"باغي ميان دو خيابان” چهار هزار و يک روز از زندگي کامران ديبا را روايت ميکند که با ياري رضا دانشور، نويسنده و اديب ايراني، روزبهروزش بازسازي و به تصوير کشيده ميشود. کامران ديبا در اين گفتوگوي دلنشين نهتنها داستان زندگي خود را بلکه بخشي از تاريخ معاصر ايران را نيز روايت ميکند. گفتوگوي رضا دانشور و کامران ديبا گفتوگويي دلنشين و صميمانه است به حدي که خواننده اصلاً متوجه نميشود کتابي پيشرويش گشوده بلکه احساس ميکند که خودش آنجاست و بخشي از زيست پرماجراي ايران معاصر را به گوش ميشنود.
معمارها آدمهاي جالبي هستند. آنها محکوم به ساختناند؛ چيزي پايدار و باثبات که در زمانهاي ديگر نيز به کار آيد؛ فضايي براي ساکنان فردا؛ ساکناني که درعينحال، با حضورشان در بنا، پا در گذشته ميگذارند. معمارها پلي هستند ميان گذشته و آينده. ميان کهنه و نو و همه چيزي که ميتوان درباره کامران ديبا بيان کرد، همين است؛ سازشي ميان گذشته و آينده. تلفيق هوشمندانه عناصر معماري سنتي ايران و عناصر معماري مدرن. موزه هنرهاي معاصر شهر تهران، پارک شفق، فرهنگسراي نياوران و شوشتر نشان گذشته را با خود دارد و فضايي براي زيستن در آينده، و هنوز براي آينده، به مدد معماري که وقت کوچ از ايران به قول خودش طومار خانوادهاش درهمپيچيده شد و تنها چيزي که برايش باقي ماند يک چمدان لباس بود.
“باغي ميان دو خيابان” با ديباچه کامران ديبا آغاز ميشود. ديبا در ديباچهاش مينويسد چيزي که از آن ميترسيدم در سال ١٩٩٤ اتفاق افتاد و ميتوانست ادامه بدي داشته باشد. او شاهد يکي از هيجانانگيزترين و جنجاليترين معاملات هنري است که در يک باند فرودگاه اتفاق ميافتد. تعويض تابلو زن دکونينگ با نسخهاي از شاهنامه مصور شاهتهماسبي متعلق به بنياد هاتن؛ تابلويي که متعلق به موزه هنرهاي معاصر بود و ديبا بهعنوان مدير اين موزه براي خريد اين تابلو و تابلوهاي ديگر تلاشهاي بسيار کرده بود. به قول خودش جاي نگراني بود چون تابلو دکونينگ بچه ما بود و چنين معاملاتي ميتوانست ادامه داشته باشد تاجاييکه انبار موزه هنرهاي معاصر تخليه شود.
در اين گفتوگو ديبا درباره گنجينه موزه هنرهاي معاصر که توسط وي و از بودجه فروش نفت خريداري شده بود، توضيحات هيجانانگيزي ارائه ميدهد. اين مجموعه ارزشمند شامل برخي از آثار بزرگترين نقاشان و مجسمهسازان مدرن جهان مثل پيکاسو، اندي وارهول، جکسن پولاک، من ري، فرنان لژه و سالوادور دالي است که پس از انقلاب بهدليل فضاي فرهنگي و سياسي غربستيزانه سالها در انبار موزه خاک خورد. همچنين ديبا زندگياش را با تاريخ پديدآمدن بناهاي ماندگاري چون موزه هنرهاي معاصر، فرهنگسراي نياوران و فرهنگسراي شفق بازگو ميکند.
آنچه ديبا از جريانات روز آن سالها بيان ميکند، نشان ميدهد تا چه حد جامعه سنتي آن روزگار برخلاف تصور و تبليغي که ارائه ميشود، براي شکلگيري مدرنيته دشوار بوده و افرادي چون ديبا براي بازکردن اين مسير و آشناکردن جامعه با هنر مدرن با دشواريهاي فراواني روبهرو بودند. ديبا بعد از پايان تحصيلاتش در آمريکا با ايدههاي آوانگارد و مدرن پا به ايراني ميگذارد که هنوز براي پذيرش دنياي جديد راهي بس طولاني در پيش دارد. ديبا درباره طراحي موزه هنرهاي معاصر ميگويد: از موزه گوگنهايم نيويورک، موزه مدرن (موما) نيويورک و آثار فرانک للويد رايت و همچنين خانههاي کاهگلي مناطق کويري و بادگيرهاي شهرهاي يزد و کاشان الهام گرفته است.

وي اشاره ميکند غربيها بهجز آلمان، از اينکه موزههاي معاصر در ايران افتتاح شد، راضي و خوشحال نبودند چراکه آنها فکر ميکردند اين کلاه بر سر ما گشاد است. ديبا در بخشي از گفتوگو درباره پروژههاي ناتمامش سخن ميگويد؛ پروژههايي مثل پروژه شاهچراغ، شهرک شوشتر، دفتر مرکزي و مرکز توليد فيلم و کتاب کانون پرورش فکري کودکان. در پايان نيز به شرح پايان کارش بهعنوان مدير موزه هنرهاي معاصر ميپردازد.
“باغي ميان دو خيابان” شامل ١٨ بخش يادداشت رضا دانشور، مثال معمار، داستان بهنوشتهدرآمدن اين متن، ديباچه ديبا، آغاز گفتوگو، پيشينه داستان، پارک يوسفآباد- شفق، باشگاه هنرمندان، دهکده تابستاني، موزه هنرهاي معاصر تهران، طرحي، پترو دلار- بختي براي موزه، کادر، افتتاح موزه- مدعوين- مسئولان، بعد از افتتاح، کارهاي ناتمام، و آيينه دوران که به قلم رضا دانشور نوشته شده و درباره موزه هنرهاي معاصر و آثاري است که درون خود جاي داده است. از آنجاييکه کامران ديبا علاوه بر معماري به طراحي و نقاشي هم ميپرداخت، تصاويري از آثار نقاشي و همچنين بناهاي ساختهشده او به پايان کتاب ضميمه شده است.
“باغي ميان دو خيابان” در هزاروصد نسخه و با قيمت ٢٧ هزار تومان از سوي نشر بنگاه به بازار کتاب عرضه شده است.
