هنرمندان و تحولات بيرون؛ يادداشتي از علي فرامرزي در روزنامه شرق

بعيد مي‌بينم اين سؤال براي اهالي فرهنگ و به‌وي‍‍ژه هنرمندان، حداقل به‌ طور خصوصي، شخصي و پيش‌خودي مطرح نشده و پيشِ‌روي‌شان قرار نگرفته باشد که من در کجاي شرايط تاريخي و اجتماعي ايستاده‌ام و جايگاهم چيست؟ آيا چون کار فرهنگي انجام مي‌دهم و محصول خلاقيت فردي خود را درو مي‌كنم، بايد همچنان متعهد و مسئول در برابر فراورده‌هاي ذهن خود باقي بمانم و آنچه را که در سطح جهان و جامعه رخ مي‌دهد، به اهلش بسپارم؟ من بايد به دور از جريان‌هاي تاريخي و اجتماعي قرار گيرم و اجازه دهم تا اتفاقات و تحولات خود به خود در من جاري‌وساري شوند تا زماني‌که بازتاب خود را در آثارم و در آنچه که از من خلق مي‌شود، به‌گونه‌اي خودبه‌خود و به‌دور از هر نوع قصدي خود را بنمايانند و نشان دهند و شايد هم ننمايانند و نشان ندهند؟ و من، هم‌چنان جهان خصوصي خود و سوژه‌هاي شخصي و فردي خود را عينيت بخشم و توليد کنم و صرف هنرمندبودن و توليدمحصول فرهنگي و هنري مي‌تواند همه آن چيزي باشد که من ‌بايد انجام دهم و رسالتم صرفا در زمينه توليدات فرهنگي و هنري‌ام به انجام مي‌رسد و پايان مي‌يابد؟ ‌مثلا منِ هنرمند وقتي به خريد روزانه مي‌روم و مثل هر شهروند عادي ديگري با گراني روبه‌رو مي‌شوم، در جامعه با انواع تبعيض‌ها و ناروايي‌ها برخورد مي‌کنم يا شاهد ظلمي در حق مظلومي مي‌شوم، عکس‌العمل من بايد چگونه باشد؟ مثل هر فرد معمولي ديگر باشد و مانند ديگر انسان‌ها به‌عنوان صرفا يک حق شهروندي از خود واکنش نشان دهم و آن‌ را بازگو کنم يا به دليل توليد محصول فرهنگي و هنري براي آن جامعه، مسئوليت اجتماعي خود را به انجام رسانده‌ام و بايد از بابت اين بخش احساسي زندگي‌ام، آسوده‌خاطر باشم‌ و به کار خود همچنان ادامه دهم.  با گسترش انفجاري جهان ارتباطات و روبه‌رويي با پديده‌اي جديد به نام دسترسي آني و آسان به اخبار و اتفاقات و حس اينکه هر حادثه‌اي در پشت در خانه ما در حال وقوع است، اين سؤالي جديد با ابعاد متفاوت است که نمي‌توان باجواب‌هاي سابق و قديمي به سراغ آن رفت.  

واقعيت‌هاي موجود در صحنه فرهنگي و هنري جهان چهار گزينه را نشان مي‌دهد:
1- گروهي در بزنگاه‌هاي تاريخي و اجتماعي و درحالي‌که در جامعه يا محيط زيست‌شان به‌طورکلي تحولاتي در حال شکل‌گيري بوده، همچنان خود و احساسشان را به‌دور از اتفاقات بيروني نگه داشته و رسالت خود را در محافظت از جهان خصوصي خود تعريف کرده و آن را پاسداري کرده‌اند؛ به‌گونه‌اي که هيچ ردي از آن دگرگوني‌ها نه در آثارشان و نه در رفتار و کنش اجتماعي آنان نمي‌بينيم.
2- عده ديگر، تأثير اتفاقات را در حاصل تراوشات احساسي و خلاقانه خود (چه به‌گونه‌اي عمدي، خودآگاه و ناخودآگاه و به‌دور از تعمد) کافي دانسته و معتقدند که مسئوليت و رسالت آنان در همين بازتاب‌هايي بوده که در آثارشان نمود پيدا کرده و درنتيجه مسئوليت اجتماعي خود را در برابر جامعه و احساس شخصي خود انجام‌شده ديده‌اند.
3- سومين دسته کساني هستند که خود را درخصوص مسائل اجتماعي چون يک شهروند عادي مي‌بينند و مانند ديگر مردمان جامعه از خود واکنش نشان مي‌دهند و سعي در بازگوکردن، تذکردادن و بعضا راه‌حل نشان‌دادن براي مسائل پيش‌آمده مي‌کنند. با دردسترس‌بودن و آسان‌بودن ابزار اطلاع‌رساني امروز اين بخش از جامعه‌هاي فرهنگي و هنري هر روز فعال‌تر و در صحنه اتفاقات حاضرترند و سعي مي‌کنند تا از موقعيت خود نزد افکار عمومي درجهت بازگويي مشکلات اجتماعي استفاده کنند. اين گروه‌ها را مي‌توان روشنفکر_هنرمنداني ناميد که يکي از سنت‌هاي روشنفکري يعني منتقدبودن را به سطح عمومي اجتماع گسترش مي‌دهند.
4- گروهي از هنرمندان و توليد‌کنندگان فرهنگي در جوامع مختلف و در شرايط خاصي از تحولات اجتماعي و تاريخي نه فقط منتقدان وضع موجود بوده بلکه پا را از يک تذکردهنده صرف بيرون نهاده و به‌عنوان ليدرها و پيش‌قراولان تغييرات و تحولات تاريخي خود را در صف اول آن دگرگوني‌ها قرار داده و کوشش کرده‌اند هدايتگر ديگران باشند. اگرچه تعداد اين طبقه از افراد در جامعه فرهنگي هنري به اندازه سه گروه ديگر نيست ولي تعدادي از آنان در حافظه ملت‌ها به‌عنوان قهرمانان تاريخي مانده‌اند.
اينکه هر شخصيت فرهنگي و فعال هنري به کدام‌يک از اين چهار دسته گرايش پيدا مي‌‌کند و چگونه خود را در تحولات اجتماعي و تاريخي بازمي‌يابد به عوامل بيروني و روان‌شناختي بسياري مربوط مي‌شود که تاکنون نيز در تحليل اين کنش‌ها بسيار نوشته و بحث شده است.  در تاريخ فرهنگي ما نيز از هريک از اين نمونه‌ها به وفور مي‌توان يافت و تعدادي از هريک از اين چهار گروه امروزه به‌عنوان سمبل و الگوهاي فرهنگي هنري، مورد وثوق و قبول جامعه هستند و شايد ذکرش لازم‌ آيد که تعداد بسياري از هنرمندان ما از گذشته تا به حال در دسته اول جاي مي‌گيرند و ما در آثار باقي‌مانده از آنان کمتر ردي از تحولات و اتفاقات زمانشان مي‌بينيم و در واقعيت اين گروه همان‌گونه که هستند، از سوي توده‌ها پذيرفته شده‌اند و در بسياري موارد اين خلوت‌گزيني و عزلت‌نشيني پس از طي‌شدن آن تحولات تاريخي يا اجتماعي به‌عنوان حسن و نوعي ويژگي منحصربه‌فرد، براي آن هنرمندان مقبوليت و پسند اجتماعي نيز با خود آورده است.

پیمایش به بالا