مروري بر آثار يعقوب امداديان همزمان با زاد روز اين هنرمند و گالري دار پيشکسوت از روز جمعه دهم دي ماه 95 در گالري هور گشايش مي يابد.
يعقوب امداديان (متولد ۱۳۲۷ شمسي) نقاش ايراني است. او برادر داوود و فاطمه امداديان است که هنرآموزي را از هنرستان ميرک تبريز آغاز کرد و در سال ۱۳۴۸ از اين مدرسه فارغالتحصيل شد. ليسانس خود را از هنرکده هنرهاي تزييني و فوقليسانس خود را در سال ۱۳۵۵ از همان هنرکده اخذ نمود.

او در سالهاي پس از انقلاب نقش مهمي در برگزاري نمايشهاي هنري موزه هنرهاي معاصر تهران داشته است.
نگارخانه"هور" با مديريت يعقوب امداديان با بيش از 30 سال سابقه کارشناسي هنري، سازماندهي و اجراي بي ينال ها و نمايشگاهاي بزرگ در داخل و خارج از کشور اداره مي شود.
عمق خاک
يعقوب امداديان در گفتگو با فريور حمزئي تاکيد مي کند که نقاشي او حاصل نگاه مستقيم به طبيعت پيش رو نيست؛ او بوم و سه پايه اش را کمتر به دامان طبيعت مي برد بلکه اثر بر پايه "مشاهدات او از طبيعت و برداشت هاي او از طبيعت"و در فضاي محصور کارگاه هنرمند شکل مي گيرد. چنين رويکردي مخاطب را به بديهي ترين پيش فرض نقاشي منظره، يعني تقليد از طبعيت بازمي گرداند. با اينکه نظام تصويري آثار او از گذشته تا کنون هرچه بيشتر از نقاشي بازنمايانه و رئاليستي فاصله گرفته اما همچنان حاوي اشارات نمادين به منظره است. رويکرد امداديان به منظره نگاري مشابه سرودن شعر يا نوشتن قطعه اي ادبيست؛ يعني روندي ادراکي از بازخورد ذهني هنرمند است، تا تأثيرپذيري مستقيم و در لحظه از طبيعت.
بدين ترتيب کار امداديان در گفتگو با دو جريان عمده نقاشي منظره شکل مي گيرد: يکي جريان رئاليست/ رمانتيک که در سنت منظره نگاري انگليسي شاهد اوج آنيم، يعني آثار هنرمنداني چون کانستبل، ترنر و گينزبورو؛ و ديگري سنت بازنمايي لحظهاي طبعيت در آثار نقاشان امپرسيونيست. نقاشي هاي او از سويي بيننده را متوجه "منظره بودن" خود مي کنند، و از سويي ديگر با بازنمايي اشاره گونه نور و بافت، او ما را به ياد نقاشي امپرسيونيستي مي اندازد، اما تاثير نهاييشان بر مخاطب هيچ يک از اين دو نيست. يعقوب امداديان بارها بر الفت ديريناش با طبيعت تأکيد کرده؛ بنابراين اگر بپذيريم گرايش هنرمندانه او تقليد از طبيعت چه در وجه تأثير آني و چه در وجه رئاليستي آن نيست، با چند پرسش عمده روبه رو مي شويم: طبيعتي که امداديان از آن مي گويد چيست وچه مشخصاتي دارد؟ و چه چيز موجب مي شود مخاطب عليرغم انتزاع اثر، در مواجهه با آن همچنان به طبيعت بيانديشد؟
منظره نگاري مديومي است که درمواجهه با طبيعت به عنوان عنصر "ديگر" يا وجودي که خارج از ما وبيگانه است، اشکال بياني متفاوتي به خود مي گيرد. براي نجيب زادگان انگليسي دوران استعمار، تعمق در مناظر تجملي است، که امپرياليسم نوپاي اروپايي با خود به همراه ميآورد؛ براي منظره نگاران هلندي نيمه دوم قرن هفدهم ميلادي در هلند تازه استقلال يافته جوشش عرق ملي هلندي است، و براي منظره نگاران فرانسوي دوران انقلاب فرانسه تجلي اراده ملت دوشادوش شکوه "مادر طبيعت".
آنچه در تمامي موارد منظره نگاري صادق است، روايت ضمني رابطه انسان و طبيعت به گونه ايست که در بطن خود ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي زمانه خود را دربر دارد. بدين ترتيب ميان بيننده و نقاشي منظره از ابتدا رابطهاي قراردادي وجود دارد؛ يعني مخاطب ميپذيرد که نقاشي به او منظرهاي در طبيعت را مينماياند و به اين ترتيب جزيياتي که هنرمند تصميم مي گيرد از تصوير حذف يا به آن اضافه کند، تصوير نهايي "طبيعي" تلقي مي شود. انتزاع درآثار امداديان اين قرارداد ميان بيننده و اثر را مرئي مي کند، اما اشاره هاي نمادين و خلاصه شده به خانه ها، بافت خاک و تغييرات فصلي بيننده را در مرز قراردادي رابطه انسان و طبيعت نگه مي دارد. آنچه موجب مي شود بيننده عليرغم اشارات حداقليِ بازنمايانهي تصوير، متوجه ارجاع آن به دشت ها، خانه هاي روستايي و مزارع شود استفاده هنرمند از قابليت هاي نمادين تصوير است.
ترکيب ويژگي هاي نمادين اثر و انتزاع، بيننده را با مرزهاي فيزيکي خود روبه رو مي کند زيرا او را در مواجهه با منظرهاي قرار مي دهد که ضمناً وَهم رئاليستي منظره را از او دريغ مي کند. قشر ملموس لايه هاي رنگ و بافت به اثر جنبه اي لمسي ميدهد و کادر عمدتاً مربعي اثر و اشکال مربعي درون آن به همراه ابعاد بزرگ نقاشيها و اشارات به منظره، ارتباطي فيزيکي در مخاطب برميانگيزد.
در آثار اوليه هنرمند، خانه هاي روستايي و نشانه هاي حضور انسان پررنگ ترند و ساختار تصوير همچنان متکي به سـنت رنسانسي بازنمايي عمق تصوير است، اما هرچه به آثار متأخر او نزديک تر مي شويم دورنماي شماتيک خانه ها در افق دورتر و دورتر مي شوند، سهم خاک از تصوير بيشتر و بيشتر مي شود، و نقطه ديد تصوير پخش تر و مسطح تر مي نمايد.
اگر در آثار اوليه امداديان نقطه ديد بيننده در مرکز تصوير واقع شده، در آثار اخيرش اقتدار انسانِ بيننده شکسته ميشود و تسلط او بر تصوير کمتر، به عبارتي براي تسلط به مناظر آثار امداديان بايد آن را ازفراز ديد؛ و چون چنين تسلطي براي انسان بيننده ناممکن است، لاجرم منظره بر او تسلط مي يابد.
با توجه به اين همه، و درجواب پرسشهايي که در ابتدا مطرح شد ميتوان گفت طبيعت در آثار امداديان مغلوب انسان نيست؛ اما مورد ستايش نيز قرار نمي گيرد چنانکه در آثار هنرمندان رمانتيک، طبيعت وجودي فيزيکي دارد، همان "ديگري" است در قامت نقاشي که بايد با او زيست.
آثار يعقوب امداديان پيروزي تدريجي نظم بر آشوب و طبيعت بر انسان است؛ اما در عين حال حاکي از تمناي هنرمند براي به تسخير درآوردن گستره تصوير است. جاي شگفتي نيست که هنرمندان هم نسل امداديان که شاهد آشوب انقلاب و جنگ بودند هريک به نوعي نظام تصويري هندسي را در بيپيرايه ترين شکل آن اختيار نمودند. همانگونه که غلبه فرم در آثار مينيماليست ها اِبراز هنرمندانه غلبه خِرد بر جنون بود، نظام هندسي آثار امداديان سرکشي طبيعت را به حصار اَشکال چهارگوش مقيد مي کند.
گلنار يارمحمد
مروري بر آثار يعقوب امداديان از روز جمـعه ۱۰ دي ماه ۱۳۹۵ ساعت ۱۶ تا ۲۰ در گالري هور گشايش مي يابد. اين نمايشگاه تا يکم بهمن مـــاه ادامه خواهد داشت و علاقه مندان همه روزه به جز شنبه ها از ساعـت ۱۴ تا ۱۹ميتوانند به آدرس خيابان مطهري، خيابان ميرزاي شيرازي شمالي کوچه نعيمي، شماره ۱۲مراجعه نمايند.
