آثار گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران در زمره مجموعههاي کمنظير جهاني است؛ البته عليرضا سميعآذر که در دورهاي مديريت اين موزه را برعهده داشت بر اين باور است که آثار اين مجموعه که به گفته او بيش از دو ميليارد دلار ارزش مادي دارد، نيازمند بهروز شدن است؛ چراکه آثار خارجي موجود در اين مجموعه نهايتا به ميانه دهه ۷۰ ميلادي بازميگردند و در همان تاريخ متوقف شدهاند.

از زمان تشکيل موزه هنرهاي معاصر تهران در سال ۱۳۵۶، بيش از ۴۰ سال ميگذرد و در اين سالها آثار خارجي به موزه اضافه نشده، اما بر ارزشهاي گنجينه ايراني موزه افزوده شده است. در مجموع بيش از سههزار اثر در گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران موجود است که مجموعه آثار خارجي آن يک دوره ۱۵۰ ساله از امپرسيونيسم تا هنر مفهومي را تشکيل ميدهد. در ميان آثار خارجي، برخي از آنها جزو آثار گرانقيمت در جهان محسوب ميشوند و به نظر مادي و معنوي از ارزش بالايي برخوردار هستند.
عليرضا سميعآذر، مدير حراج تهران که در دورهاي مديريت موزه هنرهاي معاصر تهران را نيز بر عهده داشت، از جمله افرادي است که بر اهميت خريد آثار هنري خارجي و افزوده شدن به ارزشهاي اين گنجينه ملي تاکيد دارد و معتقد است که افزايش ارزشهاي اين موزه ميتواند نقش بسيار مهمي در بهبود اقتصاد هنر و معرفي آثار هنرمندان ايراني به جهان داشته باشد.
او در گفتوگويي با ايسنا اظهار کرد که «مجموعه آثار موجود در موزه هنرهاي معاصر تهران در گذر چند دهه بيش از ۱۰۰ برابر افزايش قيمت داشته است. فکر نميکنم ما در طول تاريخ در هيچ زمينهاي تجارتي انجام داده باشيم که طي اين مدت به ارزش ۱۰۰ برابر رسيده باشد».
مشروح اين گفتوگو به شرح زير است:
_ چرا در اين سال بودجهاي براي خريد آثار خارجي در نظر گرفته نشده است؟ آيا اين موضوع به مسائل اقتصادي برميگردد يا ريشه در مسائل ديگري دارد؟
دليل اصلي قطعا فرهنگي و سياسي است. همين دليل باعث شده که جنبه اقتصادي موضوع حتي مورد بررسي هم قرار نگيرد، چه رسد به اينکه اعتبار خريد آثار خارجي تامين شود.
اين درحالي است که اگر از بعد اقتصادي اين موضوع بررسي ميشد احتمالا به اين جمعبندي ميرسيدند که تجارت خوبي بوده است. مجموعهاي که براي موزه هنرهاي معاصر تهران در سالهاي ۵۶ تا ۵۷ خريداري شد، کمتر از ۲۰ ميليون دلار در آن زمان براي دولت هزينه داشت. حالا برآورد اجمالي از قيمت فعلي آثار نشان ميدهد که اين مجموعه اکنون بالغ بر دو ميليارد دلار ارزش دارد؛ يعني اين مجموعه در گذر چند دهه بيش از ۱۰۰ برابر شده يعني ۱۰،۰۰۰ درصد افزايش قيمت داشته است. فکر نميکنم در طول تاريخ در زمينهاي تجارتي انجام داده باشيم که طي اين مدت چنين ارزشافزودهاي داشته باشد. بنابراين اگر از نظر اقتصادي بررسي صورت ميگرفت، همه مجاب ميشدند که سرمايهگذاري هنري به اين شکل کار خوبي است.
بايد اين نکته را در نظر داشت که خريد آثار هنرمندان شاخص اروپايي و امريکايي ممکن بود حساسيتبرانگيز شود و در نتيجه هيچکدام از مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و موزه هنرهاي معاصر تلاشي براي فشار آوردن به دولت انجام ندادند. علاوه بر اين تا مدتي آگاهي دقيقي نسبت به اهميت و ارزش اين کلکسيون وجود نداشت و فشاري هم از سوي جامعه هنري و رسانهها براي ترغيب دولت به خريد آثار هنري صورت نگرفت. من در هيچ مقطعي احساس نميکردم که جامعه هنري ما به طور جمعي يا انفرادي توصيههاي اکيدي مبني بر خريد آثار هنرمندان شاخص جهان به مقامات دولتي داشته باشد؛ به گونهاي که احساس شود اين انتظار در جامعه هنري ما بهطور جدي وجود دارد. جامعه هنري بيشتر به مسائل حرفهاي و صنفي خود مشغول بود و تقاضاهايش ناظر بر بهبود شرايط حرفهاي کار خودشان بود تا اينکه براي تکميل کلکسيون موزه هنرهاي معاصر انتظاري جدي داشته باشند.
البته در سالهاي اوليه دهه ۸۰ و در دوره موسوم به اصلاحات، تاحدي به خريداري آثار هنري نزديک شديم. در اين سالها به دعوت موزه هنرهاي معاصر تهران و پشتيباني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي کليه اعضاي کميسيون فرهنگي مجلس به مشاهده کلکسيون موزه دعوت شدند و توضيحاتي درباره ارزشافزوده اين آثار و اهميت جهاني آن به آنها ارائه شد. بهنظر ميرسيد بسياري از آنها متقاعد شدند که اين کار پسنديده است، اما آن مجلس مستدام نبود و با روي کار آمدن مجلس و دولت بعدي فضاي ضدغربي و بيتوجهي به اهميت ارتباطات جهاني در عرصه فرهنگ و هنر دوباره تشديد شد. در نتيجه شرايط به گونهاي پيش رفت که خريد آثار هنري خارجي از دستور کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي کاملاً خارج شد.
در آن زمان حتي براي تامين بودجه اين کار ۱۳ تن از مديران مهمترين بانکهاي ايران به موزه دعوت شدند، کلکسيون به آنها معرفي و ارزشافزوده آن تشريح شد. مرحوم دکتر نوربخش، رئيس کل بانک مرکزي در آن زمان مبتکر اين جلسه بودند. آنها نيز تصور ميکردند با فراهم شدن فضاي سياسي و فرهنگي مساعد، ميتوانند در خريد آثار هنري مشارکت کنند. اما شرايط بهشکل ديگري پيش رفت.
_ غني شدن گنجينه موزه هنرهاي معاصر چه تاثيري در اقتصاد هنر و پيشرفت فضاي هنرهاي تجسمي کشور دارد؟
داشتن يک کلکسيون ارزشمند هنري در سطح جهاني، يک سرمايهگذاري اقتصادي است که ارزشافزوده بسيار اطمينانبخشي دارد. آثار هنري تنها اقلامي هستند که در بحرانهاي سياسي و بينالمللي قيمتشان نه تنها کاهش پيدا نميکند، بلکه با افزايش نيز همراه ميشود. هيچگاه بحران، رکود و حتي جنگها باعث نشدند که قيمت آثار هنري کاهش پيدا کند به همين دليل است که همه بانکها و موسسات اقتصادي بزرگ دنيا داراي کلکسيون آثار هنري هستند؛ از جمله مهمترين بانکهاي آلماني، انگليسي، آمريکايي و سوئيسي که مجموعهداران بزرگ آثار هنري هستند. در کشورهاي پيشرفته اين آثار به عنوان وثيقه مورد قبول بانکها هستند که براساس آنها وام و اعتبار در اختيار صاحبانشان قرار ميگيرد. داشتن يک کلکسيون هنري ارزشمند نه فقط در حوزه هنر، بلکه در اقتصاد يک کشور نيز سرمايهگذاري مهمي محسوب ميشود.
اما بهطور مشخصتر يک کلکسيون طراز بينالمللي اعتبار و وجهه جهاني ايران را نيز افزايش ميدهد. داشتن يک کلکسيون خوب همانند داشتن يک گنج ارزشمند است که ميتواند کشوري را مورد توجه جهاني قرار دهد. بسياري از گردشگران به کشورهاي مختلف ميروند تا آثار هنري را ببينند. بههمين دليل کشورهاي پيشرفته دنيا داراي موزههايي بزرگ هستند که آثاري ارزشمند را بهنمايش ميگذارند. در اين ميان کشورهاي در حال توسعهاي که شرايط اقتصادي مناسبي دارند نيز مبادرت به گردآوري آثار هنري کردهاند. در همسايگي ما کشور قطر در حال تهيه کلکسيون بزرگي از آثار هنري است که آنها را در موزه ملي خود به نمايش ميگذارد.
چندين اثر مهم که رکورد فروش آثار هنري جهان را جابهجا کردهاند توسط خانواده سلطنتي قطر خريداري شدهاند و الان آنها داراي تعدادي از گرانترين آثار هنري جهان هستند. در کشور امارات نيز تلاشهاي مشابهي صورت گرفته و آنها با تاسيس شعبه موزه لوور و گوگنهايم، آثار مهمي را خريدهاند که در اين موزهها به نمايش بگذارند.
بنابراين خريد آثار هنري صرفا منحصر به کشورهاي غربي نيست و کشورهايي که از توسعهيافتگي قابل توجهي برخوردار شدهاند نيز براي افزايش اعتبار ملي شان که در نهايت به دستاوردهاي اقتصادي نيز منجر ميشود، اقدام به خريد آثار هنري کردهاند. اين موضوعي است که ما از آن غافل بودهايم. درعين حال موزه هنرهاي معاصر تهران نيز ميتواند با اتکا به کلکسيون قدرتمند خود، آثار هنرمندان ايراني را در دنيا مطرح کند. اين امر منجر به افزايش ارزش مادي هنر ايران در جهان ميشود که در نهايت به توسعه اقتصاد هنر کمک خواهد کرد.
_ ارزش مادي گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران چه مقدار است؟ و اين ارزش مادي چه آوردهاي ميتواند داشته باشد؟
براي تعيين ارزش مادي مجموعه موزه بايد مطالعه دقيقي صورت گيرد و قيمت روز همه آثار برآورد شود. اما بهطور کلي بر اساس شناختي که از آثار موزه دارم و با توجه به رکوردهاي آثار هنرمندان مهم دنيا در حراجهاي بينالمللي در خلال سالهاي گذشته، ميتوانم تخمين بزنم که قيمت اين مجموعه بالغ بر دو ميليارد دلار است.
در اين مجموعه اثر شاخص جکسون پولاک وجود دارد که قيمت آن را تا ۱۵۰ ميليون دلار ميتوان تخمين زد. همچنين آثار هنرمندان ديگري مانند پل گوگن، پابلو پيکاسو، مارک روتکو و اندي وارهول نيز نزديک به ۱۰۰ ميليون دلار ارزش دارند. علاوه بر اينها بيش ۱۰ اثر در مجموعه موزه هنرهاي معاصر تهران هستند که بين ۳۰ تا ۶۰ ميليون دلار قيمت دارند.
اين مجموعه يک ثروت بزرگ ملي است که متاسفانه تا دهه ۱۹۷۰ جلو آمده و از هنرمندان مهمي که از دهه ۸۰ ميلادي به بعد در سطح بينالمللي مطرح شدهاند، اثري وجود ندارد. اميدوارم مسوولان فرهنگي کشور توجه داشته باشند که ارزش يک مجموعه به روزآمد شدن آن بستگي دارد، ليکن کلکسيون آثار خارجي موزه هنرهاي معاصر انگار در تاريخ درجا زده و به هنر معاصر کشيده نميشود به هر حال اين يک ثروت مادي و معنوي است که جامعه هنري ايران به آن افتخار ميکند و ميتواند براي کسب وجهه فرهنگي ايران در سطح بينالملل بسيار مغتنم باشد.
_ به نظر شما آيا از ظرفيتهاي گنجينه آثار خارجي و ايراني موزه هنرهاي معاصر تهران آنگونه که بايد بهره گرفته ميشود؟
بههيچوجه! در اين سالها بيش از ۲۰ نفر رئيس موزه هنرهاي معاصر شدند که اغلب آنها اهميت اين کلکسيون را نميدانستند و درکشان از آثار اين مجموعه با افراد عامي تفاوت چنداني نداشت. حتي آنهايي که از اهميت اين مجموعه آگاه بودند نيز نتوانستند براي بهرهبرداري مناسب از ظرفيت آن کار خاصي انجام دهند.
يکي از محدوديتها به کوچک بودن فضاي موزه برميگردد. در اين موزه به صورت استاندارد ميتوان حداکثر ۱۰۰ اثر هنري را به نمايش گذاشت که در قياس با موزههاي معاصر دنيا، کوچک محسوب ميشود. اگر ۱۰۰ اثر از آثار کلکسيون خارجي به نمايش گذاشته شود، موزه پر ميشود و جايي براي برگزاري نمايشگاههاي ديگر باقي نميماند.
بنابراين مهمترين اقدام اين است که فضايي به موزه اضافه شود. مثلا در زميني که بالاي آن وجود دارد و متعلق به موزه است، بنايي الحاقي ساخته شود که نمايشگاههاي دورهاي در آن برگزار شود. آنگاه موزه هنرهاي معاصر ميتواند فرصت بيشتري براي معرفي کلکسيون خارجي و ايراني خود داشته باشد.
_ چرا در حراجهاي داخلي آثار خارجي حضور ندارد؟ و چرا اساسا فضاي خريد و فروش آثار خارجي در کشور فراهم نشده است؟
اگر کسي بخواهد از آثار هنرمندان کشورهاي ديگر اثري را خريداري کند، بهترين مکان خريد همان کشورها است و بعيد است چنين مارکتي بتواند در کشور ما شکل بگيرد؛ البته اين امر فقط مختص کشور ما نيست و درباره ساير کشورها نيز مصداق دارد. از طرفي مطمئن هستم که اگر تکآثاري از هنرمندان خارجي را در ايران ارائه کنيم، چندان مورد استقبال قرار نميگيرد.
اما کاري که ميتوانيم انجام دهيم اين است که در حوزه کشورهاي خاورميانه و آسياي ميانه بازاري را با محوريت ايران شکل دهيم. از اين طريق تهران به مرکز هنر منطقه تبديل ميشود. اين کار مستلزم آن است که شبکه بانکي کشور به شبکه بانکي جهاني وصل و شرايط سياسي و اقتصادي مناسب براي برپايي حراجهاي منطقهاي در ايران فراهم شود. فکر ميکنم اگر چنين فرصتي در تهران فراهم شود، حتما مورد استقبال هنرمندان و مجموعهداران منطقه قرار خواهد گرفت که فرصت مناسبي نيز براي معرفي آثار ايراني به مجموعهداران منطقه محسوب ميشود.
