آئين گراميداشت سالگرد زنده‌ياد عبدالرحيم سياهکارزاده در موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شد

آئين گراميداشت نخستين سالگرد درگذشت زنده‌ياد عبدالرحيم سياهکارزاده، مدير فقيد موسسه توسعه هنرهاي تجسمي معاصر با حضور جمعي از هنرمندان، مديران و خانواده آم مرحوم در موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شد.

به گزارش گالري آنلاين به نقل از واحد ارتباطات و رسانه اداره کل هنرهاي تجسمي وزارت فرهنگ، موزه هنرهاي معاصر تهران عصر روز گذشته ميزبان آئين گراميداشت نخستين سالگرد درگذشت زنده‌ياد عبدالرحيم سياهکارزاده، مدير فقيد موسسه توسعه هنرهاي تجسمي معاصر بود.

در آغاز اين آئين که با حضور خانواده مرحوم سياهکارزاده، محمد خراساني‌زاده، مديرکل هنرهاي تجسمي وزارت فرهنگ و سرپرست موزه هنرهاي معاصر تهران، جعفر واحدي، رئيس موسسه توسعه هنرهاي تجسمي معاصر، مهدي افضلي، مديرعامل موسسه کمک به توسعه فرهنگ و هنر، محسن شريفي، مشاور اجرايي معاونت امور هنري، سيد امين مويدي اصفهاني، مشاور برنامه ريزي و نظارت راهبردي معاونت امور هنري و هنرمنداني چون: منيژه آرمين، سيد عباس ميرهاشمي، علي اشرف صندوق‌آبادي، جمشيد حقيقت‌شناس، جاسم غصبان‌پور، محسن راستاني، سيد نظام‌الدين امامي‌فر، هيربد همت‌آزاد، فرزاد اژدري، حسين عصمتي، رضوان صادق‌زاده، حسين نوروزي و همچنين دوستان و همکاران اين مدير فقيد در سالن سينماتک موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شد، سيد عباس ميرهاشمي، هنرمند رشته عکاسي و دبير پانزدهمين جشنواره هنرهاي تجسمي فجر ضمن اشاره به ويژگي‌هاي زنده‌ياد سياهکارزاده، گفت: او مرزي براي بکارگيري و دعوت از هنرمندان تجسمي نمي‌شناخت. نگاه و نگراني‌اش همواره معطوف به توسعه هنرهاي تجسمي و فوق‌العاده نقدپذير و مشورت‌پذير بود. هرگز به خاطر هنر کوتاه نمي‌آمد، با اينکه دردي را از سال‌هاي دور به همراه مي‌کشيد، اما کمتر کسي از درد او خبر داشت و مي‌دانست که جانباز است.

او ادامه داد: زنده‌ياد سياهکارزاده در موسسه نوعي حميت جمعي را ايجاد کرده بود و اين حميت باعث مي‌شد هنرمندان نسبت به برگزاري رويدادها نگراني نداشته باشند. سال گذشته در جريان برگزاري بيست و نهمين جشنواره هنرهاي تجسمي جوانان ايران با من تماس گرفت و دعوت کرد تا به جشنواره سري بزنم. وقتي او را در محل برگزاري جشنواره ديدم، حال رو به راهي نداشت اما به رغم مريضي‌اش از ابتداي روز تا انتها در محل برگزاري کارگاه‌ها حضور داشت و پيگير کار جوانان بود.

ميرهاشمي يادآور شد: زنده‌ياد سياهکارزاده مانند قله بالاي ابرها بود که ما بخش مشهود آن را مي‌ديديم و در زير قله، دامنه وسيعي وجود داشت و آن، خانواده بود. خانواده زنده‌ياد سياهکارزاده زحمات بسياري کشيدند و اميدوارم سايه‌شان مستدام باشد.

در ادامه برنامه، کليپ يادبودي درباره زنده‌ياد سياهکارزاده پخش شد. سپس نوبت به رضوان صادق‌زاده، هنرمند رشته نقاشي رسيد تا پشت تريبون بيايد و دقايقي را درباره زنده‌ياد سياهکارزاده صحبت کند. او گفت: آقاي عبدالرحيم سياهکارزاده! همکاران شما و دوستان من از من خواستند که درباره‌تان صحبت کنم. من خيلي اهل حرف زدن نيستم و بيشتر کار مي‌کنم اما حيفم آمد که امروز اينجا نباشم و نگويم که چقدر دلم براي داوري‌هاي جشنواره هنرهاي تجسمي جوانان ايران در کنار شما تنگ شده است. حيفم آمد اينجا نيايم و نگويم چقدر دلم براي قورمه‌‌سبزي‌هايي که همسرتان درست مي‌کردند و در جلسات داوري‌ مي‌آورديد، لک زده است. 

سپس، جمشيد حقيقت‌شناس، هنرمند رشته نقاشي در جايگاه حاضر شد و در سخناني بيان کرد: جاي زنده‌ياد سياهکارزاده خيلي خاليست. جاي خيلي‌هاي ديگر هم خاليست. در اين سال‌ها آدم‌هاي بسيار خوبي را از دست داديم. بايد قدردان داشته‌هاي خوب‌مان باشيم.

او افزود: در اولين برخوردي که با مرحوم سياهکارزاده داشتم، فاميلي‌اش به نظرم عجيب آمد. سپس متوجه شدم که نامش رحيم است. سياهي در فرهنگ ما دو وجه دارد، يا جمع همه رنگ‌هاست يا تهي است. او جمع همه رنگ‌ها و مظهر آنها بود و به درستي در انديشه توسعه هنرهاي تجسمي بود. مي‌دانست آدم‌هايي هستند که مي‌تواند به آنها کمک کند. از آنها دعوت مي‌کرد و با روي خوش به استقبالشان مي‌آمد و حرفشان را گوش مي‌کرد. بسيار جايش خالي است و نمي‌دانم با فقدان او چه بايد کرد. کسي نمي‌تواند جاي کسي را بگيرد، از اين‌رو بايد قدردان آدم‌هايي که کنارمان هستند، باشيم. آدم‌هاي مثل او باغبان‌هايي هستند که حواسشان به فرهنگ و هنر هست و از آن مراقبت مي‌کنند. اميدوارم مسير او ادامه پيدا کند. 

اجراي موسيقي زنده، بخش ديگري از اين مراسم بود.

سپس فرزاد اژدري، هنرمند رشته سفال و سراميک در جايگاه حاضر شد و گفت: صحبت کردن برايم خيلي سخت است. با زنده‌ياد سياهکارزاده همشهري بوديم و هميشه مرا با لفظ دايي و لهجه خوزستاني خطاب مي‌کرد. جانبازي، صداقت و پاکي که در جبهه داشت را در محل کارش هم جاري ساخته بود. در خيابان صدوقي خانواده‌اي در حال زندگي بود، نه يک اداره براي پيشبرد امور اداري. همه اعضاي يک خانواده بودند. صبوري و آرامشي در وجودش بود که هر وقت نق داشتيم و دلمان پر بود، تلفن را برمي‌داشتيم و با او تماس مي‌گرفتيم. همواره تمام تلاش خود را مي‌کرد تا کمترين ترکش کاستي‌هاي موجود به هنرمندان بخورد.

او ادامه داد: يادم مي‌آيد در آخرين روزهاي حضورش در اين دنيا، در دبيرخانه تختي گذاشته بودند و او روي تخت دراز کشيده بود و با حال رنجور، به امورات دوسالانه سفال و سراميک رسيدگي مي‌کرد. ايمان عملي قوي داشت و به نوعي اورژانس هنرمندان بود. محور گفت‌وگويش حق و حقيقت بود نه دوستي و دشمني با ديگران. من هميشه او را زنده مي‌دانم.

در ادامه، نوبت به منيژه آرمين، ديگر هنرمند رشته سفال و سراميک رسيد تا دقايقي را درباره زنده‌ياد سياهکارزاده صحبت کند. او گفت: فکر مي‌کنم فقدان زنده‌ياد سياهکارزاده ضربه بزرگي به هنرمندان بود. هميشه روي امور هنرمندان متمرکز بود و همواره زنده است؛ چون به کارش عشق داشت و اين عشق بسيار مهم است. چنين عشقي را کمتر در ميان مديران مي‌بينيم.

او بيان کرد: زنده‌ياد سياهکارزاده صميمانه در خدمت هنرمندان بود و يک مدير اداري نبود. چهره‌اش دوست‌داشتني بود و در قلب انسان مي‌نشست. به قول معروف، هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق. فکر مي‌کنم اين صداي آقاي سياهکارزاده است. روح او در موسسه جاري است. من مسافر هستم و کارهاي زيادي داشتم اما نتوانستم در اين مراسم حضور پيدا نکنم. با قلبم آمدم نه با پايم. چون حس مي‌کنم شايد او بيشتر از ما که اينجا نشستيم، در ميان‌مان حضور دارد. برايشان علو درجات را مي‌خواهم.

در بخش ديگري از اين آئين، علي اشرف صندوق‌آبادي، هنرمند رشته خوشنويسي پشت تريبون آمد و در اظهاراتي گفت: تحقيقي را سال‌ها پيش در حوزه مديريت خواندم که با ۵۰ مدير موفق دنيا مصاحبه و از آنها پرسيده شده بود که دلايل موفقيت‌تان چيست. اين‌ها در ۵۰ اصل با يکديگر مشترک بودتد اما عصاره آن ۵۰ اصل يک جمله بسيار کوتاه بود و آن اينکه مدير موفق و عالي شدن همانند پدر شدن است. زنده‌ياد سياهکارزاده پدر هنرمندان بود. پدر نقش دلسوزانه‌اي دارد و با خانواده صادق است. عموما خود را فداي بچه‌ها مي‌کند. از اين زاويه همه نکاتي که دوستان گفتند مصداق اين است که پدر نگاه عاشقانه‌اي به خانواده دارد.

او بيان کرد: زنده‌ياد سياهکارزاده در مقطعي سفري را براي برگزاري جشنواره هنرهاي تجسمي جوانان ايران به ايلام داشت. او را به خانه دعوت کرديم. شايد ملاقاتي که با خانواده من داشت، دو ساعت بيشتر نبود اما تاثير عميقي روي همه اعضاي خانواده گذاشت. سادگي، مهرباني، آرامش و خودماني بودنش را هنوز دخترم به ياد دارد و وقتي خبر درگذشتش را شنيد، اشک بر چشمانش حلقه زد. اين تاثير انساني است که طينتش پاک است و در فضاي بسيار خوبي پرورش يافته است‌. از آنجا که محور حرکت او بر عشق استوار بود، همواره زنده و جاودانه است. چه اينکه عاشقان عالم، جاودانان عالم‌اند.

در پايان، جعفر واحدي، رئيس موسسه توسعه هنرهاي تجسمي معاصر در جايگاه قرار گرفت و در سخناني گفت: زنده‌ياد سياهکارزاده جايگاه خوبي ميان تمامي هنرمندان داشت و وظيفه‌مان بود که با برگزاري اين آئين بزرگداشت، بتوانيم ذره‌اي از خدمات او را به هنرمندان جبران کنيم. از آقاي خراساني‌زاده تشکر ويژه‌اي دارم؛ به رغم اينکه چند بار بيشتر با آقاي سياهکارزاده برخورد نداشتند، اما با رغبت تمام پذيرفتند که اين مراسم در موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شود و فکر مي‌کنم سابقه نداشته حتي براي رووساي موزه هم چنين اتفاقي رخ دهد.

در پايان اين مراسم، با اهداي دو تابلوي نقاشي از خانواده مرحوم سياهکارزاده تجليل به عمل آمد.

زنده‌ياد عبدالرحيم سياهکارزاده، متولد ۱۳۴۵ در اهواز بود. او بيش از يک دهه مديريت موسسه توسعه هنرهاي تجسمي معاصر را برعهده داشت و در طول دوران حضور خود در اين جايگاه، توانست منشاء خدمات موثر بسياري براي هنرمندان عرصه هنرهاي تجسمي باشد.

پیمایش به بالا