ابوالحسن ميرعمادي: گسست در فرهنگ معماري ايران معنا ندارد

برنامه "ملاقات" اين هفته به ملاقات ابوالحسن ميرعمادي از مفاخر معماري ايران و چهره برتر هنر ايران رفته است.

ابتدا از زمان و محل تولدتان براي ما بگوييد.

بنده در 29 اسفند سال 1322 و يا اول فروردين سال 1323 در اصفهان به دنيا آمدم. بر اساس گواهي که در بيمارستان دادند، شناسنامه گرفتند و به همين دليل سربازي بنده نصف شد. بنده فرزند دوم خانواده بودم و يک برادر بزرگ‌تر دارم. ما چهار نفر هستيم که سه برادر و يک خواهر هستيم. پدرم دکتر کاظم ميرعمادي استاد دانشگاه اصفهان بودند و قبل از آن هم در دانشگاه تهران بودند. پدرم به اتفاق مرحوم دکتر حسابي يکي از بنيان گذاران دانشگاه تهران بودند. در حقيقت پدرم شاگرد دکتر حسابي بودند.

در چه دانشگاه‌هايي درس خوانده‌ايد؟

بنده در سال 1342 وارد دانشگاه ملي شدم و در رشته معماري و شهرسازي درس خواندم. همزمان با دانشگاه، يعني در سال 1345 وارد سازمان حفاظت باستاني شدم که تازه تأسيس شده بود. در واقع حضورم در آنجا به دليل يک دوره تخصصي مرمت بود. در سال 1351 درسم تمام شد و تز دانشکده‌ام که مشترک و مربوط به شهرسازي و مرمت شهر تهران بود، در سال 1353 گذراندم. در سال 1353 بعد از گذراندن دوره‌هاي تخصصي ميراث فرهنگي و معمار و شهرسازي وارد مطالعات تخصصي روي برنامه ريزي و مديريت در پروژه‌ها شدم و حدود سه سال در اين بخش فعاليت کردم. بعد از آن نيز در قسمت مديريت و برنامه ريزي دوره مديريت را در آمريکا گذراندم.

 

چه زماني به ايران بازگشتيد؟

بنده در واقع حدود سه سال به طور متناوب به آمريکا و اروپا براي گذراندن دوره‌هاي حرفه اي مي‌رفتم. اين دوره حرفه اي بودند يعني با کار مشترک بودند. در واقع مدت زماني که در آمريکا در مجموع بودم حدود يک سال و نيم بيشتر نبود و بين اين به ايران مي‌آمدم.

شما يک معمار هستيد و در جهان معمار را هنرمند مي‌دانند. در واقع شما يک هنرمند هستيد. شما طراح بسياري از سازه‌هاي مطرح کشور نيز بوده‌ايد. در اصفهان ساختمان قديمي بسيار زياد است و در حفظ آن‌ها تلاش زيادي کرده‌ايد. ارتباط بين آثار نويني که شما خلق کرده‌ايد و آثاري که در گذشته معماران و هنرمندان ديگر خلق کرده‌اند، چگونه است؟

درست در زماني که در دانشکده تحصيل مي‌کرديم، کل دانشگاه‌هاي دنيا به سمت مدرنيسم حرکت مي‌کردند. با توجه به اينکه در اصفهان بزرگ شده بودم و در اين فضاي شهر با آن معماري بسيار غني زيست کرده بودم، به چگونه ساخته شدن آن توجه زيادي مي‌کردم و در حقيقت اصفهان اولين دانشگاه من بود. به عنوان مثال وقتي ميدان نقش جهان را با هر ميداني در دنيا مقايسه مي‌کنيد، نمي‌توانيد ميداني را با آن قياس کنيد زيرا يکي از زيباترين ميدان‌هاي جهان است که همه جهانگردان به آن توجه مي‌کنند و زبانشان در مقابل فرهنگ ما بند مي‌آمد. وقتي به دانشگاه رفتم احساس کردم در معماري جديد نياز است توجه بيشتري به معماري خودمان کنيم. در دانشگاه هيچ گاه معماري ايراني را به ما نمي‌آموختند و بيشتر معماري کشورهاي ديگر را طراحي مي‌کرديم. اين کمبود و همچنين گذشته‌ام باعث شد به سمت سازمان ميراث فرهنگي امروز که سازمان حفاظت آثار باستاني نام داشت، گرايش پيدا کنم. مدير اين سازمان آقاي پيرنيا بود که نسبت به فرهنگ و معماري ايران فوق العاده حساس بود و به همين دليل با رئيس دانشکده هنرهاي زيباي آن زمان اختلاف پيدا مي‌کند و از دانشکده بيرون مي‌آيد. او معماري ايراني را با گوشت و پوست خودش احساس کرده بود که يکي از دلايل آن يزدي بودن ايشان بود.

در آن زمان به بنده مسئوليت‌هايي دادند؛ مسئول دفتر فني در استان‌هاي مازندران، ايلام، سمنان، دامغان و تهران شدم. يکي از کارهايي که کرديم، تعيين کردن محدوده تاريخي شهر اصفهان بود. تمام شهرسازي آن زمان تخريب ساختمان‌ها و خيابان کشي‌هاي بي مورد بود. در دنيا نيز اين وضعيت موجود بود و بعد از جنگ جهاني دوم اين توجه به بافت‌هاي قديمي در شهرها صورت گرفت و در اين مورد شهرسازها در کنفرانس‌هاي بين المللي بر اين موضوع تاکيد کردند.

يکي از تخصص‌ها و ويژگي‌هاي شما اين بوده که مرمت ساختمان‌هاي کشور را بر عهده داشتيد. مهم‌ترين ساختماني که در دست شما بود و روي آن کار کرديد، نام ببريد.

در اين دوره اي که روي آثار تاريخي کار مي‌کردم يکي از ساختمان‌هاي بسيار مهم دنيا برج رادکان است که جزء آثار آجري دنيا در گنبد قابوس است. رادکان در منطقه اي بين دامغان و گرگان قرار دارد. آخرين کار بنده که پروژه شهرسازي و مرمت بود، مربوط به کاخ گلستان و عمارت بادگير بود. اين عمارت يکي از زيباترين‌ها در کاخ گلستان و به سبک اصفهان است و به همين دليل آنجا را انتخاب کردم. بنده و 300 نفر کارگر و تمام اساتيد نجاري و معماري و گچ بري روي آن کار کرديم. بنده تاريخ شفاهي آن را درست کرده‌ام و کتاب آن را در حال نگارش هستيم.

يکي از آسيب‌هايي که در دوره مدرنيسم شکل گرفت اين بود که به جاي اينکه معماري‌هاي گذشته را نوسازي کنند، بخشي از آثار مهم تخريب شده است و به جاي آن ساختمان‌هاي مدرن ساخته شده است و در همين راستا بانک ملي به جاي تکيه دولت ساخته شد. فرهنگ گسيخته براي ما معنا ندارد. ايرانيان يک فرهنگ غني در معماري داشتند و هدف ما اين است که مايه‌هاي اصلي قديم را بگيريم و به شکل امروزي استفاده کنيم.

آيا اين موضوع اتفاق افتاده است؟

چند مورد اتفاق افتاده است. بنيان دانشکده‌هاي معماري جديد ما به گونه‌اي بنا نهاده شد که بيشتر استادهاي خارجي آمدند يا تحصيل کرده‌هاي خارج ما تدريس کردند. ما علاقه مند بوديم که مايه‌هايي به اين زيبايي و غنا را در معماري جديد استفاده کنيم. اخيراً شنيدم يکي از معماران ايراني در آمريکا يک کانسپتي را براي ساختمان بلند داده است که از ساختمان چهل ستون و عالي قاپو الگو برداري کرده است.

معماري ايران به حدي غني است که معماران بين المللي از اين موضوع بيشتر استفاده کردند. يکي از کارهايي که کرده‌ايم اين بوده که اصول معماري مان را حفظ کنيم و مايه‌هاي اصلي ما حالت گسيختگي را نداشته باشد و تداوم معماري گذشته مان باشد.

بعد از بررسي فعاليت‌هاي شما، متوجه شدم خيلي در سازه‌هاي بيمارستاني فعاليت داشته‌ايد؟ علت چه بوده؟

وقتي وضع کشور از نظر نفتي در سال 1353 و 1354 بهتر شد، مسائل بهداشتي در جامعه خيلي مطرح بود. ساختمان‌هاي بيمارستاني بسيار کمي داشتيم و جمعيت شهرنشين نيز افزايش يافت. ما معتقد بوديم با توجه به فرهنگي که داريم نمي‌توانيم از همان ساختمان‌هايي که در سوئد و آلمان دارند، استفاده کنيم. فرهنگ ما متفاوت است. ولي ما چيزي را کم داريم و آن هم تکنولوژي و شناخت سيستم‌هاي درمان است. پيشنهاد کرديم به جاي استفاده از مشاورين خارجي، يک گروهي از ايران درباره سيستم‌هاي نوين طراحي در بخش‌هاي درماني، مطالعاتي انجام دهند.

در ساختمان‌هايي که در بعضي از کشورهاي اروپايي ساخته مي‌شود، عيادت کننده اصلاً مطرح نيست زيرا اين مسئله مطرح نيست که يک نفر بيمار در روز دوازده نفر عيادت کننده داشته باشد. يک بيمار در آنجا شايد هفته اي يک يا دو نفر ملاقات کننده داشته باشد ولي فرهنگ ما در ايران اينگونه نيست. در ايران فرهنگمان به گونه‌اي است که اگر يک نفر بيمار شود، روزي ده يا حتي بيست نفر به عيادت او بيايند.

يکي از بيمارستان‌هايي که طراحي کرده‌ايد را نام ببريد.

در تهران بيمارستان لاله را بنده طراحي کردم.

در کشور، شهري را طراحي کرده‌ايد؟

بعد از انقلاب کارهايي که مربوط به بازسازي بعضي شهرها بود توسط بنده انجام شد مانند سوسنگرد. همچنين بافت‌هاي قديم ما نياز به نوسازي داشتند و چند شهرک در تهران و کرمانشاه طراحي کرديم. در تهران شهرک جديدي با ظرفيت حدود 12 هزار نفر در شمال شهر و در منطقه دارآباد و صدف طراحي کرديم.

در گذشته در طراحي شهرهايي که در شيب قرار مي‌گيرند، بسيار ضعيف بوديم و متاسفانه در خصوص جاده سازي و ارتباطات مناطق کوهستاني مان مشکلات زيادي داشتيم. بنابراين اين مواردي که ذکر کردم تجربه خوبي براي ساخت در مناطق کوهستاني بود. بنده حدود 12 هزار واحد مسکوني در شهرک‌ها اجرا کردم و از نظر ساختمان بهداشتي حدود سه هزار تخت بيمارستاني در کشور در شهرهاي مختلف طراحي کرده‌ام.

در عرصه مترو و سازه‌هاي زيرزميني طرحي خاصي داشته‌ايد؟

ايستگاه ميدان تجريش را ما طراحي کرديم. اين ايستگاه مشکلات زيادي داشت. يکي اينکه درست زير رودخانه دربند بود. ضمن اينکه ترافيک ميدان تجريش نيز بسيار زياد بود. خارجي‌ها طرح‌هاي مختلفي براي اين ميدان داده بودند. براي رسيدن به خط مترو بايد 55 متر زير زمين رفت. ما پيشنهاد داديم از طبقات بالاي اين مجموعه دو طبقه‌اش را براي حرکت ماشين و پارکينگ و مجموعه‌هاي تجاري استفاده کنيم. در واقع مي‌خواستيم در فاصله اين 55 متر اتفاقات خوبي داشته باشيم. با توجه به آمدن سيل در گذشته پيشنهاد داديم، عمق مسير کم و سطح آن زياد شود. در واقع طبقه همکف به صورت پياده رو طراحي شود تا خاطرات حفظ شود.

شايان ذکر است؛ برنامه "ملاقات" هر جمعه ساعت 23 از شبکه راديويي گفت‌وگو پخش مي‌شود وعلاقه مندان مي‌توانند جهت دريافت فايل صوتي اين برنامه به سايت شبکه مراجعه کنند.



پیمایش به بالا