
به قلم: سعيده قرشي- معمار، پژوهشگر
آدم دل دل مي کند که پرده از اين همه داد و بيداد بيهودهي يک حجم معمارانه بردارد يا نه؛ فکرش را که ميکني بيمارستان پارس بنايي منحصر بهفرد است….
ميشود همين را بهانه کرد و بر حض پنهان در حجم اين بنا چشم پوشيد و يا اينکه موجوديت اين جيغ معمارانه را فرصتي دانست در اشاره به يکي دو نکته که شايد حداقل براي فهم معماري و نيز آيندهي معماري رشت مفيد باشد….
مجموعهي بيمارستان هاي پارس، ظاهرا در برنامه اي مدون، يک گروه معماري کوچک را مسئول بيمارستانهاي محقق در سطح کشور کرده است… از شيراز تا رشت. چه بسا بزرگترين سرمايه گذاري در حوزهاي از کسب و کار که به نظر ميرسد اين روزها نقطه توجه بسياري از سرمايهگذاران و تاجران بوده. نگارنده چندان آشنايي با چند و چون درآمد بيمارستان نداشته و قصد ورود از اين منظر را ندارد. اما به سياق معروف چارهاي جز به فال نيک گرفتن يک بيمارستان لابد مجهز در شهر را ندارد. پس بيمارستان پارس در فلسفه وجودي خود، در شهر خوب است….

يک غروب پاييزي، زمين باران خورده، دختري به يک حجم بزرگ نگاه ميکند….
و من خوشحال نيستم. هيچ جاي اين حجم چاق و خپل حتي آنجا که با پروخاليهاي ستونکهاي مقابلم سعي در سبک کردن فشار آن در مخاطب شده، خوشحالم نميکند. اينجا ميتوانست دفتر يک شرکت توليد آچار و انبردست باشد. ميتوانست حتي بخش روابط عمومي يک خودروسازي چيني يا بخش ثبت سفارش ظروف آشپزخانهي مسي… اينجا ميتوانست خيلي چيزها باشد… اما ظاهرا قرار است ميعادگاه التيام باشد بر زخم کساني… تو بگو بيمارستان….
مقياس انساني فراموش شده، جسد سربريدهاي با پاهاي تا به تا، نيمخيز شده و البته اين تمام چيزي است که از تصوير ديد پرنده از بالاي بيمارستان پارس ميبينيم و لابد ترکيب سنگ و شيشه قرار است منجي اين رهاشدگي و صلبيت سکوي پرواز بالگرد باشد. حال تا چه حد موفق بوده فقط خدا ميداند… من در اين بعداز ظهر پاييزي باراني بسيار غمگينم از حضور در اين حجم….

راستش را بخواهيد ايده سخنراني خانم اليسون کيلينگ Alison Kiling (يک معمار و طراح شهري که در طول فعاليت خود به کمک روزنامه، نشر، نمايشگاه و فيلم سعي در بازتوليد رابطهي انسان و محيط مصنوع، داشته است) و نمونه هايي که ارائه ميدهد به اين بحث بسيار نزديک است. او داستانش را از رابطهي مرگ و معماري آغاز ميکند و بيان ميدارد که از ويژگي هاي دنياي کنوني مريض شدن بيشتر آدمهاست و هر چقدر هم در اين ارتباط سخن نگوييم اين واقعيت وجود دارد که بخشي از عمر انسانها چه در مقام بيمار و چه همراه بيمار در فضاهاي درماني سپري ميشود؛ او معتقد است اگر به دنبال بهبودي بهتر بيماران با تجهيزات پزشکي هستيم بايد به خاطر داشته باشيم که اين تجهيزات در چگونه فضايي در اختيار بيماراني که از خانههايشان دورافتادهاند قرار ميگيرد و در ادامه پرسشي را مطرح ميکند: «شما دوست داريد در چنين شرايطي در چگونه فضايي حضور داشته باشيد؟»
او در سال 2014 در رابطه با فضاهاي درماني و مخاطبان و در نقد بيمارستانهاي موجود و بازنگري به اهميت رابطه معماري دلپذير با مخاطبانش به طور چالش برانگيزي و براي اولين بار سخن ميگويد. خلاصهي کلام او آغاز ايدهي بازنگري به موضوع بيمارستان و اهميت ايجاد تسکين به واسطهي فضاست. فضايي که با مهمانان خود همراه ميشود.
ايده اصلي آقاي مولر C.F. Møller به عنوان طرح برگزيده در مسابقه طراحي بيمارستان در دانمارک با نام پروژه طرح توسعه و بازسازي بيمارستان وندسيسل، نمونهي مصور شدهي ايجاد اين رابطه است. تو گويي فضا براي درمان بود و قرار بود لحظه به لحظه، ديدها و سلام و کلام در جهت التيام باشد و گفتمان سلامت. بنا منتظر نبود تا تو را زير ستونهاي بزرگش قرار دهد؛ تو بخشي از معماري بودي و معماري قرار بود در رابطهاي دو طرفه با تو آشتي کند تا بهبود يابي.
نگاه به محتوا در معماري وقتي قرار است بنا در نهايت در خدمت کارکرد خود باشد… معماراني را مي طلبد که با جان، موضوع معماري را درک کرده و نيز بر دانش حوزه اشراف داشته باشند… طراحي بيمارستان طراحي فضايي است که کارکرد آن بسيار با محتواي بصري همخواني را ميطلبد چه حتي حضور ميتواند بهانهاي باشد براي خوب شدن؛ معماري قرار است خوبت کند… درست مثل دکتر و پرستار و… نگارنده در مورد معماري قضاوت را برعهده مخاطبان اثر ميگذارد….
اين مطلب پيش از اين در روزنامه دوات/ زيبا شهر رشت به چاپ رسيده است.
