي هاي قهوه خانه اي و شرح ارتباط آنان با نقش برجسته هاي باستاني ايران اظهار کرد: ويژگي تمامي نقش برجسته ها نيز اسطوره اي بودن آن هاست.

او با اشاره به سنگ‌نگاره‌هاي موجود ادامه داد: اين ها مانند بيلبوردهاي نظام حاکم بودند. بيلبوردي روي سنگ بودند تا کسي که وارد شهر مي شود در واقع شناختي از شهر و وضعيت حاکميت به دست آورد. اتفاقا اغلب گرافيکي هستند چرا که ما ريزنقش ها را در آنان مي بينيم. همواره براي من قابل سوال بود که چرا پرده‌هاي درويشي محبوب هستند که جواب را در همين سنگ نگاره ها پيدا کردم. در واقع روند به اين شکل بوده است سنگ نگاره به ديوار نگاره و بعد به پرده نگاره ها منتقل مي شوند. ساختاري که در پرده هاي درويشي است در نقش برجسته هاي باستاني نيز ديده مي شود. 

اين نقاش افزود: زير پوست پرده‌هاي نقالي ايراني همان ساختار اسطوره اي نقش برجسته ها ديده مي شود. 

بگوييم نقاشي حمامي نه نقاشي قهوه‌خانه‌اي

او اظهار کرد: به عقيده من تاريخچه نقاشي قهوه خانه اي تا حدودي غلط است و به سال‌هاي دورتر باز مي گردد.

طالعي نيا با اشاره به تصويري از نقاشي‌هاي ديواره يک حمام قديمي گفت: در واقع اگر بخواهيم براي نقاشي قهوه خانه اي نامي بگذاريم شايد نقاشي حمامي بهتر باشد چون پيش از قهوه‌خانه‌ها هم همه جا وجود داشته است. فرهنگ تصويري وجود داشته و از نقش برجسته به ديوارنگاره و از ديوارنگاره به پرده‌ها منتقل مي شود. 

پیمایش به بالا