به قلم: فاطمه عبدالله زاده
"هويت فردي حاصل نوعي بازتفسير مداوم از گذشته است؛ نوعي قصهپردازي دروني که ما را متقاعد ميکند که "يک فرد ثابت" باقي ماندهايم، در حالي که در هر لحظه در حال تغيير هستيم." اين تعريف پل ريکور در کتاب “خويشتن همچون ديگري” بازتابي ملموس در مجموعه عکسهاي Tasting Memory از حوريا صانعي پيدا ميکند. مجموعه اي که در آن هنرمند تلاش ميکند با استعارههاي آشپزي، مفهوم هويت، حافظه و تجربه شخصي را کاوش کند. اين مجموعه نهتنها روايتي تصويري از گذشته و حال او ارائه ميدهد، بلکه به عنوان يک تجربه زيباشناختي و فلسفي، مخاطب را به سفري حسي از طريق عکاسي دعوت ميکند. حوريا صانعي از مفاهيم بنيادين نشانهشناسي براي ساختاردهي به اين مجموعه بهره ميبرد، بهويژه در سطح نشانههاي شمايلي (Iconic signs) و نمادين (Symbolic signs).
هويت در مهاجرت و تأثير آن بر خلاقيت هنري
در آثار هنرمنداني مانند حوريا صانعي، که از وطن خود مهاجرت کرده اند، مفاهيمي مانند هويت، جابهجايي و تعامل فرهنگي حضوري پررنگ دارند. مهاجرت نه تنها مرزهاي فيزيکي را پشت سر ميگذارد، بلکه چالشهاي هويتي و مواجهه با "ديگري" را نيز در بر دارد. در همين راستا، تجربيات چندفرهنگي حوريا باعث شده که نگاه او به هنر فراتر از يک رويکرد بومي باشد؛ او در جستجوي نقاط مشترک ميان فناوري، فرهنگ و رفتار انساني است، گويي که در ميان دو جهان قرار گرفته و تلاش دارد مرزهاي ميان خود و ديگري را از طريق ترکيب رسانههاي مختلف به چالش بکشد. اين تجربه مهاجرت نه تنها به او چشماندازي وسيعتر بخشيده، بلکه بر شيوه روايت او از احساسات و تجربه شخصي نيز تأثير گذاشته است. مهاجرت در اينجا صرفاً يک حرکت جغرافيايي نيست، بلکه گذر از يک "هويت ثابت" به سوي هويتي پويا و متکثر است که در آثار او بازتاب مييابد.
تجربه، هويت و خاطره: بازسازي خويشتن
يکي از مفاهيم محوري اين مجموعه، پيوند ميان حافظه و هويت است. حوريا صانعي دقيقاً همين پارادوکس را به تصوير ميکشد، همانطور که در عکس "Tasting the Age" چهره خود را در مقاطع زماني مختلف نشان ميدهد و با آنکه اجزاي صورت تغيير نکردهاند، اما ماهيت وجودي او مدام بازتعريف شده است. اين امر يادآور ايدهي نيچه درباره بازگشت ابدي است، جايي که هويت نه يک امر ثابت، بلکه يک فرايند دگرديسي مداوم است.
زبان، محدوديت و امکان: ترديد در بيان خويشتن
يکي از لايههاي مهم اين مجموعه، مسئلهي زبان و بيان خويشتن است که در عکس "Tasting the Silence" نمود پيدا ميکند. هنرمند به تجربهي دشوارياش در استفاده از زبان اشاره ميکند و اصطلاح فارسي "کلمات را ميخورم" را به عنوان استعارهاي براي اين ناتواني ميآورد. اين تصوير از منظر ساختارشکني دريدا نيز قابل تأمل است؛ جايي که زبان نه ابزار قطعي معنا، بلکه همواره ناقص و دچار شکست است.
در اين مجموعه هنرمند از طريق نمادها و نشانههاي بصري، خويشتن را بازميسازد. همانطور که در عکس "Tasting Expression" نقاشي خود را درون بشقاب قرار داده تا راهي براي فرار از محدوديتهاي زبان پيداکند و يک نظام ارتباطي جايگزين خلق کند.
خاطره و جاي خالي: هويت از خلال فقدان
که فقدان به همان اندازهي حضور واقعي، بر درک ما از جهان تأثير ميگذارد.
فقدان به همان اندازهي حضور واقعي، بر درک ما از جهان تأثير ميگذارد؛ اين انديشه موريس مرلو-پونتي در زمينه ي پديدارشناسي ادراک به وضوخ درعکس "Tasting the Empty" قابل لمس است. اين عکس يکي از قدرتمندترين تصاوير اين مجموعه است؛ يک عکس خانوادگي که افراد درون آن حذف شدهاند، اما جاي خاليشان باقي مانده است. "جاي خالي" در اين تصوير بيش از يک فضاي منفي است؛ اين نشانهاي از حضور در غياب است، مشابه روشي که عکاسان سورئاليست مانند کلاود کاهون براي بازنمايي هويتهاي درحال تغيير به کار ميبردند. در واقع، اين تصوير به مخاطب نشان ميدهد که فقدان ميتواند خود به بخشي از هويت تبديل شود.
در نهايت،Tasting Memory صرفاً مجموعهاي از عکسهاي مفهومي نيست؛ بلکه سفري حسي، فلسفي و نشانهشناختي به درون تجربهي انساني است. حوريا صانعي با بهرهگيري از روايت بصري، استعارههاي چشايي و بازنمايي فقدان، هويتي چندلايه و در حال تغيير را به تصوير ميکشد. اين مجموعه نهتنها يک جستجوي شخصي در خاطرات و مرزهاي هويت است، بلکه به چالشي جهاني دربارهي معنا، حافظه و بيان تبديل ميشود. صانعي با زبان تصوير، محدوديتهاي زبان گفتاري را به چالش ميکشد و مفهومي ملموس از پويايي هويت ارائه ميدهد؛ هويتي که نه در ثبات، بلکه در فرايند تجربه، حذف و بازسازي شکل ميگيرد. اين مجموعه، مخاطب را دعوت ميکند که نه فقط آن را ببيند، بلکه آن را حس کند، به چالش بکشد و شايد در نهايت، تکهاي از هويت خود را در آن بازيابد.