موديلياني؛ هنرمندي که مرگ، نامش را جاودانه کرد

تشخيص نقاشي‌هاي «آمدئو موديلياني» به دليل روش خاص او در به تصوير کشيدن سوژه‌ها چندان سخت نيست. يک سر بيضي کشيده با اجزاي کوچک چهره، چشمان بادامي‌شکل و خالي، همراه با بدني کشيده و رنگ‌هاي تيره، امضاي آثار هنري او است.

به گزارش گالري آنلاين به نقل از ايسنا، «آمدئو موديلياني»(Amedeo Modigliani) يک هنرمند يهودي-ايتاليايي بود که بيشتر دوران حرفه‌اي خود را در فرانسه گذراند؛ جايي که هنر او اغلب با کوبيسم پيوند مي‌خورد و با ماسک‌هاي سبک‌دار آفريقايي، مصري و آسيايي مرتبط بود. او در طول زندگي‌اش براي مشهور شدن تقلا کرد، اما پس از مرگش در ۱۹۲۰ ميلادي، آثارش شهرت و تحسيني گرفت که مدت‌ها از او دريغ شده بود.

۱. «سر زن در نماي نيم‌رخ»، ۱۹۰۶–۱۹۰۷

«آمدئو موديلياني»‌ در سن ۲۲ سالگي، زادگاهش يعني «ليورنو» در ايتاليا، را ترک کرد و به پاريس رفت که يک مرکز هنري پرجنب‌وجوش و نوظهور در آن زمان بود. او در «مون‌مارتر» يک کارگاه گرفت و در آن به‌زودي تصوير خود به‌عنوان يک هنرمند آکادميک را کنار گذاشت و زندگي يک بوهِمياي در تقلا را برگزيد. «موديلياني» به آثار پست-امپرسيونيستي «پل سزان» علاقه‌مند شد و  شکل دادن به ارتباطات مهمي در دنياي هنر را آغاز کرد. او با شاعراني همچون «آندره سالمون» و مکس ژاکوب» و همچنين با «پابلو پيکاسو» آشنا شد. اگرچه «موديلياني» در طول زندگي کوتاهش با اشتياق نقاشي مي‌کرد، فقط تعداد اندکي از نقاشي‌هاي اوايل دوران اقامت او در پاريس باقي مانده‌اند. فقط ۱۱ اثر از سال‌هاي ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۸ شناخته شده‌اند.

 حتي در نقاشي‌هاي اوليه‌اش، سبک متمايز موديلياني از طريق استفاده او از رنگ‌هاي تيره و ضربات قلم‌مو، شروع به آشکار شدن مي‌کند. اين اثر، همان‌طور که عنوانش نشان مي‌دهد، سر يک زن در نماي نيم‌رخ را نمايش مي‌دهد. سايه‌روشن‌هاي گوناگون زرد، سر، گردن و موي او را از پس‌زمينه متمايز مي‌کند.

۲. «پرتره مائود آبرانتس»(Maude Abrantes)، ۱۹۰۷

پرتره مائود آبرانتس يکي ديگر از کارهاي اوليه «موديلياني» است. اين اثر از همان ابتدا نشانه‌هايي از سبکي را نشان مي‌دهد که حرفه‌اش را تعريف خواهد کرد. از جمله اين نشانه‌ها به گردن کشيده و فضاي ماليخوليايي اثر مي‌توان اشاره کرد. اين لحن خام و احساسي، به‌وضوح از طريق چشمان تيره و به‌ظاهر خالي و همچنين ضربه‌قلم‌هاي بافت‌دار بيان مي‌شود. پس‌زمينه‌اي از آبي‌ها و قهوه‌اي‌هاي خاموش، عمق و انزواي سوژه را برجسته مي‌کند و به حال‌وهواي اندوه‌بار مي‌افزايد. اين نقاشي و ديگر کارهاي اوليه، برخلاف آثار بعدي او، جزئيات بيشتري را در چهره و لباس نشان مي‌دهند.

۳. «زن يهودي»، ۱۹۰۸

اين نقاشي زن ديگري را به شکلي مشابه نشان مي‌دهد. او در نماي نيم‌رخ ، با نگاهي خيره و لب‌هاي قرمز فشرده به تصوير کشيده شده است. کنتراست قوي‌اي ميان سفيدي غيرطبيعي پوست او و سايه‌هاي تيره‌تر پس‌زمينه وجود دارد. علاوه بر اين، خطوط ضخيم اجزاي چهره‌اش او را از محيط پيرامون جدا مي‌کند.

 عنوان نقاشي زن را «يهودي» توصيف مي‌کند، اگرچه هيچ نشانه آشکاري او را به‌عنوان يهودي مشخص نمي‌کند. بااين‌حال، قابل‌توجه است که موديلياني به‌طور ظريفي توجه را به بيني خميده زن جلب مي‌کند؛ ويژگي‌اي که اغلب به کليشه‌هاي يهودي پيوند داده مي‌شد. در حالي‌که موديلياني به خاطر اصالت يهودي‌اش شناخته شده بود، اين نقاشي يکي از معدود آثاري است که به اين موضوع مي‌پردازد. او از کاوش در هويت فاصله گرفت و به‌جاي آن به پرتره‌هاي سبک‌دار، تقريبا شبيه ماسک، با گردن‌هاي بلند، چشمان بادامي خالي و شکل‌هاي ساده‌شده که امضاي او شدند، پرداخت.

۴. «پرتره بئاتريس هستينگز»(Beatrice Hastings)، ۱۹۱۵

در «پرتره بئاتريس هستينگز»، مي‌توان همه ويژگي‌هاي شاخص سبک منحصربه‌فرد موديلياني را مشاهده کرد. سوژه يک زن گردن‌بلند با لباسي تک‌رنگ و تيره است. چهره او داراي ويژگي‌هاي شبيه ماسک با چشمان بادامي‌شکل و خالي و لب‌هاي کوچک و فشرده است. در اين پرتره، قهوه‌اي‌ها و سبزهاي خاموش در پس‌زمينه، اجازه مي‌دهند که تُن‌هاي گرم چهره سوژه برجسته شود. خطوط جسورانه حس عاطفي آرامي به نقاشي مي‌دهند و ترکيب منحصربه‌فرد انتزاع و احساس موديلياني را بازتاب مي‌دهند.

 اگرچه سوژه، بئاتريس هستينگز، يک شاعر، روزنامه‌نگار و منتقد هنري بود اما موديلياني هيچ سرنخي از هويت او ارائه نمي‌دهد. هيچ وسيله‌اي، هيچ اشاره‌اي به حرفه‌اش وجود ندارد، فقط يک زن، که ساده و مستقيم به تصوير کشيده شده است. «موديلياني»‌ در طول رابطه‌شان از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۶، برخي از متمرکزترين و احساسي‌ترين آثارش را نقاشي کرد.

۵. «ژاک و برت ليپشيتس»(Jacques and Berthe Lipchitz)، ۱۹۱۶

بسياري از هنرمندان در آن زمان در محله «Montparnasse» زندگي مي‌کردند و چندين نفر از جمله موديلياني و مجسمه‌سازي به نام «ژاک ليپشيتس»‌ ريشه‌هاي يهودي مشترکي داشتند. هنگامي که ليپشيتس با شاعر روس به نام «برت کيتروسر» ازدواج کرد، از موديلياني خواست پرتره آن‌ها را بکشد، که البته اين کار براي حمايت مالي از دوست نيازمندش بود.

 اين يکي از تنها سه پرتره‌ي دوتايي است که موديلياني در تمام عمرش خلق کرد. جالب است که اين اثر فقط در عرض دو روز تکميل شد. موديلياني در روز اول حدود ۲۰ طراحي کشيد و روز بعد آن را تمام‌شده اعلام کرد. اما در ازاي «۱۰ فرانک براي هر جلسه»، «ليپشيتس» او را قانع کرد که دو هفته‌ي ديگر روي آن کار کند، فقط براي اينکه به او کمک کند کمي بيشتر پول درآورد.

۶. «ژان اِبوتِرن با ژاکت زرد»، ۱۹۱۸

«ژان اِبوتِرن»(Jeanne Hébuterne) بيشتر به‌عنوان شريک زندگي آمدئو موديلياني و مدل پرتکرار آثار او به ياد آورده مي‌شود. ژان توسط برادرش به صحنه هنري «مون‌پارناس» معرفي شد و پيش از آن نيز در محافل هنري پاريس شناخته شده بود و بلندپروازي‌هاي خودش را داشت. او در آکادمي کولاروسي براي تبديل شدن به هنرمند تحصيل کرد. در بهار ۱۹۱۷ در آنجا با موديلياني آشنا شد. اين آشنايي به عشقي پيچيده و تراژيک بين اين دو منجر شد.

 موديلياني در نقاشي «ژان اِبوتِرن با ژاکت زرد»، او را با ظرافتي همچون يک الهه باروري نقاشي کرده است. چهره باريک و چشمان خالي سبک مجسمه‌گونه‌اش را بازتاب مي‌دهند. علاوه بر آن، اين ويژگي‌ها همچنين نشانه‌هايي از تأثيرات هنر آفريقايي و نمادهاي کهن زنانه را نشان مي‌دهند.

۷. «نيم‌تنه زن»، پيش از ۱۹۱۹

موديلياني در بسياري از پرتره‌هايش، مانند «نيم‌تنه زن»، چشم‌هايي خالي و بدون مردمک مي‌کشيد و از هر نگاه مستقيم بين سوژه و بيننده اجتناب مي‌کرد. اين امر نوعي احساس فاصله ايجاد مي‌کند، به‌گونه‌اي که سوژه در افکار گم شده و از نظر احساسي جدا به نظر مي‌رسد. تنش در پرتره‌هاي موديلياني از ميل دوگانه‌اي برمي‌خيزد: هم براي آشکار کردن هويت سوژه و هم براي شکل دادن آن‌ها در قالب سبک هنري منحصربه‌فرد خودش.

۸. «خودنگاره»، ۱۹۱۹

اين نقاشي نزديک به پايان زندگي کوتاه موديلياني خلق شد. او همراه خانواده‌اش در ماه مه ۱۹۱۹ از نيس به پاريس بازگشت. بعد از مدت کوتاهي او و «ژان»‌ با همديگر ازدواج کردند، اگرچه در آن زمان ابتلا او به نوع شديدي از سل تشخيص داده شده بود. شايد «موديلياني» با اين خودنگاره که در آن خود را پيش از هر چيز به‌عنوان يک نقاش معرفي مي‌کند، اميدوار بود ميراثش را شکل دهد و تصويري بر جاي گذارد که با آن به ياد آورده شود.

هنر و زندگي پس از مرگ موديلياني

 «آمدئو موديلياني» در طول دوران هنري خود، سبکي چشمگير و منحصربه‌فرد پرورش داد که ويژگي‌هاي خاصي همچون صورت بيضي کشيده و کمي کج،‌ چشمان بادامي خالي، بيني باريک، دهان کوچک و فشرده، و گردن بلند و خميده را در برمي‌گيرند. موديلياني در فقر زندگي کرد و در فقر درگذشت، اما علاقه به آثارش پس از درگذشت او به‌سرعت رشد کرد. با بالا رفتن قيمت‌ها، بسياري از نقاشي‌هاي او که اصالتشان قطعي نبود ظاهر شدند، چراکه هيچ‌کسي اموال او را به‌درستي مديريت نکرده بود. مشکل زماني بدتر شد که دو دلال اصلي آثار هنري او هر دو در دهه ۱۹۳۰ درگذشتند و مدارک اندکي بر جاي گذاشتند.

 حتي امروز، اختلافات جدي‌اي بر سر اينکه کدام نقاشي‌ها واقعا متعلق به او هستند وجود دارد. بااين‌حال، او اکنون به‌عنوان يکي از هنرمندان برجسته فيگوراتيو قرن بيستم ديده مي‌شود. يکي از نقاشي‌هاي او به قيمت ۱۷۰.۴ ميليون دلار در يک حراج کريستي فروخته شد، که رکوردي براي  موديلياني است.

پیمایش به بالا