
مظاهر آذر پي، نقاش، انيماتور، مجسمه ساز، استاد دانشکده هنر و از هنرمندان حاضر در نمايشگاه گالري خط سفيد که از تاريخ 16 تا 26 شهريورماه برگزار شد، در رابطه با آثاري که در اين رويداد ارائه کرده بود، گفت: ايده و مفهوم اين آثار را در استيتمنت خود به طور کامل شرح داده ام، بدين مضمون که:
«" گلدان و پنجره" عنوان مجموعه اي از آثار من است که از حدود سالهاي ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۵ خلق شده اند و کماکان ادامه دارند.
مضمون اصلي اين مجموعه " زنان" هستند. البته نه همه ي زنان.
" زن" که در جامعه ي جنسيت زده و مردسالار امروز، جنس دوم تلقي ميشود.
"زن" که به عنوان ناموس مرد شناخته ميشود و داراي شخصيت اجتماعي مستقل به شمار نمي آيد.
" زن" که براي بقائ خود متکي به مرد است و منفعلانه چشم به دست مرد ميدوزد تا او را تامين کند.
" زن" که در عين حال در جامعه در معرض تهديد مرد قرار دارد و حتي از طرف مرداني که به آنان وابسته است اطميناني ندارد و همواره بيم تنها شدن از طرف مردش را در لايه هاي پنهان وجود خود، دارد.
" زن" که در حقوق مختلف اجتماعي نصف مرد ارزش دارد…
…. و البته " زن" که در حال گذار است؛ از اين وضعيت موجود، به وضعيت مطلوب.
و لازمه ي اين گذار آگاهي است، که زنِ امروز بيش از پيش و شتابان در حال کسب آن است.
"زن" در نقاشي من در چنين لحظه اي ترسيم شده است. لحظه ي آگاه شدن و تصميم گرفتن.که منتظر مرد بماند يا خود را دريابد.
"زن" در آثار من تنهاست و منتظر است . و جاي خالي کسي ديگر در کنارش ديده ميشود.
اما در چشمان زنِ نقاشيِ من، تصميم، اراده، آگاهي و البته غم موج ميزند.
زنِ نقاشيِ من ققنوسي است نشسته بر خاکسترِ خود تا زني ديگر از آن ميان پديد آورد. زني ديگر که انساني ديگر خواهد بود رها از بندهاي تاريخي که بر دست و پايش پيچيده بوده است.
من اما سرِ آن ندارم که براي
" زن" دلسوزي کنم ؛ من خود نظاره گر اين گذار عظيمِ زن در جامعه ي خود هستم و با بازتاب آن در نقاشي ام بدان ياري ميرسانم .
نه ياريِ مردي به زني ، که ياريِ انساني انسان ديگر را.»
اين هنرمند نقاش در ادامه اظهار داشت که آثاري که در اين نمايشگاه ارائه نموده ام در ادامه مجموعه هاي قبلي بنده است. البته من مجموعه هاي مختلفي کار کرده ام که " گلدان و پنجره" يکي از آنهاست و اين دو اثري که در نمايشگاه داشتم بخشي از اين مجموعه هستند.
وي بيان کرد که در ادامه ي اين مسير مطمئنا از لحاظ سبک و تکنيک و نمادها و… ممکن است مفاهيم و عناصر ديگري به کار من اضافه يا از آن کم شوند. البته اساسا علاقه ندارم نقاش سمبوليست باشم و بيان تجسمي برايم اولويت دارد؛ گنجاندن مفاهيمي خارج از نقاشي ، در يک تابلو مساله اي فرعي است و اصل براي من همان بيان تجسمي است.

آذرپي در ادامه به تجربه خود در زمينه مجسمه سازي اشاره کرد و گفت: غير از نقاشي تعدادي آثار مجسمه فيگوراتيو آبستره نيز ساخته ام که بعضي ها در قالب نمايشگاه ارائه شده اند و برخي بزرگترند و در فضاهاي مختلف نصب شده اند.
اين مدرس دانشکده هنر در رابطه با گره هاي فکري و فرمي پيش آمده در مسير کاري خود و نحوه حل آنها اينچنين گفت: مسلما براي من هم گره هاي مختلفي در خلق آثار هنري بوجود آمده است؛ راه حل من براي باز کردن اين گره ها مطالعه، تمرين، کار مداوم و مهمترين شيوه ي من تفکر آزاد، طوفان فکري و عدم وابستگي به هر سبک يا شيوه ي خاص بوده است. وي در ادامه افزود: در طول اين سفر شخصي و دروني، هنرمندان بزرگ کشورم هميشه راهنما و استاد من بوده اند: بزرگاني چون بانو ايران درودي، بانو ثميلا امير ابراهيمي، بانو نيلوفر قادري نژاد، استاد زنده ياد هانيبال الخاص، آقاي منوچهر صفرزاده، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، محمود دولت آبادي و دکتر نورالدين زرين کلک و … که مستقيم يا غير مستقيم از ايشان بهره گرفتهام.

اين هنرمند با اشاره به اين شعر از سعدي" مُشک آن است که ببويد ، نه آنکه عطار بگويد." توضيح داد: من با انتخاب اين موضوع، مفهومي را به مخاطب مي خواستم انتقال دهم و فکر مي کنم که همه در نقاشي هايم گنجانده شده اند و کلمات نميتوانند کمک چنداني براي درک و دريافت آثارم بکنند. اما بطور کلي همانطور که قبلا ذکر کردم، شناخت خودم به عنوان يک انسان که اساسا فرقي با ديگر انسانها، چه زن چه مرد ، ندارم مهمترين جانمايه ي آثارم بوده است. وي در نهايت افزود: همانطور که در خلال پاسخهايم عرض کردم بيان در نقاشي براي من از دريچه ي زيبائي شناسيِ تجسمي است، فرم، رنگ نور و سايه بافت لکه ها و خط ها و ضربه قلم ها…. و اينکه نقاشي مخاطب را ارجاع بدهد به چيزي خارج از اين فضا، حتي اگر آن چيز تفکرات نقاش باشد که از نظر من در درجه ي دوم اهميت قرار دارد.




