نگاهي به مجموعه “عبور”

"عبور" شايد همان موضوعي است که اين روزها بيش از پيش به آن نياز داريم.نياز به عبور از مرحله اي از زندگي، بخشي از تاريخ، چالشي دروني و…

عبور گاهي به شکلي جمعي و مشترک و گاهي ميتواند صرفا يک جريان شخصي و دروني باشد که از مرحله اي از ملامت يا شادماني مي گذرد.

عبور اتفاقي است که انسان چندين مرتبه در مراحل رشد تجربه مي کند و در هرعبور همچون پيکره تراشي روح خود را شکل مي دهد و به زيبايي درونش نزديک تر مي شود.

کودک به واسطه روح سيال و نگاه ساده اش به ساده ترين راه در گذر ايام حرکت مي کند و به مسيرهاي جديد زندگي وارد مي شود.

با آمدن سال ها در پس هم، انعطاف درون نيز کاسته مي شود و لاجرم گردش و عبور در پيچ و تاب هاي زندگي سخت تر و پيچيده تر…

هنرمندي که توانسته راز سادگي برخورد با گذرگاه هاي زندگي را همچون کودکي در خود بيدار نگاه دارد، سيال و روان، همچون دَمِش باد در پيچش هاي ني، از حرکت باز نمي ايستد و رو به آسمان به مسير تعالي خود ادامه مي دهد. چنان که گذر نرم و لطيف از اين پيچ ها برايش از لذت بخش ترين حقايق زندگي خواهد شد.

"عبور" براي يک هنرمند در عميق ترين لايه هاي احساسي او اتفاق مي افتد ،به شکل ناب خود، به صورت سادگي باد، به مثال بي زاويه ترين حالت خويش و بدون هيچ زوايدي….

سارا جعفري در مجموعه ي "عبور" به شيوه شخصي خود، گذر از حقايق زندگي اش را به تصوير در آورده است، چونانکه رهايي و انعطاف او در مواجهه با پيچش هاي زندگي را نمايان مي کند.

او در اين مرحله به نوعي همزمان، سفر ابدي پدرش "محمدابراهيم جعفري" و يافتن امضا شخصي در آثارش را همچون گره هاي در هم پيجيده در ناب ترين لحظات ميان خود، بوم و رنگ از هم رهانيده و به سيال ترين شکل، روح خود را در جريان روان زندگي رها کرده.

در اين مجموعه، اشعار محمدابراهيم دستمايه يافتن راهي براي ارتباط ابدي شده، از اين رو دويدن گرم هاي کويري پدر به ميانه ي آبي هاي سارا بي سبب نيست؛ و درنهايت پس از سال ها شور و عاشقي در کنار مردي بزرگ با يافتن خويشتني که به شيوه خود ميتواند سرچشمه عشق باشد، دلي آرام مي گيرد.

پیمایش به بالا