هدف قرار دادن آثار هنري، براي بيان اعتراضات و جلب افکار عمومي بارها اتفاق افتاده است. راهکاري که عليرغم آرمانش براي حفاظت از محيط زيست، نمي توان درباره دستاوردهاي قابل لمسش به صورت قطعي نظر داد؛ اما حساسيت افکار عمومي بر سرنوشت آثارِ هنرمندان بزرگِ تاريخ، دليل استفاده فعالان از صداي هنرمنداني همچون داوينچي، مونه، ونگوگ و… است.

به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايسنا، استفاده از آثار هنري براي اعتراضات، به طرزي که گاه تا مرز آسيب رسيدن نيز پيش رود، اقدام تازهاي نيست. آسيب زدن يا اقدام براي آسيب زدن به آثاري که اغلب با محافظت حداکثري نگهداري ميشوند و براي نزديک شدن يا لمس آنها نيز پروتکل و قوانيني وضع شده است.
در يکي از آخرين اقدامات، روز گذشته شنبه ۱۲ خردادماه، يک حامي محيطزيست بنري را به يکي از تابلوهاي نقاشي «کلود مونه» در موزه اورسي پاريس چسباند. او که البته بعد از اين اقدام بازداشت شده است، از اعضاي گروه ريپست اليمانت يا «نيروي امداد غذا» در فرانسه است که براي حفاظت از ذخاير مواد غذايي در پي تغييرات اقليمي، آثار هنري را هدف قرار ميدهند.
او برچسبي با نقش شعلههاي آتش را, بر تابلوي «مزرعه خشخاش» کلود مونه چسبانده و گفته است که «اين تصوير کابوسگونه در برابر ما، همان چيزي است که بر سر ما خواهد آمد. اگر در برابر تغييرات آب و هوايي اقداماتي انجام نشود، با ۴ درجه افزايش حرارت، همه ما در جهنم خواهيم بود.»
داوينچي و مونه واسطه فريادهاي محيط زيستي
هدف قرار دادن آثار هنري، براي بيان اعتراضات و جلب افکار عمومي از اين طريق بارها تکرار شده و داراي سابقه است؛ از پاشيدن سوپ به تابلوي موناليزا در موزه لوور تا چسباندن بنر به تابلوي کلود مونه که هنوز توضيح دقيقي درباره وضعيت فعلي اين اثر که در قابي بدون شيشه نگهداري ميشد ارائه نشده است.
اثر آفتابگردانهاي «ونگوگ»، جيغ از «ادوارد مونک»، مجموعه تابلوهاي مشهور قوطيهاي سوپ کمبل اثر «اندي وارهول»، دو تابلو نقاشي اثر فرانسيس گويا، دختري با گوشواره مرواريد از «يوهانس ورمير»، نقاشي کومهها اثر «کلود مونه» و… از جمله آثاري محسوب ميشوند که در سالهاي اخير هدف معترضان قرار گرفتند.
بگو مگوي کنشرگران درباره حملههاي نمادين
افکار عمومي بر سرنوشت آثارِ هنرمندان بزرگِ تاريخ حساس است، بر همين اساس نيز معترضاني که اغلبشان از فعالان محيط زيستي هستند، آثار هنري را ابزار و واسطهاي براي حرف زدن و فريادي براي شعارهايشان يافتهاند. در واقع آنان آثار مشهور و پر سر و صدا را انتخاب کرده تا صداي خود را به عمومِ مردم برسانند. به واقع زماني که گفته ميشود فعالان محيط زيستي تابلوي کلود مونه را هدف قرار دادند، مي توان نتيجه گرفت که اين فعالان از نام هنرمندي بزرگ وام گرفتند تا حرف بزنند؛ هرچند اين شيوه از اعتراض از سوي بسياري از کنشگران، به مخاطره انداختن ميراث فرهنگي تلقي ميشود.
به طوري که پس از هدف قرار دادن تابلو نقاشي مشهور «برزگر» اثر ونسان ونگوگ با سوپ نخودفرنگي، وزير فرهنگ ايتاليا اين حمله نمادين را محکوم کرد و در بيانيهاي اعلام کرد: «بايد از فرهنگ، که بخش مهمي از هويت ما است، محافظت شود و نبايد از آن به عنوان بلندگويي براي روشهاي مختلف اعتراض استفاده شود.»
در مقابل نيز اين فعالان، اقدامات خود را اهرمي براي اقدام سريعتر جهت مبارزه با آثار تغييرات آب و هوايي توصيف کرده و اين پرسش را عنوان مي کنند که چگونه کنشگراني ادعاي نگراني نسبت به ميراث فرهنگي را دارند و نسبت به ميراثِ طبيعت و رنجي که سيلها، طوفانها و خشکساليها ايجاد کرده بي تفاوتند؟
بايد اين را در نظر داشت که در شرايطي که تغييرات آب و هوايي زندگي نوع بشر را تهديد ميکند و عليرغم تلاشهاي بينالمللي، تاکنون حکومتهاي جهان پاسخ قانعکنندهاي نداشتهاند، فعالان محيط زيست با روشهايي که گاه بيش از اندازه به نظر ميرسند، هشدار خود را به گوش جهانيان ميرسانند.
اثر گذاري اين شيوه اعتراض محتمل است؟
با اين حال استدلالها، شعارها و عملکرد فعالان مبارزه با تغييرات اقليمي نيز طيف گستردهاي را شامل ميشود که همه آنها نيز صادقانه در پي يافتن راهحلهايي براي کاهش اثر تغييرات اقليمي نيستند؛ در ميان اين طيف گسترده، عدهاي هم دست به انجام اقداماتي ميزنند که هيچ کمکي به مقابله با تغييرات اقليمي نمي کند و بر همين اساس نيز گروهي از پژوهشگران معتقدند اينکه پرتاب سوپ گوجهفرنگي به تابلوي «گلهاي آفتابگردان» ونگوگ، اثر مثبت يا آموزندهاي بر روي شهروندان، شرکتها و يا دولتها داشته باشد بعيد به نظر ميرسد.
اين رفتار نوعي اعتراض است که به ويژه سالهاي پس از فراگير شدن شبکههاي اجتماعي گسترش يافته است. معترضان معمولا پس از هدف قرار دادنِ آثاري از هنرمندان بزرگ، اعتراض خود را در معرض ديد قرار ميدهند تا بازديد کنندگان موزهها بتوانند تصوير آنها را ثبت کنند. جملات اعتراضي آنها اغلب در رابطه با تغييرات اقليمي است.
اين شيوه از جلب افکار عمومي گذراست؟
اما از سوي ديگر، موزه و گالريها براي حفاظت از آثار شاخص و آثاري که متعلق به هنرمندان شناخته شده است، سطح قابل توجهي از امنيت را در نظر ميگيرند. بر همين اساس اين حملات بيشتر نمادين بوده و به قصد جلب توجه مردم و حکومتها به مسئله محيط زيست انجام ميشود. موزهها اغلب شيشههايي مقاوم را مقابل اين آثار گرانقيمت قرار دادند و بر همين اساس گروهي از پژوهشگران معتقدند اين اقدامات اعتراضي نتيجه خاصي به جز جلبِ افکار عمومي به صورت گذرا، ندارد.
اين فعالان که اغلب بعد از هدف قرار دادن اثر هنري يکي از دستان خود را با استفاده از چسب به قابِ اثر، ديوار، کف زمين و… ميچسبانند، با عواقب حمله به شاهکارهاي هنري مواجه ميشوند و پس از انجام اين فعاليتهاي اعتراضي در دادگاهها به عنوان متهم شناخته ميشوند.
