دیواری به کوتاهی جامعه هنرهای تجسمی!
به قلم: فاطمهسادات عبدللهزادهحسینی. مدیرمسئول رسانه هنرهای تجسمی گالری آنلاین
صحبت از حفظ و ماندگاری ارزشهای یک جامعه یا دوره تاریخی بدون بیان وضعیت هنری و فرهنگی آن ناممکن است و این قاعده سبب شده همواره سیاستمداران و قانونگذاران برای نمایش وجه اعلای دوران فعالیت خود بر ارزشمندی هنر و هنرمندان سرزمینشان تأکید ویژهای داشته باشند. این امر از دورههای کهن تاریخی تمدنهای مختلف مشهود است تا در جهان معاصر که کشورها میکوشند با نمایش فرهنگ و هنر خود شأن بینالمللیشان را ارتقا دهند و مدنیت و صلحطلبی خود را اثبات کنند.
ازینرو در اهمیت ارجنهادن به جامعه هنری و تأثیرات آن بر جامعه، سیاست و تاریخ یک ملت شکی نمیتوان کرد. واضح است که برخی هنرها همچون موسیقی و سینما با تمام مشکلات خاصی که با آن مواجهاند از اقبال بیشتری نسبت به رشتههای هنرهای تجسمی بهرهمند بودهاند. با توجه به اهمیت افزایش تأثیرگذاری تمامی حوزههای جامعه ازطریق ویژگیهای بصری، بیتوجهی به حوزه هنرهای تجسمی که نقش بسزایی در ارتقا کیفیت ویژگیهای بصری دارد به معنی تضعیف ابعاد گستردهای در جامعه خواهد بود. جدای از سیاستگذاریهای مالی که این حوزه نحیف را همواره در فشار قرار داده است، اخیرا در فیلمها و سریالها با حجم بیشتر و صریحتری از سوگیری نسبت به این حوزه مواجه شدهایم. گویی در افشاگری فساد اخلاقی و اقتصادی جامعه، قربانیای بیدفاعتر از جامعه هنرهای تجسمی در نظر برخی برنامهسازان نمیآید. با اینکه در حوزههای متفاوت وجوه منفی و مثبت وجود دارد و پرداختن به هر دو وجه ضروری است، اما این سؤال مطرح میشود که چرا پرداختن به بخش ارزشمند و تأثیرگذار هنرهای تجسمی کمتر مورد توجه قرار میگیرد؟ و جرئت بیان چنین انتقادهایی در برخی حوزهها با فسادهای بهمراتب گستردهتر وجود ندارد؟ چرا این کوشش در معرفی هنرمندان فاخر و ایجاد آشنایی عموم جامعه با هنر معنیگرا و اصیل بهکار گرفته نمیشود؟ یا با توجه به نفوذ و تأثیر برنامههای گفتوگومحور عمومی که سطح وسیعی از جامعه و اقشار مختلف را به خود جذب میکند، چرا کمتر مجالی برای معرفی هنرمندان معتبر حوزه هنر تجسمی در این برنامهها ایجاد میشود که بتوانند با بیان خود بر اندیشه سطح گستردهتری از جامعه تأثیرگذار باشند؟ و شناخت از خلقیات والای هنرمندان تجسمی با جمعیتی در اقلیت، محدود به برنامههای تخصصی باشد و مانند بسیاری از حوزههای علمی و هنری به شکلی که باید با عموم جامعه مستقیما در ارتباط نباشند؟ مگر جز این است که رسانه عمومی رسالت بالابردن سطح سلیقه عموم جامعه را نیز بر دوش میکشد؟ و تحقق این مسئولیت از ورای آگاهیسازی و ایجاد تصویر واقعی و بدون سوءگیری نسبت به حوزه تجسمی میگذرد؟ رویکرد عموم جامعه از گذشته دور نسبت به فعالیت متخصصان هنر تجسمی را میتوان در نگرانی آنها نسبت به حضور فرزندشان در هنرستانها و جوامع هنری دید. درحالیکه تمام خطرهای احتمالی پیشروی فرزندشان در حوزههای دیگر هم وجود دارد اما ظاهر بیپرده و متفاوت جامعه هنری که کمتر نقابهای ریا به چهره میزنند در کنار عدم آگاهیسازی درست و کافی در رسانههای عمومی سبب شده همواره بهراحتی و صراحتا انگشت اتهام به سوی فضای هنری نشانه رود؛ و ارزش و تأثیرگذاری هنر و هنرمند که تمام جهان به فهم نقش آن در سرنوشت و وضعیت روانشناختی جامعه رسیدهاند، همچنان در قرن 21 در برخی خانوادههای ایرانی علیرغم ادعای تحصیلات و طبقه اجتماعی بالا، پس از پزشک و مهندس قرار میگیرد که خود چارهای جز رجوع به هنر برای تازهکردن جانشان در خستگیهای زمانه ندارند و چه استعدادهایی در زمینه هنرهای تجسمی به علت عدم آگاهی کافی و لازم در جامعه نمیتوانند در مسیر استعداد و علایق خود قدم بردارند و شوری که در سر دارند با بیتوجهی کامل سرکوب شود. بخش اعظمی از این شناخت میتواند از طریق رسانههای عمومی اتفاق بیفتد و راهکارهای متعددی بهکار گرفته شود از جمله، استفاده از آثار هنر تجسمی فاخر در طراحی صحنه، استفاده از لوکیشن گالریهای معتبر در زمان برگزاری نمایشگاه آثار هنری برجسته، گرفتن مشاوره از متخصصان این حوزه و نهادهایی همچون انجمنهای هنرهای تجسمی، گفتوگو با هنرمندان و اساتید حوزه هنرهای تجسمی که دغدغه فرهنگی دارند، در برنامههایی با مخاطب گسترده و عمومی و عدم تمرکز تکوجهی بر مسائل مربوط به فساد مالی و اخلاقی در جامعه هنرهای تجسمی، چنان که بتوان گفت در ازای فیلم و سریالهایی که به نقد از این جامعه پرداختهاند، برنامههایی در رابطه با آگاهیسازی نسبت به اهمیت هنر تجسمی و فعالیت سازنده هنرمندان این حوزهها مانند نقاشی، عکاسی، مجسمهسازی، گرافیک و... نیز ساخته شده است. این مهم زمانی اهمیت خود را نشان میدهد که بر تأثیر ارتباط مردم با هنر و زیبایی بر روحیات و خلقیات آنها بیندیشیم. چنانچه بخواهیم به نمونهای از توجه سازنده به هنرتجسمی در سطح گسترده و عمومی اشاره کنیم، میتوان نمایش آثار چشمنواز هنرمندان نقاش معاصر و معتبر مورد تأیید متخصصان این حوزه، بر سطح دیوارهای شهر را در نظر گرفت که علاوه بر ایجاد زیبایی، چشم سطح گستردهای از جامعه را با هنر فاخر آشنا کرده است و لذت بصری را به همگان هدیه میدهد. چهبسا که همین نقاشیها بتواند در سلیقه بسیاری از خانوادهها در انتخاب و خرید کتابهای داستانی با تصویرسازیهای قابل تأمل برای کودکانشان تأثیر بگذارد. چه نوجوانانی که اگرچه همراه خانواده مجال حضور در گالریها و کلاسهای هنری را ندارند، در هنگام بازی و پیادهروی در سطح شهر یا حتی به هنگام ایستادن در انتظار اتوبوس، این آثار را مشاهده میکنند و اینچنین شور و اشتیاق خود را به هنر و زیبایی کشف میکنند.
از طرف دیگر شرایط اقتصادی مانع حضور بخش اعظمی از جامعه در تئاتر، سینما و کنسرتها و همچنین خرید آثار هنریهای تجسمی میشود، ازاینرو نمایش هنر فاخر در رسانههای عمومی سبب میشود سطح گستردهای از جامعه از لذت بصری و تأثیرات روحنواز هنر محروم نشوند و بسیاری تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم دیگر که پیامرسانها میتوانند بر تفکر، روح و روان نسلهای یک جامعه داشته باشند. چنانکه خواندن غزلی از حافظ همچنان التیامبخش جانمان میشود. در قیاس دو رویکرد، یکی ایجاد نگاه سازنده نسبت به جامعه هنرهای تجسمی و تأثیرات آن بر اقشار و نسلهای مختلف جامعه و دیگری شکلدهی اندیشه و نظر منفینگرانه نسبت به هنر و هنرمندان، بیشک نمیتوان منکر شد جامعهای که روح آن با هنر والا غریب باشد نمیتواند هویت خود را بیابد و درپی گمگشتگیهایش، اندیشد و رفتارش از معیارهایی اخلاقی و انسانی همچون محبت و آرامش دور و دورتر میشود.