به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايسنا، خريد و فروش آثار هنري در ايران چند سالي است که شرايط جديدي را تجربه ميکند. برگزاري «حراج ملي» بهعنوان رويدادي که با هدف خريد و فروش آثار هنري برگزار ميشود، امسال و در دومين دورهاش، توجه خريداران و علاقهمندان به هنر ايراني را به خود جلب کرد. امسال در اين حراج، آثاري در زمينههاي نقاشي، نقاشيخط، تذهيب، خوشنويسي، مينياتور، صنايع دستي، فرش دستباف و سوخت چرم به فروش رسيدند.
مهرماه امسال دومين دوره «حراج ملي» با تمرکز بر فروش هنرهاي دستي و صنايع دستي برگزار شد. رويدادي که پس از برگزاري، با برخي حواشي همراه شد؛ از ماندن قيمت آثار در پايه، فروش نرفتن برخي از آنها در زمان برگزاري حراج و اعلام بازگرداندن تعدادي از آثار فروختهشده به صاحبان آنها. چندماه پس از برگزاري دومين «حراج ملي»، زهرا محمودوند – مدير اين رويداد – درباره برخي مسائل پيشآمده به خبرنگار ايسنا توضيحهايي داد.
يکي از مهمترين حواشي دومين دوره «حراج ملي» ماندن آثار در کف قيمتها بود؛ چرا در اين حراجي، رساندن قيمت آثار به پايينترين ميزان تعيينشده براي فروش، سخت شد و بسياري از آثار در همان قيمت پايه ماندند؟
در کشور ما، هنرهاي ديگر بازار خود را پيدا کردهاند، اما هنرهاي سنتي و صنايع دستي در ايران که مهد آنهاست هنوز جا نيفتادهاند. به همين دليل، به معرفي نياز دارند. «حراج ملي» بهعنوان متولي هنر، اين رسالت را پذيرفته است. حراج، اين هنرها را معرفي ميکند و ريسکش را هم ميپذيرد. قطعا در حوزهاي مثل هنر مدرن، آثار بالاتر از قيمت اوليه به فروش ميروند. براي صنايع دستي هم يک شيب تعريف کرديم تا به روزي برسيم که در سومين، چهارمين يا پنجمين دوره حراج ملي اين ظرفيت را داشته باشيم که صنايع دستياي که به حراج وارد ميشود، بسيار بالاتر از قيمت پايه فروخته شود؛ هرچند برخي از همين آثار، با قيمت بالاتري نسبت به پايه، در حراج دوم فروخته شدند.
منظورتان از شيبي که براي اين بخش تعريف کردهايد، چيست؟
فکر ميکنم با وضعيتي که هنر سنتي و صنايع دستي در ايران دارد، همين که اين آثار به قيمت پايه رسيدند، خيلي خوب است. اين آثار نهتنها فروخته شدند، بلکه به حراج هم گذاشته شدند و اين، در صنايع دستي يک قدم مثبت است. همين فروش با قيمت پايه نسبت به بازار فراموششده در صنايع دستي، در کشوري که مهدش اين هنر است به نظر من يک موفقيت محسوب ميشود. اين روند يک شيب دارد که بتواند به جايي برسد که مخاطب خاص خود را پيدا کند و در چرخه فروش بيفتد. متأسفانه هنرهاي سنتي و صنايع دستي ما در حال فراموش شدن است. چرا بايد فرش و قلمزني ما و کارهاي چوب آنچنان که بايد، طرفدار و خواهان نداشته باشند؟!
قيمتگذاري آثار در حراج ملي بر چه اساسي انجام شد؟ هنرمندان چه نقشي در قيمتگذاري آثارشان دارند؟
ما با اين نگاه که يک قيمتي بگذاريم که اثر فروخته شود يا نشود، عمل نميکنيم. عرف قيمتگذاري در حراجها نيز اينگونه نيست. کار در فراخوان، معرفي و مشخصات و تصوير آن توسط هنرمند ارسال ميشود. در نگاه اول يکسري از کارها انتخاب ميشوند و هنرمندان اصل کار را به دبيرخانه ميآورند. کارشناس مجموعه کيفيت آنها را بررسي ميکند و انتخابهاي اوليه صورت ميگيرد. سپس هنرمند و کارشناس هر رشتهي خاص، نظر تخصصي روي کار ميدهد. در مرحله بعد يک کارشناس قيمتگذاري داريم. در زمان فراخوان، فرد هنرمند همراه اطلاعات کار، قيمت مورد نظرش را هم گفته است. کارشناس قيمتگذاري هم نظر به اينکه قيمت آثار وارد حراج شده، معمولا کمتر از قيمت بازار است، قيمتي روي اثر ميگذارد که به نرخ بازار نزديک باشد. نسبت به نگاهي که خود هنرمند به اثرش دارد سعي ميکنيم آن را به نظر کارشناس نزديک کنيم. در نهايت، يک قيمتي به هنرمند اعلام ميشود، اگر تمايل داشت، کارش با آن قيمت به حراج وارد ميشود و اگر تمايل نداشت، اين اتفاق نميافتد. در مرحله آخر، کارشناسي که از طرف ميراث فرهنگي به ما معرفي شده، مهر تأييد به سه مرحله کارشناسي ميزند. هر 76 اثري که در حراج دوم به چرخه فروش وارد شدند مهر تأييد مرحله چهارم را داشتند.
پس از برگزاري حراج، اعلام شد که هفت اثر فروخته نشدند، اما بعدها گفته شد که همهي آثار حراج به فروش رفتهاند. قضيهي آن هفت اثر به فروش نرفته در طول برگزاري حراج چه بود؟
در آن شب، اعلام شد که تعدادي از آثار فروخته نشده است. پس از پايان حراج، يکي از مهمانان زماني که ميخواست از سالن خارج شود، من را صدا زد و گفت، منتظر بودم ببينم چه تعداد اثر ميماند تا آنها را بخرم. گفت ميخواسته حراج روند عادي خودش را طي کند و حالا هر کاري که مانده، روي قيمت پايه برميدارد. ما اين موضوع را اعلام رسانهاي هم کرديم. اگر نگاه رسانه درست باشد، اين نيمه را هم ميبيند که اين فرد به جهت مناسب بودن قيمتها اقدام به خريد کرده است. نگاه انتخابي ندارد که کدام اثر را ميخواهد. خيلي جالب است که ايشان از خريداران دوره گذشتهي حراج هم نبود و خيلي اتفاقي به حراج وارد شد. او هنگام برگزاري حراج، چند کار را خريد، ولي بعد از حراج گفت تمام کارهاي باقيمانده را ميخرد. اينکه چرا اين اتفاق خوب در حوزهاي که بايد همه کمک کنند تا پا بگيرد منفي تلقي ميشود، براي خود من هم سوال است.
با اين حال اين موارد بهطور شفاف توسط «حراج ملي» اطلاعرساني نشد.
قرار بود بعد از حراج، يک نشست خبري داشته باشيم که خيلي به زمان برگزاري اولين حراج بينالمللي ما نزديک شد، چون يکسري مشکلات در برگزاري حراج بينالمللي بهوجود آمد، اين فاصله بيشتر شد و فکر کرديم برگزاري نشست خبري بعد از يک زمان مشخص، درست نيست و تأثيري ندارد و ما هم سکوت کرديم. ما وارد اين حوزه شدهايم که کمک کنيم. دورههاي قبل هزينه کرديم، براي دورههاي بعد هم هزينه خواهيم کرد. آنقدر که اين حوزه رونق بگيرد و به جايي برسيم که بگويم اين «حراج ملي» که هنر سنتي و کلاسيک و صنايع دستي را حمايت ميکند، در سالهاي اول من از پايهگذارانش بودهام. پس با کسي دعوا نداريم و لزومي نميبينيم بهخاطر هر خبري، روي موج آن حرکت کنيم.
پس از برگزاري حراج، سخنان برخي هنرمندان منتشر شد که انتقاداتي را به نحوهي برگزاري حراج داشتند.
شايد باور نکنيد، هنرمنداني بودند که تماس گرفتند و نسبت به سکوت کردن «حراج ملي» در برابر مصاحبههايي که منتشر شده بود، اعتراض داشتند و آنها را کذب ميدانستند، حتي هنرمندي بود که گفت، اگر شما شکايت نکنيد من عليه آن رسانه شکايت ميکنم.
برخي هنرمندان شرکتکننده در حراج هم از بازگشت آثارشان پس از فروخته شدن خبر دادند و اعلام کردند، آثارشان که در حراج فروخته شده بود، به آنها برگردانده شده است.
هر حراجي، يکسري قوانين و شرايط براي خودش دارد. هنرمندي که ميخواهد به يک حراج وارد شود شرايط را مطالعه ميکند، آنها را ميپذيرد و در حراج شرکت ميکند. برگهاي تحت عنوان قرارداد وجود دارد که تعهداتي را براي دو طرف فروشنده و خريدار تعريف ميکند. اين وسط «حراج ملي» يک بنگاه اقتصادي است که نقش واسط را بازي ميکند. ما يکسري شرايط خاص براي خريدار در نظر ميگيريم. بهعنوان مثال خريداري که سه چهار کار خريده است، پرداختهاي خود را به زمانبنديهاي خاصي موکول ميکند. از فرداي روزي که خبر فروش آثار رسانهاي ميشود، هنرمندان براي گرفتن پول تماس ميگيرند. جاي تأسف دارد که هنوز نتوانستهايم مواردي را در فضاي هنري کشور جا بيندازيم. «حراج ملي» حق دارد در قراردادي که ميبندد، از شخصي که به قرارداد عمل نکند خسارت مالي بگيرد. هنرمند هر زمان که به پروسه حراج بيايد و اثرش را پس بگيرد، موظف است به حراج خسارت پرداخت کند. ما هنرمندي را داشتيم که کارش فروخته شد، اما کارش را بعد از فروش، پس گرفت و گفت پشيمان شدهام.
يعني «حراج ملي» در چنين شرايطي، خسارت نگرفته است؟
ميتوانستيم از آن هنرمند خسارت بگيريم، اما اين کار را نکرديم، چون آمدهايم به اين فضا رونق بدهيم و در کنار هنر مدرن، به هنر سنتي و صنايع دستي هم بپردازيم. «حراج ملي» پيشِ خريدار يک اعتباري دارد. وقتي برخلاف قراردادي عمل ميشود و يک تابلو را پس ميگيريم و به صاحبش ميدهيم، خريدار هم حق اعتراض دارد.
يعني نقض قانون حراج از طرف شما صورت ميگيرد؟
واقعا دوست دارم يک قانون مشخص باشد که به استناد آن حرکت کنيم و روي آن بايستيم و خيالمان راحت باشد که هنر سنتي و صنايع دستي بازار خودش را پيدا کرده است. براي اينکه توازن را حفظ کنيم، مجبور ميشويم دو طرف را حفظ کنيم. تا کنون از هيچ شخصي يک ريال هم بهعنوان خسارت گرفته نشده است. وقتي قرارداد را بهخاطر هنرمند و صاحب اثر نقض ميکنيم، چطور ميتوانم از خريدار توقع داشته باشم که به قرارداد پايبند باشد. صاحب اثر که به تابلويش رسيده و خريدار هم پولي پرداخت نکرده، در اين ميان، حراج ملي است که پس از يک سال هزينه کردن متضرر ميشود.
هنرمنداني که تابلوهايشان برگردانده شده در گفتوگوهايي اعلام کردند که در همکاري با «حراج ملي» مردد هستند.
شنيدهام هنرمنداني بودهاند که در مصاحبههايشان اعلام کردهاند که ديگر با «حراج ملي» همکاري نميکنند و اين، مثل هر رويداد ديگري، امري طبيعي است. اين علاقهي خود هنرمند بوده که با «حراج ملي» همکاري کند و اثرش را در اين رويداد به فروش بگذارد. «حراج ملي» از صفر تا صد شفاف عمل ميکند؛ فراخوان منتشر و آثار گرفته ميشود. براي اولينبار در ايران، هنگام برگزاري حراج، در سالن باز بود تا هر خبرنگاري که ميخواست در آن فضا باشد. وقتي با اين شفافيت عمل ميکنيم از چيزي نگران نيستيم. هنرمند اگر تمايل دارد ميتواند باشد و به ميل خودش است. حرکت ما شفاف، واضح و مشخص است.
کيفيت حضور سازمان ميراث فرهنگي در «حراج ملي» چگونه است و چه نقشي در روند آن ايفا ميکند؟
من واقعا از آقاي دکتر نامورمطلق – معاون صنايع دستي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري – متشکرم و ميتوانم بهعنوان يک حامي هنر، از او نام ببرم. او شخصي است که ميتواند به خود ببالد، چون در کنار داشتن مسووليت، واقعا حامي هنر است. آقاي ملانوروزي هم همينطور. ميراث فرهنگي به ما کارشناسان تأييدشدهاش را معرفي کرد و تعامل ما با سازمان ميراث در همين حد است.
برخي کارشناسان و منتقدان از وجود آثار مشکوک و بدون امضا در حراجها ميگويند. با اين موضوع چقدر برخورد داشتهايد؟ آيا «حراج ملي» به اين نوع آثار اجازه ورود به اين رويداد را ميدهد؟
قطعا اگر کسي کارشناس اين حوزه باشد، ميداند که در تمام دنيا، امضاي اثر نقش بسيار کمي در انتخاب آن دارد. شما زماني که اثر را براي جايي ميفرستيد، سن اثر را با سن امضا تطبيق ميدهند. در اغلب موارد، امضا الحاقي است. امضا اصلا معيار نيست. بودن امضا، تأييدي ميتواند باشد، اما نبودن امضا در کنار يک تابلو، دليلي بر تقلبي يا مشکوک بودن آن نيست. اگر قرار باشد با يک امضا، اصالت اثر را تشخيص بدهيم، تشخيص اصالت، کار راحتي ميشود و با يک نگاه ميتوان گفت فلان اثر، اصل است يا تقلبي. خيلي از اوقات شاگرد کار ميکند، استاد امضا ميکند. بودن امضا خوب است، اما به معناي اصل بودن کار نيست. در هيچ کجاي دنيا براساس يک امضا، رأي به اصل يا تقلبي بودن اثر نميدهند.
«حراج ملي» براي تشخيص دادن اصالت آثار چگونه عمل ميکند؟
در دنيا، يک تکنولوژي هست که اصلا به انسان نياز ندارد. ما بهدنبال وارد کردن آن هستيم. اميدواريم بهزودي اين اتفاق بيفتد تا به کمک آن، هنر را از فضاي مسموم جدا کنيم. اين تکنولوژي خودش سن و دوره زماني آثار را تشخيص ميدهد. تا روزي که اين تکنولوژي به ايران وارد نشده، ما با اين بحثها سر و کار داريم. با آن تکنولوژي، جنس بوم، متريال و سن اثر آزمايش ميشود. خيلي آثار بوده که تأييديه افراد بنام را داشته، اما پس از آزمايش بوم، آنها را کنار گذاشتيم، يعني بوم سني نداشته، اما کار قديمي معرفي شده بود. اگر صد درصد مطمئن نشويم، اثر را به حراج راه نميدهيم.
برخي معتقدند حراجها براي موفقيت در دورههاي بعد، برخي آثار را بهصورت نمايشي به فروش ميرسانند. اين بحث در «حراج ملي» چقدر مطرح بوده است؟
وقتي از صفر تا صد حرکت شفاف است، چرا بايد اين کار را بکنم؟ زماني که فروش صد درصدي اعلام نميکنيم، نيازي به فروش نمايشي هم نيست. اگر کاري برگردانده شده، بهخاطر مواردي بوده که صاحب اثر به قرارداد پايبند نبوده است. من زماني که فروش صد درصدي اعلام کنم، ميتوان روي اين بحث صحبت کرد که بخشي از فروش نمايشي بوده است.
اين دو دوره از حراج که تا کنون برگزار شده، چه تفاوتي با يکديگر داشته است؟
در حراج اول، بيشتر از 40 اثر داشتيم. در حراج دوم با بيش از 70 اثر، کيفيت برگزاري خيلي کارشناسيتر بود. حتي تأخيري که در ابتداي مراسم داشتيم بهعلت استقبال زياد بود که بسيار متفاوت از دوره اول بود. ثبت نام نسبت به دوره گذشته بيشتر از طرف خود خريدار بود. در دوره اول، مواردي بود که ما سراغ خريدار رفتيم که پتانسيل حضور داشته، اما در اين دوره، خريدار خودش آمده، فرم را پر کرده و به حراج وارد شده است. حراج سوم نيز قطعا بهتر برگزار خواهد شد. از هر نظر پيشرفت ميکند و کارشناسانهتر برگزار ميشود.
موانعي که بر سر راه برپايي اين رويداد در ايران پيش پاي شماست، چيست؟
قطعا هر کاري در مسير خود، يک شيبي را تعريف ميکند. يک زماني را براي رسيدن به استاندارد تعريف ميکند. ما در حراج گذشته، موانع بسيار کمتري داشتيم. هرچند حراج براي اولينبار در فضاي هنري ايران شفاف بود، يعني بايد به ما کمک ميکرد، نه اينکه فقط و فقط نقاط منفي ديده و به مانع تبديل شود. در صورتي که اين شفاف عمل کردن افتخار ماست، ولي متأسفانه اين ذهنيت را ايجاد ميکند که آيا لزومي هست که تا اين حد شفاف عمل کنيم؟ براي خود من، مقداري ابهام دارد که بايد چقدر رسانهها را آزاد بگذاريم. کاري به هزينه آن شب ندارم، اما اين شفافيت نبايد يک نقد و نتيجه مثبت هم براي حراج داشته باشد؟
قرار بود «حراج ملي» در کشورهاي ديگر هم برگزار شود، اين قضيه به کجا رسيد؟
ما با حراجهاي معتبر دنيا، صحبتهاي خيلي خوبي داشتهايم. فقط حراجهاي خارج از ايران بودند که شفافيت عملکرد ما را ديدند و تبريک گفتند، همچنين اعلام تمايل کردند که با «حراج ملي» همکاري داشته باشند. در داخل کشور هيچجا را نديديم که به آن اشاره شود. سعي ما اين است که «حراج ملي» عام را در بازه زماني خودش، هر سال برگزار کنيم. افرادي از يک موزه از کشورهاي اطراف آمده بودند، فضا را ديدند و اعلام همکاري کردند. با مقاماتي در کشورهاي اطراف و اروپايي هم صحبتهاي خوبي شده است.
قضيه تناقض در اعلام قيمت اثر در «حراج ملي» دوم چه بود؟
اشتباه خواندن عدد از سوي آکشنر (آتيلا پسياني) از روي مانيتور باعث آن اشتباه شد. هيچ اشکالي در مانيتور و کاتالوگ نبود. آقاي پسياني هم خودش بعدا اصلاح کرد.
خريداران آثار در «حراج ملي» معمولا چه کساني هستند؟
معمولا در تمام حراجها، مجموعهداران اکثريت افرادي هست که با يک آکشن در ارتباط هستند. چه خريد، چه فروش، اما در حوزه خريداران اصلا نگاهمان اين نيست که آثار را فقط به مجموعهدار بفروشيم. خيلي خوشحالم که يک خانم مسن خانهدار از حراج ما خريد کرد و هفتهي بعد آمد و کلي براي من درباره نصب اثر در خانهاش توضيح داد. خيلي اتفاق خوبي است که هنري را که اين همه از آن دم ميزنيم همهجا ببينيم، نه فقط در مجموعهها و گالريها. خريداران ما متنوع و از طيفهاي مختلف هستند. خريداري داشتيم که فقط نگاه اقتصادي داشت، يا مجموعهدار است و دنبال فلان هنرمند خاص ميگردد. خريداري داشتيم که آمده بود، ببيند چه اثري را دوست دارد يا پولش به کدام اثر ميرسد.
با وجود بالا بودن جايگاه آثار هنرمندان ايراني در حراجهاي بينالمللي، هنوز اين رويدادها در ايران به روند مشخصي براي برگزاري نرسيدهاند. دليل اين موضوع را چه ميدانيد؟
در دنيا برگزاري حراج، به يک آبي تبديل شده که روان است، در مسير خود افتاده و اين چرخه مدام ميچرخد، اما اين اتفاق متأسفانه هنوز در ايران نيفتاده است. خوشبختانه حراجهايي از جمله «حراج تهران» در اين راستا گام برداشته و هرکدام به نوبه خود اقدام موثري کردهاند و «حراج ملي» نيز سعي دارد با تکميل اين اقدامات، هنر ايراني، بويژه هنر سنتي را که با فرهنگ اصيل ايراني گره خورده است، به جايگاه اصلي خود برساند. برگزاري حراج يک شرايطي را ميطلبد. توان مالي، زيرساختها و سرمايهگذاري در هنر را ميطلبد که شايد تا امروز فراهم نبوده است و کسي اين ريسک را نکرده که در اين حوزه سرمايهگذاري کند.
چرا مجري دو دوره حراج متفاوت بودند؟
آقاي بهرام رادان – بازيگر سينما – دوره اول را خوب اجرا کرد، نسبت به اينکه فضا، خاص و تمرکز حراج بر هنر سنتي و صنايع دستي بود. رادان براي اولينبار در تاريخ هنر بايد اسمش ثبت شود. او اقدام به فروش آثاري کرد که خود هنرمند از استرس نميتوانست بيايد حراج را نگاه کند که آيا کارش فروخته ميشود يا خير. به نظر من آقاي رادان توانست کار خود را خوب انجام دهد، اما بنا به دلايلي، زمينه ادامهي همکاري با ايشان وجود نداشت. آقاي پسياني نيز با هنر آشنا و با هنرمندان در ارتباط است. گزينههاي زيادي مطرح بودند، اما آقاي پسياني چون معيارهاي لازم را داشت، انتخاب شد. درباره ادامه يافتن اين همکاري در دورههاي بعد نيز در غياب ايشان نميتوان صحبت کرد.
دولت چقدر ميتواند در اين زمينه نقش داشته باشد؟
هنر براي اينکه پا بگيرد، ناچار است حمايت دولت را داشته باشد. سادهترين مثال آن، بحث مجوز است؛ مجوز خود نمودي از حمايت است، اما حمايت ميتواند شکلهاي مختلفي داشته باشد. مثل معرفي کاشناس تأييدشده وزارت ارشاد. تا امروز حمايت و همکاري خوب بوده، اما کافي نيست. استقبال ميکنيم که وزارت ارشاد به ما کارشناس معرفي کند. همه بايد در اين زمينه مشارکت داشته باشند.
هنر ايراني يکسري زيرمجموعههاي مشخص دارد، مانند هنر سنتي، کلاسيک، صنايع دستي و … که متأسفانه در ورطه فراموشي قرار گرفته است. ايران، کشوري است که بيش از 200 نوع صنايع دستي دارد، اما متأسفانه جايگاه خوبي در صادرات صنايع دستي در دنيا ندارد. ما پذيرفتهايم که در حوزه هنرهاي سنتي و صنايع دستي ايران که حتي متوليان آن را فراموش کردهاند و به اندازهاي که بايد، به آن بها و بودجه نميدهند، سرمايهگذاري کنيم. ما اين کار را انجام داديم، براي هنرهايي که خيلي از مردم آنها را نميشناسند.
گفتوگو از خبرنگار ايسنا، سميرا زالپور



