
تق… تق… تق
صداي بوق ماشين ها و موتورها،
تق… تق… تق
صداي همهمه جواناني که در پياده روها بدنبال کافه اي براي لحظه اي گپ زدن مي گردند،
تق… تق…تق
صدا نزديک تر است
هرچه از چهارراه وليعصر به سمت خيابان طالقاني پيش مي رويم اين صدا بيشتر و واضح تر مي شود،
نرسيده به خيابان طالقاني در رواق هنرِ فرهنگستان صبا منبع صدا نمايان مي شود، چکش هايي که با دست هنرمندان پشت ميز در کنار حوض رواق بر صفحه هاي مسي، برنج و نقره اي فرود مي آيند.
هنرمنداني که فارغ از هياهوي خيابان وليعصر چکش ها مي کوبند.
اينجا محل گردهمايي ۱۲ قلمزني ست که در کنار استاد صحرانورد به مناسبت هفته صنايع دستي هنر مي آفرينند.
از بانوان هنرمند در مورد سختي کار قلمزني براي خانم ها پرسيدم، يکي مي گويد: قلمزني هنري ست شبيه نقش مادري، گويي همانند فرزندي که در دل خود به آن جان مي بخشيم بر اين صفحه هاي بي جان نقره، برنج و مس نيز با کوبيدن هاي مکرر جان مي دميم؛ آيا لذت بخش نيست؟
اين جلوه گاه هنر از ۲۰ خرداد به مدت يک هفته برقرار است، علاقه مندان مي توانند به بازديد بپردازند و اگر تمايل داشتند چکش هايي را بر صفحه هاي بي جان فرود آرند و روح خود را نيز همراه با آن صيقل داده و جلا بخشند.
اين قلمزنان غرق در کار خويشند و از بي خبري مردم از اين هنر سخن مي رانند، اين بار آنها به ميان ما آمده اند تا ما را به دنياي خويش فراخوانند و لحظه اي از همهمه اطرافمان دور کنند، بي هيچ هزينه اي.
تق… تق… تق
قلمزنان مشغول کارند، قدري آرامتر برويم، لحظه اي در رواق هنر نظاره گر آنها باشيم.

















