مهرداد خطايي چند سالي است که در حوزه چاپ دستي فعاليت دارد و به عنوان مدرس چاپ دستي 12 سال است که اين مديا از هنرهاي تجسمي را در دانشگاه تهران تدريس ميکند. برگزاري نمايشگاهي تحت عنوان "سايهها" در سوفيا گالري لندن، طرحهاي او با عنوان "تعيين شده" در نمايشگاه گروهي طراحي گالري هور و برگزاري دوسالانه چاپ دستي ايران با دبيري او محور گفتوگوي هنرآنلاين با اين هنرمند عرصه تجسمي است که در ادامه ميخوانيد.
شما اخيرا مجموعه "سايهها" را در سوفيا گالري لندن به نمايش در آورديد. در اين تصاوير همگي فيگورها و پرترههاي شما به نوعي تحت تاثير يک اتفاق هستند که در پس زمينه هر اثر به عنوان يک تم مشهود است. آيا شما تم خاصي در نظر داشتيد؟
مجموعه "سايهها" به شدت تحت تاثير حادثه چرنوبيل است. چرنوبيل به عنوان يک نماد در دهه هشتاد اتفاقي بود که آثارش تا امروز نيز در آن سرزمين مشهود است. من درباره اين منطقه که ممنوعه است مدت زمان زيادي مطالعه دقيق کردم و سعي کردم که از اين منطقه بازديدي هم داشته باشم که به هيچ وجه اجازه اين بازديد براي من صادر نشد. به همين خاطر از تصاوير و آرشيوهايي که مربوط به اين منطقه است استفاده کردم و سعي کردم موتيفهايي را از اين تصاوير به دست بياورم که همين موتيفها را در آثارم بسط و گسترش دادم. در پرترههايي که در اين مجموعه داشتم به نوعي نشانههايي از آن حادثه را گنجانده بودم و تصاوير در بستر آن حادثه زاييده شده بودند
اما به نظر ميرسد که حادثه چرنوبيل بهانه بود، يعني تصاوير شما خيلي کليتر به نظر ميآيد؛ انگار که شما با ايراد حادثه چرنوبيل قصد نقد و يا بيان موضوعي جهان شمولتر را داشتيد؟
بله در حقيقت حرف اصلي من اين بود که انسان معاصر به نوعي قرباني مطالعات و تحقيقات حاصل از تکنولوژي و وابستگان به آن ميشود و در واقع اين اتفاق به شدت فراگير و همه گير شده است. تاثيرات حادثه چرنوبيل بر اجتماع، آداب، روانشناسي و فيزيک مردم اون منطقه به وفور ديده ميشد و من براي نقد اين پيشرفتها و آزمايشات تکنولوژيک و درباره آسيبشناسي آن، فاجعه چرنوبيل را بهانه قرار دادم اما در نظرم فضاي کلي جهان و انسان معاصر مدنظر بود که مربوط به منطقه يا مکاني خاص نيست و در حقيقت موضوعي جهاني است.
در سايت رسمي سوفيا گالري آمده بود که مجموعه "سايهها" به موضوع جنگ در ايران و منطقه خاورميانه اشاره دارد اما شما ميگوييد تحت تاثير چرنوبيل بودهايد؟
در زمان برگزاري نمايشگاه برخي از رسانههاي انگليسي و مخاطبان که با من گفتگو ميکردند همگي اين سوال را داشتند که اين پرترهها و کاراکترهاي اغراق شده و فضاي حاکم بر آنها از کجا ناشي شده است؟ من آن جا هم گفتم که در حقيقت حادثه چرنوبيل مدنظر من بوده اما نه مستقيم. من توضيحات ديگري هم داشتم که اين تصاوير از ديدگاه من در هنر چاپ نشات گرفته. من سالها براي طراحي سراغ بيماران رواني و شخصيتهايي که در تيمارستانها بودند رفتم و ته ماندهاي از آن چه تماشا کردم را در تصويرهايم آوردم با اين تصور که هر انساني زاييده اجتماع خودش هست. از طرفي من به عنوان يک متولد دهه پنجاه درگير بمباران و جنگ و موشک بودهام و همه اينها عوارضي به جا گذاشته و من بدون شک از آنها تاثير گرفتم. اما همانطور که گفتم بحث چرنوبيل به صورت مستقيم در آثار من تاثيري نداشت و من به دنبال ريشهيابي آن حادثه نبودم. در اين مجموعه من سعي کردم که آسيبشناسي کنم.
بيشتر آثار شما در حوزه گرافيک و چاپ دستي بود اما در اين نمايشگاه تجربه متفاوتي نسبت به گذشته داشتيد چه شد که سراغ تکنيکهاي جديد رفتيد؟
در اين نمايشگاه به صورت جدي سعي کردم ميکسمديا کار کنم که شامل کار با زغال، راپيد، خودکار و اکريليک بود. استفاده از اين تکنيکها در خروجي کار موجب انسجامي ميشد که در به دست آمدن تصويرهاي مدنظرم به من کمک کرد. مجموعه تجربيات کارکوگرافي تک تکنيکي شاخصها و ويژگيهاي خودش را دارد و با هيچ وسيلهاي نميشود آن را اجرا کرد. من سعي کردم براي هر بافتي در اين مجموعه معادلسازي کنم و هرکدام از ويژگيهاي چاپ دستي را با يک وسيله مثلا با زغال و وايتکس اجرا کردم و يا بافت آکيواينت را با چاي به دست آوردم به طوري که بسياري از افراد متخصص فکر ميکردند اينها چاپ دستي هستند.
با توجه به اين که سوفيا گالري يکي از دلايل شکلگيرياش را ايجاد ارتباط بين هنرمندان خاورميانه و غربي عنوان کرده بازخورد اين نمايشگاه در لندن را براي هنر چاپ دستي ايران و خودتان چگونه ارزيابي ميکنيد؟
بازديدکنندگان نمايشگاه برخلاف آن چه که من تصور ميکردم از اين نمايشگاه استقبال خوبي کردند.
چرا فکر ميکرديد مخاطبان غربي کار شما را پس ميزنند؟
من در ابتدا فکر ميکردم به خاطر فضاي دارک و تلخ آثار و نوع دفورماسيون، جامعه لندن اين نمايشگاه را پس بزنند اما استقبال خيلي خوبي شد. بسياري از مخاطبان به من ميگفتند ما فکر نميکرديم نقاشي فيگوراتيو اين قدر در ايران جلو رفته باشد. از طرفي فروش محصولات هم بالا بود با توجه به اين که قيمت آثار نسبت به ايران خيلي گرانتر بود.
اين روزها آثاري از شما در نمايشگاه گروهي طراحي در گالري هور نيز به نمايش در آمده. در اين آثار هم ما متوجه شرايط نامساعد انسانهاي داخل تصوير هستيم به گونهاي که اين انسانها در تلاش براي جداشدن از پيرامونشان در حين وابستگي به آن هستند. آيا در اين طراحيها هم تم يا موتيفي مد نظرتان بود؟
اين طراحيها اتودهاي مجموعه جديد من هستند که دارم روي آنها کار ميکنم که با عنوان "تعيين شده" يا "مشخص شده" با توجه به مبحث سرنوشت شکل گرفتهاند. من در اين ارتباط هم کار مطالعاتي کردم. همانطور که گفتيد در زندگي انسان روي فرد جبري حاکم است که کشمکش و کشاکش بين او و پيرامونش ميانجامد که به گريز فرد از آن ختم ميشود. البته اين خيلي مبهم است. در کل محوريت اين آثار که با تکنيک زغال و پاستل و راپيد ارائه شده انسان است؛ به عنوان يک سوژه که در اجتماع زيست ميکند و به عنوان يکي از اصليترين نمادهاي اجتماع تعريف ميشود.
شما قرار است به عنوان دبير دومين دوسالانه چاپ دستي ايران را برگزار کنيد اما قبل از اين که به موضوع بپردازيم سوالي که هست چرا چاپگران هنري انجمني ندارند؟ آيا ضرورتي براي ايجاد انجمن هنرمندان چاپ نميبينيد؟
جامعه چاپ دستي ايران جامعهاي بسيار نوپاست. من سال 78 چاپ دستي را در ايران شروع کردم در آن دوران و در اوايل دهه هشتاد بدون اغراق تنها 5 نفر بودند که کار چاپ دستي انجام ميدادند. کم کم و با فعاليتهاي مينا نوري و احمد وکيلي در تعريف کتابهاي آموزشي و ايجاد ورکشاپها و برگزاري نمايشگاههاي انفرادي به نوعي در پا گرفتن اين هنر در ايران نقش داشتند. من خودم نزديک پانزده سال است که چاپ را در ايران تدريس ميکنم و سعي کردهام در اين چند سال رابطه خوبي بين چاپگران ايراني و خارجي برقرار کنم تا چاپ ايران معرفي شود. با اين فعاليتها و رشد اين هنر در دانشگاهها و تجهيز کارگاههاي چاپ امروز تعداد افرادي که در اين حوزه فعاليت ميکنند به 200 نفر رسيده است. درست است که خيلي رو به جلو بوده اما اين هنر بسيار نوپاست.
اين صحبتها چه منافاتي با ايجاد انجمن دارد؟
به نظرم عليرغم همه پيش رفتها، شکافها و خلاءهايي وجود دارد که تا رفع شود زمان ميبرد و با وجود آنها ايجاد انجمن غير ممکن است. دو سال پيش چند جلسهاي در مورد ايجاد انجمن چاپگران ايران تشکيل شد اما بعد از مدتي دچار مشکل شد و امتداد پيدا نکرد. مهمترين چيزي که براي ايجاد انجمن نياز است مکان و بودجه است که انجمن بتواند سرپا بماند. ما حتي مکاني نداريم تا بتوانيم جلساتمان را تشکيل بدهيم و باز هم تاکيد ميکنم در مقايسه با انجمن هنرمندان نقاش و کاريکاتور ما واقعا عضو کمي داريم که نهايتا به دويست نفر ميرسد.
چرا دوسالانه چاپ دستي سالها برگزار نشد؟ و چه ضرورتي پيش آمده که ميخواهد دوباره برگزار شود؟
در دهه هشتاد احمد وکيلي همت کردند و اولين اتفاق در هنر چاپ دستي را در در موزه هنرهاي معاصر رقم زدند. در آن نمايشگاه بسياري از آثار چاپ دستي بدون داوري از گنجينه موزه بيرون آمد و روي ديوارها به نمايش در آمد. بعد از آن وظيفه موزه بود که برگزاري اين نمايشگاه را پيگيري کند اما هيچ پيگيري نشد. بعد از آن هم اتفاق مهمي رخ نداد و اکثرا نمايشگاههاي انفرادي بودند تا اين که به فراخوان ما رسيد. ما با اين فراخواني که داديم هيچ ادعايي نداريم که اين بينال است و جهاني خواهد بود. اين فراخواني است که دو سال يکبار قرار است برگزار شود تا مجموعه فعاليتها حوزه چاپ هنري را سيستماتيک کند. ما به دنبال اسپانسر خواهيم بود تا دو سال بعد اين نمايشگاه استمرار داشته باشد.اما مهمترين اتفاق سيستماتيک کردن اين رويداد است.
با اضافه شدن نام دوسالانه به اين رويداد آيا شکل و شمايلي يک بينال با تعريفهاي مشخص را نميگيرد.
همانطور که اشاره کردم دوسالانه چاپ دستي ادعاي يک بينال را ندارد. اما تلاش ما اين است که شکل حرفهاي و بينالمللي نيز بگيرد. در اين زمينه ما يک مکالمه انجام دادهايم تا به واسطه اين فراخوان و با دعوت از چاپگرهاي دنيا بتوانيم اين دو سالانه را بينالمللي کنيم و اميدواريم در سالهاي بعد بتوانيم از کشورهاي ايتاليا، اسپانيا و ژاپن داور دعوت کنيم و در حال حاضر در حال رايزني هستيم.
