
آيين افتتاح ويژهبرنامه «مثل يک قصه»، بررسي۵۰سال آفرينش هنري خسرو سينايي فيلمنامهنويس و کارگردان مطرح کشورمان، ساعت۱۷روز جمعه۲شهريور در باغ موزه هنر ايراني برگزار ميشود.
به گزارش گالري آنلاين به نقل از رسانه خبري سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، ويژهبرنامه «مثل يک قصه» به مدت ۱۵ روز در باغ موزه هنر ايراني برگزار ميشود و در طي آن هشت فيلم سينمايي بلند و ۲۴ فيلم مستند از ساختههاي خسرو سينايي به نمايش گذاشته ميشود و در پايان هر بخش، جلسه پرسش و پاسخ برگزار خواهد شد.
در بخش ديگري از اين رويداد عکسهاي تاريخي از آلبوم تصاوير خانوادگي با روايتي داستانگونه براي مخاطبان به نمايش گذاشته ميشود.
در اين رويداد علاوه بر نمايش آثار مکتوب از قبيل شعر، فيلمنامه و آثار ترجمه، شرايطي فراهم شده تا علاقهمندان بتوانند آثار را با امضاي اين هنرمند پيشکسوت تهيه کنند.
نمايش جايزههاي ملي و بينالمللي، لوحها و نشانهاي دريافتي و همچنين پخش برخي موسيقي فيلمهاي ساخته شده توسط سينايي و به نمايش گذاشتن ساز آکاردئون ايشان که با آن در سال ۱۹۶۵ در سالن موتزارت کاخ کنسرت شهر وين قطعاتي را تکنوازي کرد از ديگر جاذبههاي اين رويداد است.

خسرو سينايي سال ۱۳۱۹ در شهر ساري متولد شد و در جواني به معماري، سينما، موسيقي و شعر پرداخت و در سينما به عنوان يک هنرمند مؤلف به اوج رسيد.
عمده آثار سينايي بر پايه مستندهاي اجتماعي استوار است. وي در سال ۱۳۸۷ موفق به دريافت نشان ويژه از سوي رييسجمهور لهستان شد. سينايي اين نشان را به خاطر ساخت فيلم مستند «مرثيه گمشده» که روايتگر مهاجرت هزاران لهستاني به ايران در سالهاي ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ است، دريافت کرد.
سينايي از سال ۱۳۴۶ در وزارت فرهنگ و هنر و از سال ۱۳۵۲ در تلويزيون ايران شروع به کار کرد. وي فعاليت سينمايي خود را در سال ۱۳۵۸ و با کارگرداني فيلم «زنده باد …» آغاز کرد. سينايي افزون بر نويسندگي و کارگرداني، ساخت موسيقي و تدوين برخي از فيلمهايش را نيز بر عهده داشته است.
ويژهبرنامه «مثل يک قصه» با همکاري سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، موزه سينما، موزه موسيقي، مؤسسه فرهنگي هنري آوانگار صوتي، سازمان زيباسازي شهر تهران در باغ موزه هنر ايراني به نشاني: خيابان وليعصر، بالاتر از چهارراه پارک وي، خيابان شهيد فياضي(فرشته)، انتهاي خيابان بوسني و هرزگوين، سه راه دکتر حسابي برگزار ميشود.
در استيتمنت اين برنامه آمده است:
من با هنر خوشبخت زندگي کردم.
تا جائي که مي دانم نياکانم از دو سوي پدر و مادر، پزشک بودند؛ اما از حدود سال اول دبيرستان، راه ديگري در زندگيم شکل گرفت. ناخواسته اشعاري خام در ذهنم جرقه مي زد. شب ها کاغذ و مدادي زير بالشم مي گذاشتم؛ نيمه شب از خواب مي پريدم و شعري را مي نوشتم. هم زمان به آموختن آکاردئون؛ که ساز مورد علاقه جوانان آن دوران بود، پرداختم. به نسبت آن زمان نوازنده خوبي شدم و يکي دو بار هم در تلويزيون که تازه افتتاح شده بود، تکنوازي کردم.
به دبيرستان البرز مي رفتم و شاگرد خوبي بودم. در سال 1337 که ديپلم گرفتم؛ براي ادامه تحصيل در رشته هاي معماري و موسيقي به وين (اتريش) رفتم، و هم زمان به تحصيل در اين دو رشته پرداختم. از طرفي مسائل فني رشته معماري چندان با روحيه ام سازگار نبود، و از طرف ديگر باعث مي شد تا نتوانم آنچنان که بايد بر آموختن آهنگسازي متمرکز شوم.
در همان سال ها سينما که پيش از آن برايم فقط جنبه سرگرمي داشت؛ تحولي متفاوت مي يافت. سينماي اروپاي شرقي، نئورئاليسم ايتاليا، و موج نوي فرانسه، آن را به مرزهاي هنر نزديک تر، و توجهم را به خود جلب مي کرد.
در فضاي سرد و خاکستري آن سال هاي وين- شعر مدام در ذهنم مي جوشيد و مي نوشتم؛ تا در سال 1342، اولين مجموعه شعرم "تاول هاي لجن"، توسط گالري هنر جديد تهران چاپ شد.
پس از سه سال تحصيل در رشته آهنگسازي و چهار سال در رشته معماري، هر دو را رها کردم؛ در امتحان ورودي رشته سينما، يکي از هشت نفري بودم که از ميان صد و بيست داوطلب پذيرفته شدند. پس از پايان دوره چهارساله رشته سينما، در رشته هاي کارگرداني و فيلمنامه نويسي شاگرد اول شدم و جايزه نقدي آکادمي موسيقي و هنرهاي نمايشي وين را دريافت کردم.
طي همه سال هاي تحصيل در وين؛ آموختن آکاردئون را به طور خصوصي نزد استاد آکاردئون کنسرواتوار وين ادامه مي دادم؛ تا جائي که در کنسرت هاي مختلف کنسرواتوار، در شهرهاي اتريش شرکت مي کردم؛ و شايد تنها ايراني باشم که در 6 نوامبر 1965 ميلادي؛ در سالن موتزارت کاخ کنسرت شهر وين، به عنوان تکنواز آکاردئون کلاسيک، قطعاتي را اجرا کردم؛ و در پايان به طور رسمي دوران دو ساله تدريس تئوري موسيقي و آکاردئون را در کنسرواتوار با درجه ممتاز به پايان رساندم.
در همه آن سال ها گرچه از فضاي ادبي ايران دورمانده بودم؛ اما شعر هميشه با من بود؛ برايم تبديل به زمزمه هاي کنج اتاق شده بود، و کمتر آن را در جائي مطرح مي کردم.
در 1346 که به ايران بازگشتم، تصميم گرفتم فقط فيلمساز باشم. طي پنجاه سال فيلمنامه هايم را نوشتم، کارگرداني کردم، براي بسياري از فيلم هايم موسيقي ساختم، تدوين کردم، تدريس کردم …. و بالاخره پست و بلند اين حرفه سخت ولي بسيار جذاب را تجربه کردم!.
فيلمسازي برايم ابزاري براي بيان انديشه هايم شد؛ نه براي پروار شدن داشته هايم!!.
آکاردئون به فراموشي سپرده شد و هميشه جاي خالي آن را در زندگيم احساس مي کنم؛ اما شعر، هنوز و هميشه با من است و طي سال هاي اخير دو مجموعه شعر و يک سي دي شعر و موسيقي را، به عنوان يادگاري از آنچه که زندگيم را پر بار کرد، به علاقمندان تقديم کرده ام!
آري! من با هنرها خوشبخت زندگي کردم؛ و سينما برايم ابزاري بود که با آن مي توانستم، آنچه را که از ادبيات، موسيقي و هنرهاي تجسمي آموخته بودم، در يکديگر ادغام و تجربه کنم. هرگز شيفته شهرت هاي آنچناني و ثروت هاي خيالي آن نبودم. سينما برايم نه فقط يک حرفه بلکه نوعي زندگي شد. برايم مهم بود که آنچه را که مي سازم باور کنم و معتقد شدم که هنر اگر از جان بجوشد؛ ابزار کارآمديست براي زيباتر کردن زندگي!
اگر اينکاره باشي، همه پست و بلند راه هنر را مي پذيري؛ به دنبال صدرنشيني و مقام نيستي؛ و خوشبخت ترين لحظه هاي عمرت، زمانيست که اثري را خلق مي کني و به حقارت آن ها که آگاهانه سد راه خلق آثارت مي شوند پوزخند مي زني!
زماني در افکارم به آن ها که زيبائي ها و اصالت هاي زندگي را فداي راه هنر مي کنند گفتم:
"بر اسب سرنوشت
يک عمر تاختيم!
و در شتاب رسيدن
آواز پرندگان را
لطافت باران را
و برگ سبز درختان را
نشنيده و نديده باختيم!!"
نه!، من چنين نکردم. هنر برايم دغدغه شهرت و ثروت و محبوبيت نبود؛ دستمايه زيباتر زندگي کردن بود. با هنر تا نفسي بر مي آيد، فکر مي کني که هنوز شاهکارت را خلق نکرده اي؛ و وقتي که چشمانت را براي آخرين بار مي بندي؛ احساس مي کني که در حد استعداد و توانت براي ساختن –جهاني بهتر و زيباتر کوشيده اي!؛ و نام اين احساس "خوشبختي" است.
خسرو سينايي
جدول نمايش فيلم هاي رويداد " مثل يک قصه"
8 جلسه در دو هفته
هفته اول
|
فيلم ها |
سانس دوم |
فيلم ها |
سانس اول |
روز |
|
زنده باد… |
ساعت 30/19 تا 30/21 |
شرح حال سردي آهن حاج مصورالملکي حسين ياوري آن سوي هياهو |
ساعت 17 تا 19 |
سه شنبه 6 شهريور |
|
هيولاي درون |
ساعت 30/19 تا 30/21 |
قصه کوتاهي چند هزار ساله سفر به تاريخ ابرشهر پير |
ساعت 17 تا 19 |
چهارشنبه 7 شهريور |
|
مرثيه گمشده |
ساعت 30/19 تا 30/21 |
تهران امروز، تصاوير يک شهر 1356 |
ساعت 17 تا 19 |
پنج شنبه 8 شهريور |
|
کوچه پاييز |
ساعت 30/19 تا 30/21 |
گيزلا ميان سايه و نور عبور از نمي دانم |
ساعت 17 تا 19 |
جمعه 9 شهريور |
هفته دوم
|
فيلم ها |
سانس دوم |
فيلم ها |
سانس اول |
روز |
|
گفت و گو با سايه |
ساعت 30/19 تا 30/21 |
فعل مجهول فرار خط خوردگي |
ساعت 17 تا 19 |
دو شنبه 12 شهريور |
|
در کوچه هاي عشق |
ساعت 30/19 تا 30/21 |
ماهيگيري پسر، پدر و مادر سرگرداني بچه ها |
ساعت 17 تا 19 |
سه شنبه 13 شهريور |
|
عروس آتش |
ساعت 30/19 تا 30/21 |
آخرين حلقه زنجير سر مرز دستگاه |
ساعت 17 تا 19 |
چهار شنبه 14 شهريور |
|
جزيره رنگين |
ساعت 30/19 تا 30/21 |
نقاشي مدرن ايران 1356 گواهان تاريخ راويان تاريخ |
ساعت 17 تا 19 |
پنج شنبه 15 شهريور |
در ادامه رزومه تحصيلي، کاري و هنري اين هنرمند پيشکسوت آورده شده است:
خسرو سينايي متولد 1319 در ساري
– فارغ التحصيل دبيرستان البرز تهران 1337
– چهار سال تحصيل در رشته معماري (دانشکده فني وين، اتريش) 1963-1959
– سه سال تحصيل آهنگسازي، همزمان با معماري (آکادمي موسيقي و هنرهاي نمايشي وين، اتريش) استاد اصلي، پروفسور هانس يلينک 1962-1959
- نه سال يادگيري خصوصي ساز آکاردئون، نزد پروفسور ويکتور وينکل باور سرپرست بخش آکاردئون در کنسرواتوار وين، 1967-1958
– فارغ التحصيل رشته تعليم و تربيت موسيقي (ساز تخصصي آکاردئون)، از کنسرواتوار موسيقي وين، با درجه ممتاز، 1966
– شرکت در امتحان ورودي رشته سينما در آکادمي موسيقي و هنرهاي نمايشي وين (يکي از 8 نفر داوطلب پذيرفته شده از ميان 120 شرکتکننده) 1963
– فارغ التحصيل کارگرداني سينما و تلويزيون (رشته اصلي) و فيلمنامهنويسي (رشته جنبي) از آکادمي موسيقي و هنرهاي نمايشي وين، اتريش با دو درجه ممتاز 1967
– بازگشت به ايران و فعاليت در وزارت فرهنگ و هنر 1351-1346
– فعاليت در تلويزيون ملي ايران 1354-1351
– فعاليت به عنوان سينماگر مستقل تاکنون-1354
– فعاليت حرفه اي در زمينه تهيهکنندگي، فيلمنامهنويسي، کارگرداني وآهنگسازي
فعاليت هاي آموزشي
– تدريس در دانشکدههاي مختلف در رشتههاي:کارگردانيسينما، فيلمنامهنويسي، سينمايمستند، موسيقي فيلم. (دانشکده هنرهاي دراماتيک، دانشکده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران، دانشگاه هنر و …) 1371-1346
– تدريس در سمينارها و کارگاههاي آموزشي کوتاه مدت در شهرهاي مختلف ايران
– ساخت بيش از صد فيلم از سال 1345 تاکنون که مطرح ترين آنها به شرح زير است:
فيلم داستانيکوتاه :
(فيلمنامه نويس و کارگردان)
ماهيگيري1345/ پسر، پدر و مادر1349/ فعل مجهول1349/ سرگرداني بچهها ميان فرامين خدا و رفتارما
1351/ خط خوردگي1356/ فرار1353/ خانواده ايراني1356/ ده صحنه تا اخراج1358/
فيلم مستند کوتاه: (فيلمنامه نويس و کارگردان)
آوائيکه عتيقه ميشود1346/ بيست و پنج سال هنر ايران1347/ آن سوي هياهو 8-1347/ يک سرزمين،يک روز، يکراه1348/ پرستش1349/ سرديآهن1349/ زنديروز، زنامروز1356/ نقاشيمدرنايران1356/آخرين حلقهزنجير1370/ بهکوهمهربانبينديش1372/ قصهکوتاهيچندهزارساله1372/گواهانتاريخ1386/ راويان تاريخ1388/ طرح برنده1383/ سفر به تاريخ1364/ ابرشهر پير1364/ سرمرز1370
انيميشن و تجربي:
شرح حال1347/ دو راه حل يک مشکل(نقاشي متحرک)1352/ شايد اگر …(عروسکي)1353
فيلم پرترهها: (فيلمنامه نويس و کارگردان)
حاج مصورالملکي1351/ حسينياوري1352/ جناب دماوندي1353/ گيزلا1372/ کوچهپائيز(مستند داستاني بلند1375/ آوازهاي سکوت1384/ ميان سايه و نور1381/ عبور از نميدانم1381/ گفتوگو با سايه (مستند داستاني بلند)1384
مستندهاي بلند: (فيلمنامه نويس و کارگردان و آهنگ ساز)
مرثيه گمشده1362-1349/ تهران امروز، تصاوير يک شهر1356
فيلمهاي داستاني سينمايي : (فيلمنامه نويس و کارگردان و آهنگ ساز)
زنده باد..1358/ هيولاي درون1362/ يار در خانه و..1364/ درکوچههاي عشق1369/ عروسآتش1379/ مثل يک قصه1384
تعدادي از جوايز سينمايي:
– جايزه فارغالتحصيلي آکادمي موسيقي و هنرهاي نمايشي (وين-اتريش) به فيلم ماهيگيري1346
– ديپلم افتخار هيئت داوران بينالمللي در دومين جشنواره فيلمهاي کودکان و نوجوانان، تهران1347، براي فيلم آن سوي هياهو
– مجسمه شهر فرنگ آرشيو فيلم ايران براي فيلم آن سوي هياهو 1347
-گلدان بلورين، انجمن مبارزان ضد فاشيزم به فيلم سينمايي زنده باد… در جشنواره بينالمللي فيلم در کارلوي واري 1980، چکسلواکي
– جايزه بهترين کارگرداني به فيلم سينمايي هيولاي درون در دومين جشنواره فيلم فجر تهران (جايزه بهترين فيلمبرداري نيز به آقاي اسمعيل امامي در همين فيلم تعلق گرفت 1363
– نمايش فيلم سينمايي در کوچههاي عشق در بخش نگاه ويژه جشنواره بينالمللي فيلم کن در سال1371/ 1991
– جايزه بهترين فيلمنامه به فيلم عروس آتش در جشنواره فيلم فجر تهران 1379
– جوايز فيلم منتخب منتقدين فيلم و همچنين فيلم منتخب تماشاگران به فيلم عروس آتش 1379
– جايزه انجمن بينالمللي منتقدان فيلم (فيبرشي) به فيلم عروس آتش در جشنواره بينالمللي فيلم کارلوي واري جمهوري چک. (در همين جشنواره آقاي حميد فرخ نژاد به طور مشترک جايزه بهترين بازيگر مرد را گرفت 1379/ و جوائز متعدد ديگر براي اين فيلم
– نشان صليب شواليه جمهوري لهستان از رياست جمهوري لهستان 2008
– نشان هنرمند با افتخار GLORIA-ARTIS از وزارت فرهنگ جمهوري لهستان 2010 (هر دو نشان براي فيلم مستند مرثيه گمشده)
– جوائز متعدد ديگر براي فيلم هايي چون :
نامه ها و کوچه پائيز (کتاب زرين) از جشنوارههاي رشد ايران.
جايزه بهترين فيلم صنعتي از جشنواه فيلمهاي صنعتي براي فيلم آخرين حلقه زنجير 1384 ايران و غيره..
داوري:
– رياست و عضويت در هيئتهاي داوري جشنوارههاي فيلم داخلي و بينالمللي
فيلمنامههاي منتشر شده:
– صورتگران عصر خون 1381
– سپيد جامه 1382
– عروس آتش 1383
ترجمههاي منتشر شده:
– سينماي بعد از کمونيسم (ترجمه مقالات انگليسي 1377)
– فيلمسازان بزرگ جهان (انتخاب و ترجمه از متن انگليسي 1388)
– سياحت و ماجراهاي من در ايران نوشته آرمين و مبري ترجمه از متن آلماني (آماده چاپ)
– جلوههاي ويژه تصويري در سينما و تلويزيون ترجمه از انگليسي 1367
مجموعه شعرهاي منتشر شده:
– تاول هاي لجن، ناشر: گالري هنر جديد ، محصول سال 1342
– ترانه شاپرکهاي سفيد، ناشر: نشر امرود ، محصول سال1391
– اتاق صورتي، ناشر: نشر امرود ، محصول سال 1394
آثار موسيقايي:
الف) ساخت و اجراي موسيقي فيلمهاي:
من ايران را دوست دارم/هيولاي درون/ يار در خانه و…/ درکوچههاي عشق/ سفر به تاريخ/ ابرشهرپير/ آخرين حلقه زنجير/ قصه کوتاهي چند هزار ساله/ تهران امروز، تصاوير يک شهر/ مرثيه گمشده / گيزلا/ ميان سايه و نور / آوازهاي سکوت/ عروس آتش / مثل يک قصه
ب) موسيقي نوار قصه سپيده مي دمد بر اساس 26 شعر از خانم پروين دولت آبادي (منتشر نشده)
ج) آلبوم صوتي يادگاري براساس ۲۷ شعر انتخابي از مجموعه شعرهاي خسرو سينايي منتشر شده توسط موسسه نوين کتاب گويا.
