محذورات براي معرفي اين کتاب بسيار است… همين قدر
بگويم که عجب اتفاقهايي دارد ميافتد.
محذورات براي معرفي اين کتاب بسيار است… همين قدر بگويم که عجب اتفاقهايي دارد ميافتد. بخوانيم: "شما تجارت تابلو ميکنيد و من از کار خودم زندگي ميکنم، هر دوي ما خودمان اين شغل را انتخاب کردهايم. من هم مثل شما دلم ميخواهد زياد بفروشم، اما نه هر چيزي را. واضح است که ميتوانم با توليد نوعي از نقاشي براي مردم پولدار که سليقه ندارند، پول زيادي دربياورم و شما هم ميتوانيد پول بيشتري با فروش اين آثار مزخرف به دست بياوريد… با حداکثر دقت به من بگوييد چه چيزي در کارهاي من بيشترين بخت فروخته شدن را دارد." اين بخشي بود از نامه رنه مگريت به الکساندر لولاس، فروشنده نيويورکي که ميتوانيد در صفحه 141 کتابي که قرار است معرفياش کنم بخوانيد.
نقاشان بزرگ چطور آثارشان را فروختند؟ کتاب "نقاشها هميشه پول دوست داشتهاند" با عنوان فرعي از "آلبرشت دورِر تا دمين هرست" اثر جوديت بن هامو- هوئه و برگردان ليلي گلستان، پاسخ مفصلي به اين سوال ميدهد. در اين کتاب از نزديک با ماجراي 13هنرمند و رابطهشان با پول آشنا ميشويم. امکان ندارد بگذارم در همان بدو امر با عناوين ابواب اين کتاب آشنا نشويد:
يک: دورر/ مردي که بلد بود آثارش را بفروشد
دو: کراناخ/ مردي که از سايهاش هم تندتر نقاشي ميکرد
سه: ال گرکو/ فروشندهي معبد
چهار:تيسين/ زير باران طلايي دانائه
پنج: روبنس/ ديپلمات، تاجر و بالاخره نقاش
شش: رامبرانت/ پسر طلايي عصر طلايي
هفت: کانالتو/ سردار صادرات
هشت: شاردن/ مردي که دوست داشت خودش را تکرار کند
نه: گوستاو کوربه/ سلطان کسب و کارِ هنر
ده: کلود مونه/ در کسب و کار هرگز امپرسيونيسم وجود ندارد
يازده: ونسان ونگوک/ موفقيت برآمده از بداقبالي
دوازده: پيکاسو/ يک سکه زن واقعي
سيزده: مگريت/ وسواس کپي کردنِ… آثار خودش
بگذاريد از زبان جوديت بن هامو- هوئه بشنويم. نويسنده اين کتاب در پيشگفتار اثرش مينويسد: هر کدام از فصلهاي اين کتاب، درست مانند همين پيش گفتار با جذبهي يک حقيقت معاصر بررسي شده است. روندي که سعي دارد ايدهها را به صورتي دگرگون محقق کند. اين ايدهها، نه متعلق به اندي وارهولاند، نه دمين هرست، نه جف کونز و نه تاکاشي موراکامي… که ميل به پول درآوردن را در اندازهاي بس بزرگ به وجود آوردهاند. روبنس و ديگراني هم هستند که درسهايي براي آنها دارند. آنها هم با استادي تمام طلا ساختن را بلد بودند.
نويسنده ادامه ميدهد: در واقع، اين قضيه هنرمندان بسياري را شامل ميشود. به اين معنا که اگر به تاريخ هنر نگاه کنيم، متوجه ميشويم که بسيار کسان بودهاند که استعداد کمتري داشتهاند، اما توانستهاند پول بيشتري دربياورند. بازا هنر در مورد کيفيت اثر داوري نميکند.
ليلي گلستان در گفت و گو با هنرآنلاين ميگويد: اين کتاب اثر يک محقق فرانسوي است که به تمهيداتِ فروش آثار نقاشان مطرحي از قرن شانزدهم ميلادي تا قرن حاضر اشاره کرده. و البته اين تمهيدات هميشه تمهيدات اخلاقي و درستي نبوده است؛ از اين رو در اين کتاب ما با نوعي شارلاتانيسم، دريوزگي و تمهيداتي از اين دست نادرست نيز مواجه ميشويم.
گلستان نوشته حاضر را توأم با نوعي طنازي توصيف کرد و گفت: حتي خود من در طول ترجمه اين کتاب خندهام ميگرفت. البته تمهيدات فروش آثار اين نقاشان که گفته شد اغلب با راهکارها و ترفندهايي شيطنت آميز بود، با سند و مدرک ارائه شده است و همه موارد ذکر شده در کتاب سنديت دارند.
گلستان گفت: در اين کتاب بسياري از موارد، مربوط است به نقاشان زنده معاصر، نظير اندي وارهول و دمين هرست که نحوه فروش آثارشان احتمالا براي مخاطب اين شخصيتها جالب خواهد بود. البته نقاشان ديگري نيز که در اين کتاب به آنها اشاره شده همگي از مطرح ترين نقاشان تاريخ بودهاند؛ مثلا رامبرانت، پيکاسو يا رنه مگريت که از همه اين نقاشان گويا دغلتر بوده است.
گلستان معتقد است: مشابه اين طرز برخورد با فروش آثار، در ايران هم وجود دارد و اتفاقا ميخواستم در مقدمه اين کتاب به نسخه ثاني اين موارد در ايران هم اشاره کنم که خوشايند ناشر کتاب نبود. به هر روي از اين دست تمهيدات فروش آثار هنري توسط نقاشان ايراني هم انجام گرفته است.
اما اين کتاب يعني "نقاشها هميشه پول دوست داشتهاند" از عنوان فرعياش "آلبرشت دورِر تا دمين هرست" نيز پيداست که تيغ تيز برندهاش را روي گردن نقاشان معاصر هم گذاشته است. مثلا دمين هرست که دربارهاش ميخوانيم: درست در ابتداي قرن بيست و يکم هنرمندي وجود دارد که باعث جارو جنجال شده است، چون يک راست وابسته است به بازار هنر. يک کوسه. همان آروارههاي دريا منتها در سالنهاي فروش. دمين هرست، کودک سابقا فقير شهر ليدز، چهل و هفت ساله، با لبان فشرده به هم و مصمم و انگشتريهايي به شکل جمجمه در تمام انگستان. او مدام در حال جنجال است و صفحات فرهنگي تمام روزنامههاي دنيا را پر کرده است… تا امروز بزرگترين کار استادانهاش برميگردد به تاريخ 2008 در لندن. او توانست در حراج ساتبي 223 اثري را که تازه از کارگاهش بيرون کشيده بود به 140 ميليون يورو بفروشد. مستقيما از توليد به مصرف…. (صص 100 و 101)
هرست ميگويد: " ميدانيد، بايد بدون پول زندگي را ميگذرانديم. برق هم قطع ميشد و باقي چيزها. بايد چيزي پيدا ميکردم که لازم نباشد پول در آن نقش اصلي را داشته باشد. هنر را پيدا کردم" و او از هنر پول درآورد. خيلي پول… [و] بي هيچ ترديدي دمين هرست هنرمند تبديل به يک "بيزنس من" شد. (108)
در اين کتاب ميخوانيم هرست کار معروفش "براي عشق به خدا" را چطور با 29 ميليون دلار سرمايه گذاري تا صد ميليون دلار به فروش رساند.
اين کتاب را نشر مرکز منتشر کرده است، 165 صفحه دارد و 16500 تومان قيمت گذاري شده است. مخاطبان ميتوانند در سي امين نمايشگاه کتاب اين اثر را از غرفه نشر مرکز تهيه کنند.
منبع: هنرآنلاين
