به گزارش گالري آنلاين به نقل از روابط عمومي خانه هنرمندان ايران، سومين نشست نقد و بررسي کتابهاي هنر معاصر يکشنبه 6 دي ماه به نقد و بررسي کتاب «عليه تفسير» سوزان سانتاگ با ترجمه مجيد اخگر اختصاص داشت.
اين نشست با حضور «مجيد اخگر» مترجم کتاب، «فرشيد آذرنگ» عکاس و مترجم تخصصي حوزه عکاسي، دکتر «امير نصري» عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي و «جواد حسنجاني» منتقد هنري و علاقمندان حوزه هنر در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ايران برگزار شد.
در ابتداي اين نشست جواد حسنجاني با اشاره به نام آشنا بودن سوزان سانتاگ در ميان ايرانيان گفت: يادآور شوم که پيش از ترجمه اين کتاب نيز سانتاگ چهره شناخته شدهاي نزد ايرانيان بود چراکه بيش از دو دهه است که مقالات وي در مجلات و روزنامه هاي مختلف چاپ ميشود و اسم سوزان سانتاگ براي هنرمند ايراني اسمي آشناست.
وي ادامه داد: سانتاگ منتقد، سياستمدار، نظريه پرداز، رمان نويس، نمايشنامه نويس و حتي بازيگر بهشمار ميآيد زيرا در تمامي حرفه هاي گفته شده حضور دارد و به همين دليل شخصيتي پخته و باسواد است.
اين منتقد هنري در توضيح مختصر اين کتاب گفت: کتاب مورد بحث مربوط به نوشته هاي سانتاگ بين سال هاي 1962 تا 1965 است. به دليل اينکه اين کتاب، مجموعه مقالات وي است کتاب منسجمي را در اختيار نداريم و با بررسي آن متوجه خواهيم شد که 26 مقاله در 5 بخش گنجانده شده است.
وي افزود: اين کتاب توسط مجيد اخگر ترجمه شده است و پيش از اين نيز اخگر کتاب «درباره عکاسي» از سوزان سانتاگ را ترجمه کرده بود و بدون تعريف هر دو کتاب، کتاب هاي قابل قبولي هستند.
در ادامه اين نشست اخگر در توضيح اين کتاب گفت: اين کتاب مجموعه نقدهاي سانتاگ است و طبيعتا وي اين نوشته ها را به قصد کتاب شدن ننوشته است و هر کدام بر اساس يک نياز در يک دوره سه ساله نوشته شده، به همين دليل، کمي وحدت موضوعي دارد اما مانند مطالب يک کتاب نيست.
وي افزود: در اين کتاب به موضوعات مختلفي پرداخته شده است و اين از ويژگيهاي منحصر به فرد سانتاگ است زيرا وي تخصصي نمي نوشت و بر اساس دغدغه هاي زمان به بيان مطالب مي پرداخت. سانتاگ به هر موضوعي که پرداخته، به پيش فرض ها و محرک ها نيز توجه داشته است و به همين منظور علاوه بر نقد موضوع، نقد نقد نيز انجام داده است.
مترجم کتاب «عليه تفسير» با اشاره به تاريخ جهاني نقد هنري گفت: نقد محصول قرن 18 ميلادي است چراکه قبل از آن فرهنگ و هنر سفارشي بود و با توصيه و نظر افراد قدرتمند به وجود مي آمد و بعد از قرن 18 بود که هنرها از نظر مضمون و هزينه مستقل شدند و بيان اين مطلب از صحبت هاي قابل توجه سانتاگ است.
در ادامه اين نشست دکتر امير نصري در توضيح کتاب سانتاگ گفت: هنگامي که مي خواهيم درباره اين کتاب صحبت کنيم بايد توجه داشته باشيم که اين اثر، مجموعه مقالات سوزان سانتاگ است و نبايد از آن انتظار يک کتاب مسنجم و قدرتمند را داشته باشيم به همين دليل به جاي صحبت درباره کتاب، توضيحاتي را درباره مقاله عليه تفسير خواهم داشت.
وي ادامه داد: تمام دغدغه سانتاگ اين است که معنا را از ظاهر اثر برداشت کنيم و به سراغ تفسيرهاي مختلف و معناي پيچيده نباشيم. سانتاگ معتقد است که درنظر گرفتن محتواي يک اثر خطايي است که به دليل تفسير يک اثر رخ مي دهد.
اين استاد دانشگاه با اشاره به تفکرات سانتاگ گفت: او معتقد است، هنگامي که با تفسير يک اثر مواجه مي شويم، کليت اثر را نمي بينيم و تنها نکاتي را از دل آن بيرون مي کشيم و حرف اصلي صاحب اثر فراموش مي شود. در واقع بايد به اين جمله مشهور اشاره کنيم که راز جهان مرئي است و نبايد به جنبه هاي نامرئي توجه کرد.
وي ادامه داد: به تعبير سانتاگ تمامي تفسيرها، تحليلي دارند که از اصل متن عبور مي کند و به جاي توجه به متن به حاشيه ها توجه مي کند. در واقع سانتاگ به دنبال اين است که ما به ظاهر اثر توجه کنيم چراکه معناي باطني چيزي به دور از اثر است و اين کار نشانه هايي از هنر ستيزي است.
فرشيد آذرنگ که آخرين سخنران اين نشست بود در ابتداي صحبت هاي خود به نحوه آشنايي خود با تفکرات سانتاگ اشاره و اظهار کرد: اولين بار سال 1370 بود که با نوشته ها و تفکرات سانتاگ آشنا شدم و با ترجمه مقاله عليه تفسير بود که شيفته نوشته هاي وي شدم.
وي ادامه داد: اگر به مقالات و کتابهاي منتشر شده دقت کنيم متوجه خواهيم شد که با همه قدرت فکري سانتاگ، وي از جمله هنرمنداني است که کمتر مطلبي را به او ارجاع ميدهند و اين به دليل پرسه زدن ما در حوزه فرهنگ است.
اين مترجم حوزه عکاسي در توضيح ديدگاههاي سانتاگ گفت: در کنار هر نقدي سليقهاي اعمال مي شود و وقتي هنري به بازار عرضه مي شود سليقه هاي مختلفي درباره آن نظر مي دهند و محل نزاع سليقه و ذوق مي شود. وقتي نوشته هاي سانتاگ را ميخوانيم چيزي مثل مسئوليت در آدم شکل ميگيرد. در واقع سانتاگ از ما ميخواهد که از دنياي واقعي خارج نشويم و هنر را با تفسيرهاي متعدد به فلسفه تبديل نکنيم.
وي ادامه داد: ما به اين دليل هنر رجوع ميکنيم تا به راحتي زيباييها را درک کنيم و اگر بخواهيم به هنر هم نگاه تفسيري داشته باشيم بايد سراغ فلسفه بريم. سانتاگ با اين موضوع مخالفت ميکند و من هم موافق نظر وي هستم.
![]() |
![]() |


