رابرت چارلز ونچوري جونيور معمار برجستهٔ آمريکايي بود. او در 18 سپتامبر سال ۲۰۱۸ بر اثر ابتلا به آلزايمز درگذشت.

رابرت ونچوري، معمار، طراح و نظريه پرداز با نفوذ آمريکايي در سال ۱۹۲۵ در فيلادلفيا متولد شد. از سال ۱۹۴۳ تا سال ۱۹۵۰، ونچوري در رشته معماري دانشگاه Princeton تحصيل کرد. او در دهه ۱۹۵۰ به عنوان يک طراح در شرکتهاي معمار نوگرايي پيشرو ، Eero Saarinen (۱۶- ۱۹۱۰) و Louis I . Kahn کار کرد.

اوهمچنين عضو آکادمي آمريکايي در رم شد(۵۶-۱۹۵۴)، اولين منصب از ميان چندين منصب دانشگاهي { که وي داشت}. عدم پذيرش عقايد مرسوم سبک بين المللي توسط ونچوري اولين بار در خانه اي که او در سال ۱۹۶۲ براي مادرش ساخت، نمايان گرديد(خانه Vanna Venturi در فيلادلفيا). وي در سال ۱۹۶۶ ” پيچيدگي و تضاد در معماري ” را منتشر کرد، که عنصر پيوريتانيسم ( خشکه مقدس گرايي) در نظريه نوگرا را نقد مي کرد و از خاص گرايي، تزئينات و نوعي حس ظرافت حمايت مي کرد.
تحريک کننده ترين کتاب {وي} ” آموزش از لاس و گاس ” بود (۱۹۷۲؛ با Denise Scott Brown و Steven Izenour) که در آن ونچوري از محيط پرزرق و برق لاس وگاس و ديگر شهرهاي امريکايي در برابر انتقادهاي تند زيباشناختي دفاع مي کند. در مقايسه با بسياري از نوگرايان، ونچوري از يک نوع معماري مزين به شکل نمادين بر پايه سنت استفاده مي کند. او معتقد است که ساختار و تزئين بايد با ماهيتهاي مجزا باقي بمانند و آن تزئين بايد منعکس کننده فرهنگي باشد که در آن وجود دارد. در مقابل، همچنين ونچوري نماد پردازي را هنگاميکه فن آوري مدرن ونمادپردازي تاريخي به ندرت هماهنگي دارند، غيرضروري مي داند. ونچوري در اواسط دهه ۱۹۶۰با John Rauch وهمسرش Denise Scott Brown ، از ۱۹۶۷، شريک شدند. ساختمانهاي وي در دهه ۱۹۷۰ همچون خانه Brant-Johnson در Vail ، Colorado ( ۱۹۷۶)، تالار Gordon Wu و دانشکده Butler در Princeton (۱۹۸۰) ، به دليل استفاده سرزنده از منابع تاريخي مورد تجليل قرار گرفته اند که گاهي اوقات شامل يک عنصر سنجيده زرق و برق مي شوند.
شايد کارهاي ونچوري تاثير مهمي بر طراحي ساختمانهاي اداري و مراکز خريد بريتانيا در دهه ۱۹۸۰ داشت. مهم ترين ساختمانهاي رابرت ونچوري شامل Sainsbury wing of the National Gallery در لندن( ۱۹۹۱) ، تالار ارکستر Philadelphia ( ۱۹۹۶- ۱۹۸۷)، و موزه هنر معاصردر San Diego (۱۹۹۶) مي باشند. وي در سال ۱۹۶۶ کتابي به نام پيچيدگي و تضاد در معماري به رشته تحرير در آورد. به گفته معلم سابقش، وينسنت اسکالي ، «اين کتاب مهمترين کتاب از سال ۱۹۲۳ به سوي يه معماري نوين – کوربوزيه است» در اين کتاب ونچوري اصول فلسفي و جهان بيني معماري مدرن را زير سوال برد. وي بينش تکنومدار را رد کرد و به جاي آن خواهان توجه به خصوصيات انساني و يک معماري انسان مدار گرديد. در اين کتاب نقد ونچوري عمدتاً متوجه ميس ونده رو است، زيرا که وي تا پايان عمر نماد معماري مدرن بود و از عقايد خود در دهه هاي ۲۰ و ۳۰ ميلادي هيچ گاه عدول نکرد. در جواب شعار ميس کمتر بيشتر است ونچوري در کتاب خود بيان مي کند که کمتر کسل کننده است (lessis a bore) از نظر ونچوري، معماري تنها تکنيک و تکنولوژي نيست.

بلکه مسائل بسيار پيچيده و متضاد در ساختمان وجود دارد که نمي توان آنها را ناديده گرفت و حذف کرد. چارلزمور، ديگر معمار پست مدرن، در جواب شعار ميس مي گويد: بيشتر بيشتر است (Moore is more) به جاي کسر گرايي و حذف صورت مسئله، بايد جمع گرايي را مورد توجه قرار داد و راه حل مناسب براي مجموعه اي از مسائل يافت. البته يک طنز زيبا و يک دوگانگي معنا در اين شعار ملحوظ است ، زيرا که مورنام فاميل خود را در ابتداي اين شعار قرار داده است. يعني معناي ديگر اين شعار اين است که من بيشتر هستم. از نظر ونچوري ساختمان ها نمي توانند همه داراي يک فرم و فلسفه باشند. ساختمان مانند يک ماشين نيست که تنها شامل مجموعه اي از مسائل تکنولوژيکي و مکانيکي باشد. اگر براي کوربوزيه، معبد پارتنان با مجموعه اي از احجام و سطوح از پيش طراحي شده و قواعد و تناسبات رياضي نماد بوده است براي رابرت ونچوري، نه فرمولهاي از قبل تعيين شده بلکه شهرک هاي دامنه ي کوهپايه هاي ايتاليا، که براساس نيازهاي مردم و شرايط اقليمي بنا شده، ملاک است. ونچوري سبک بين الملل را کاملاً مردود مي داند و به جاي آن معتقد به زمينه گرايي است. يعني هر بنايي بايد براساس زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي، تاريخي و کالبدي و شرايط خاص آن سايت و ساختمان طراحي و اجرا گردد. مي توان آن را سبک محلي و يا سبک بومي نام نهاد. مدرنيست ها معماري را يک مسئله تکنولوژيک مي دانستند.
تکنولوژي يک خصوصيت عام دارد و در سر تا سر جهان از قواعد و اصول يکسان تبعيت مي کند. ولي پست مدرنيست ها به معماري يک نگرش فرهنگي دارند و فرهنگ در هر منطقه اي متفاوت با ساير مناطق است. اکنون اين سوال مطرح است که چه مسائلي بايد فرم (شکل به علاوه معنا) ساختمان را مشخص کند و اين فرم بايد پاسخگوي چه مسائلي باشد؟ از نظر معماري پست مدرن اين مسائل را مي توان در موارد زير خلاصه کرد: ۱ – خصوصيات فرهنگي، اجتماعي، تاريخي و اقتصادي افرادي که از آن ساختمان استفاه مي کنند. ۲ – خصوصيات شهري، خيابان ، ميدان، کوچه، مغازه ۳ – شرايط اقليمي، رطوبت، سرما، گرما، جنگل ، صحرا ۴ – نحوه ي زندگي روزمره ي اهالي ساختمان نيازهاي آنها، عادات آنها، طرز استفاده و پيش زمينه هاي ذهني آنها در رابطه با فرم هاي زيستي. خانه مادر ونچوري (۶۴ – ۱۹۲۶) اگر از نظر کوربوزيه خانه ماشيني است براي زندگي، از نظر رابرت ونچوري خانه خانه است و بايد داراي نمادهاي خانه در هر فرهنگ و جامعه باشد. اين خانه در عين داشتن تقارن نامتقارن ، در عين وحدت، داراي کثرت و در عين پيچيدگي و تضاد در فرم، داراي قرائت ساده براي عامه مردم به عنوان يک خانه مسکوني است. ونچوري سعي مي کند تا مجدداً ارتباط معماري و ساختمان ها را با هويت انساني برقرار کند. به عقيده وي، شرايط تعيين کننده ي شکل ها و نمادها است. در شرايط متفاوت شکل ها و نماده ها بايد متفاوت باشد.
ونچوري تزئينات را رد نمي کند، بلکه تزئينات ساختمان را بخشي از خصوصيات فرهنگي و تاريخي هر منطقه مي داند که مي تواند در ساختمانهاي جديد مورد استفاده قرار گيرد رابرت ونچوري در سال ۱۹۷۲ کتاب ديگري به نام يادگيري از لاس وگاس منتشر کرد در اين کتاب نيز او سعي نمود که توجه معماران را به فرهنگ مردم و خصوصيات زندگي روزمره ي آنها جلب کند. وي در کتاب خود عنوان کرد که نمادها آنهايي نيستند که ما به عنوان قشر روشنفکر به جامعه ديکته کنيم. بلکه آنهايي هستند که خود مردم طرح کرده اند و قابل فهم براي آنها است. وي بر اين نظر است که سردرهاي مورد استفاده در بالاي مغازه ها و احجام معماري عامه پسند و مطابق درک عامه آن چيزي است که به لاس و گاس جذابيت بخشيده و بايد مورد توجه معماران قرار گيرد. در اکثر کارهاي معماران پست مدرن مشاهده مي شود که آنها سعي دارند تا از نشانه ها و نمادهايي استفاده کنند که در هر منطقه مشخص کننده نوع کاربري آن ساختمان است. مانند خانه مادر ونچوري که براي طرح آن از نمادهاي يک خانه و آنچه در غرب به عنوان خانه محسوب مي شود. استفاده شده است. برخلاف ايده ي مطرح شده در ويلا ساووا «خانه ماشيني است براي زندگي» و يا خانه شيشه اي کمتر بيشتر است، در خانه مادر ونچوري ايده ي خانه خانه است بيان شده. اگر کوربوزيه در کتاب خود ، به سوي معماري نوين نگاه معماران را به اتومبيل ، کشتي و به طور خلاصه به تکنولوژي معطوف داشت ونچوري و ديگر معماران پست مدرن مي خواهند نگاه معماران را به سمت فرهنگ ، تاريخ ، سنت و در يک کلام آن چيزي که هويت انسان و محيط کالبدي پيرامون آن را شکل مي دهد بر گردانند.

خانه مادر ونچوري ، اولين ساختمان ساخته شده به سبک پست مدرن و نماد اين معماري است. اين خانه را رابرت ونچوري براي مادرش در سال ۱۹۶۲ در نزديکي شهر فيلادلفيا در ايالت پنسيلوانيا در آمريکا ساخت، ونچوري در طرح خود از نمادهايي همچون بام شيبدار، پنجره ، قوس سر در ورودي و لوله دودکش استفاده کرد که در غرب از جمله در آمريکا، نمادها و نشانه هاي يک خانه شمرده مي شود. هر کس در غرب، در نگاه اول، اين ساختمان را به عنوان يک خانه ي مسکوني تشخيص مي دهد. اگر چه نماي اين ساختمان به صورت متقارن طراحي شده، ولي به دليل پيچيدگي ها و ملزومات خاص در چيدمان اتاق ها، در نماي ساختمان پنجره ها به صورت نامتقارن طراحي شده اند. در سمت راست فضاهاي نيمه خصوصي، همچون آشپزخانه ، پذيرايي و ناهار خوري قرار دارد. در سمت چپ فضاهاي خصوصي، همچون اتاق هاي خواب و حمام طراحي شده است. اين عدم تقارن و دوگانگي در چيدمان پلان، در نما توسط بام شيبدار ، ديوار زير دودکش و قوس تزئيني در بالاي سر در ورودي به يگانگي و وحدت تبديل شده است، لذا وحدت و يکپارچگي از طريق حذف المانهاي مختلف ساختمان به دست نيامده، بلکه همه تناقضات و پيچيدگي هاي خانه در اين طرح وجود دارد و وحدت در عين کثرت با شامل نمودن کليه موارد موجود در بنا پديد آمده است.
منبع:bozorganememari
