هنگامي که «ژرژ سورا» سبک «نقطهچيني»(نقاشي با نقطههاي کوچک) را در اواسط دهه ۱۸۸۰ ميلادي توسعه داد، به نظر ميرسيد که ايدهاي کاملاً خاص و محدود باشد. با اين حال، ۳۰ سال بعد، هنرمندان مختلفي از جمله «ونگوگ»، «ماتيس» و «موندريان» سبک او را تجربه کردند. اما سوال اينجاست که «نقطهچيني» چيست و چرا اين سبک براي مناظر يک روش عالي محسوب ميشود؟
به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايسنا، ديويزيونيسم(تفکيک گري)، نئو-امپرسيونيسم، کرومو-لوميناريسم: اينها از جمله نامهاي زيادي به شمار ميروند که براي جنبش کوتاهمدت اما تأثيرگذار «نقطهچيني» وجود دارند. با اين حال، همانطور که اغلب اتفاق ميافتد، اين نام انتقادي «پوينتيليسم»(نقطهچيني) بود که ماندگار شد. در سال ۱۸۸۶ ميلادي «ژرژ سورا» (۱۸۵۹-۱۸۹۱) مشهورترين اثر خود يعني «يکشنبه بعدازظهر در جزيره گراند ژات» را در آخرين نمايشگاه امپرسيونيستها به نمايش گذاشت. اين نقاشي عظيم نوعي مظهر «پوينتيليسم» بود که با نقطههاي کوچک رنگ و تأکيد قوي بر خطوط کشيده شده بود. علاوه بر اين، او يک موضوع امپرسيونيستي، يعني تفريح پاريسيها، را انتخاب کرد و آن را به چيزي کاملاً متفاوت تبديل کرد.
«سورا» ميخواست با استفاده از رنگهاي خالص و اعمال آنها به صورت نقطههاي کوچک و منظم روي بوم، رنگها را از نگاه مخاطب ترکيب کند. از نزديک، چمن در سبک پوينتيليسم مخلوطي از نقاط زرد و آبي به نظر ميرسد، اما از فاصله دور به رنگهاي مختلفي از سبز تبديل ميشود. «سورا» نيز مانند امپرسيونيستها، از نظريه رنگ ميشل شوورول استفاده کرد و رنگهاي مکمل را کنار هم قرار داد تا شادابي بيشتري به اثر ببخشد.

«بندر پورت-آن-بسن» اثر «ژرژ سورا»
سورا در سال ۱۸۸۸ ميلادي مدتي را در نرماندي گذراند که يکي از نقاط محبوب امپرسيونيستها نيز بود. در آنجا، او چشماندازهايي از دريا و خط ساحلي نقاشي کرد. تکنيک پوينتيليسم در «بندر پورت-آن-بسن»(Port-en-Bessin) يک منظره معمولي از يک بندر را به چيزي ايستا و کمي غيرواقعي تبديل ميکند. اين يک عکس لحظهاي از طبيعت، نشاندهنده باد، آبوهوا و نور نيست، بلکه بازتعبيري منجمد و رؤياگونه از صحنه است. تغييرات ظريف رنگي در دريا و آسمان نمونهاي از روش «ترکيب رنگي» پوينتيليسم است.

«Golfe Juan» اثر «پل سينياک»
پوينتيليسم نمادگرا
پس از مرگ زودهنگام «سورا» در سال ۱۸۹۱ ميلادي، «پل سينياک» (۱۸۶۳-۱۹۳۵) پرچمدار پوينتيليسم شد. او حتي بيشتر از سورا به ويژگيهاي نمادين و احساسي هنر علاقه داشت. «سينياک» نيز مانند «جيمز مکنيل ويسلر»، اغلب در عناوين آثار خود اصطلاحات موسيقايي را ميگنجاند تا نشان دهد که موضوع اثر کمتر از حس و حال آن اهميت دارد. «سينياک» پس از سفر به جنوب فرانسه و خريد يک قايق در سال ۱۸۹۲، او مجموعهاي از مناظر و مناظري دريايي با رنگهاي غني و شاعرانه خلق کرد.

«جمعآوري کومه» اثر «کامي پيسارو»
امپرسيونيست پوينتيليست
«کامي پيسارو»(۱۸۳۰-۱۹۰۳) در دهه ۱۸۷۰ يکي از اعضاي اصلي حلقهي امپرسيونيستها بود. بااينحال، پس از اينکه توسط پسرش به «ژرژ سورا» معرفي شد، او نيز پوينتيليسم(نقطهچيني) را امتحان کرد. او در اواسط دهه ۱۸۸۰، بر تصاويري از زندگي کشاورزي تمرکز داشت.
«پيسارو» ميخواست مخاطبان شهري خود را با زندگي فقيران روستايي آشنا کند. تکنيک پوينتيليسم به آثار قدرتمند و باشکوه او از کارگران روستايي حسي از ماندگاري ميبخشيد. بااينحال، در نهايت، پيسارو دريافت که اين سبک بيشازحد محدودکننده و زمانبر است، بنابراين به سبک آزادتر امپرسيونيستي بازگشت.
«کامي پيسارو»(۱۹۰۳-۱۸۳۰) يک هنرمند قرن نوزدهمي امپرسيونيست اهل جزيره «سنت توماس» بود که نخستين بار در دوران تحصيل در فرانسه به هنرهاي زيبا علاقهمند شد و سپس دوران طولاني به فعاليت در حوزه نقاشي و طراحي مشغول شد. او اغلب دوران کودکياش را در «سنت توماس» گذراند و سپس به ونزوئلا رفت و در آنجا به طراحي طبعيت مشغول شد و به تصوير کشيدن منظره را آموخت.

«بذرپاش در غروب» اثر «وينسنت ونگوگ»
پوينتيليسم ونگوگ
پيسارو و سينياک، «وينسنت ون گوگ» (۱۸۵۳-۱۸۹۰) را تحت تأثير قرار دادند. او نقطههاي پوينتيليسم را به خطهاي کوتاه و ضخيم تبديل کرد. اين خطهاي کوتاه، حالتي از جنبوجوش آني ايجاد کردند که در آثار معمولي پوينتيليسم وجود نداشت؛ بهويژه زماني که با تکينک ايمپاستو سنگين( نوعي تکنيک نقاشي که در آن رنگ را براي خلق اثر هنري به صورت خيلي سنگين و ضخيم بر روي بوم قرار ميدهند) که ون گوگ به آن علاقه داشت، همراه ميشد. او اين تکنيک را بهوضوح در خودنگارههايش به کار برد اما در مناظري مانند «بذرپاش در غروب» نيز مشهود است. در نهايت، ون گوگ نيز دريافت که پوينتيليسم بيش از حد محدودکننده است؛ ضربات قلمموي او بزرگتر، متنوعتر و پر احساستر شدند.

«Les Cyprès à Cagnes» اثر «هنري ادموند کراس»گ
يک پوينتيليست فراموششده
«هنري ادموند کراس»(۱۸۵۶-۱۹۱۰) يکي از مهمترين نمايندگان پوينتيليسم پاريس در آغاز قرن جديد بود. او که دوست نزديک پل سينياک بود، در جنوب فرانسه زندگي ميکرد؛ جايي که خانهاش به مرکزي براي هنرمنداني مانند ماتيس و دورن تبديل شد. کراس با بزرگتر کردن «نقطههاي» خود و تبديل آنها به ضربههاي کوچک مربعي قلممو، سبکي موزاييکي توسعه داد و اغلب بخشهايي از بوم را بدون رنگ باقي ميگذاشت. نتيجهي اين تکنيک، تصويري شکستهتر و امپرسيونيستيتر بود که حس پويايي و طبيعتگرايي بيشتري را القا ميکرد.

«نماي ساحلي» اثر «تئو ون ريسلبِرگه»
پوينتيليسم در بلژيک
«تئو ون ريسلبِرگه»(Théo van Rysselberghe)(۱۸۶۲-۱۹۲۶) مشهورترين هنرمند در ميان گروهي بود که در اواخر قرن نوزدهم پوينتيليسم را در بلژيک محبوب کردند. هنگامي که «يکشنبه بعدازظهر در جزيره گراند ژات» در سال ۱۸۸۷ ميلادي در بروکسل به نمايش درآمد، موجي از علاقه به اين سبک در بلژيک آغاز شد. ريسلبِرگه در استفاده از رنگهاي ظريف و خطوط تميز از «سورا» تقليد کرد، اما برخلاف بسياري از هنرمندان فرانسوي، او بيشتر به يک پالت رنگي سرد از آبيها، سبزها و صورتيها تمايل داشت.

«دويدن دختران» اثر «ويلسون فيليپ استير»
پوينتيليسم در بريتانيا
«ويلسون فيليپ استير»(Philip Wilson Steer)(۱۸۶۰-۱۹۴۲) در دهه ۱۸۹۰، درحاليکه در سواحل شرقي انگلستان در والبِرسويک زندگي و کار ميکرد، مجموعهاي از مناظر را با تأثير از پوينتيليسم خلق کرد. اين آثار، حس آزادي و پويايي امپرسيونيستي را که ناشي از ضربههاي تصادفي قلممو است، حفظ کردهاند، اما بهوضوح از «سورا» در ترکيببندي رنگها الهام گرفتهاند.

«ويلسون فيليپ استير» اثر «آندره دورن»
پوينتيليسم و فوويسم
اگرچه به نظر ميرسيد که پوينتيليسم خيلي زود از بين رفت، اما در اوايل دهه ۱۹۰۰ آنري ماتيس (۱۸۶۹-۱۹۵۴) و آندره دورن (۱۸۸۰-۱۹۵۴) هر دو از لکههاي رنگي در مناظر غني و پررنگ فوويستي خود استفاده کردند. در سال ۱۹۰۶، دورن در سفري به لندن، ۳۰ بوم نقاشي کرد که ازجمله آنها «پل واترلو» بود. تکنيک پوينتيليستي او باعث ميشد که اين رنگها به شکلي انفجاري در سراسر سطح نقاشي پخش شوند.

«تپههاي شني» اثر «پيت موندريان»
موندريان و پوينتيليسم
اگرچه پيت موندريان (۱۸۷۲-۱۹۴۴) بيشتر با انتزاع هندسي شناخته ميشود، اما او تا سال ۱۹۱۲ از مناظر براي به کارگيري رنگ، ضربههاي قلممو و هندسه استفاده ميکرد. در نقاشي «تپههاي شني»، خطوط سادهشده، نقطههاي بزرگ و ترکيب رنگها، نشاندهنده آگاهي او از پوينتيليسم هستند. بااينحال، اين صحنه ساحلي آنقدر سادهسازي شده است که تقريباً انتزاعي به نظر ميرسد.
موندريان پوينتيليسم را تا حد امکان پيش برد. بااينکه هنرمندان بعدي همچنان به ايدهي ترکيب نقاط رنگي روي بوم علاقهمند بودند اما پوينتيليسم قطعاً فقط يک ايدهي «نقطهاي» نبود!
