نشست تخصصي اولين جشنواره ملي نقاشي ارتنگ در چهار پنل تخصصي با موضوعات « مناسبات شهر و شهروند و بازنمود آن در آثار نقاشان معاصر ايران، تداوم سنت نگارگري در نقاشي معاصر ايران، مفهوم انسان در فلسفه و بازتاب آن در نقاشي معاصر ايران، جامعه شناسي بدن در نقاشي معاصر ايران» با حضور اساتيد و دانشجويان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار گالري آنلاين، اولين پنل تخصصي اين نشست- که روز دوشنبه 3 تيرماه در فرهنگسراي صبا برگزار شد- با موضوع « مناسبات شهر و شهروند و بازنمود آن در آثار نقاشان معاصر ايران» با حضور جواد عليمحمدي و رضا صميم آغاز به کار کرد. در ابتداي اين بخش، عليمحمدي به بررسي و ارائه تحليل شخصي خود از موضوع مذکور پرداخته و برداشت و برآيند تجربه خود را اظهار کرد؛ در واقع به خلا مفهوم شهر و شهروند در پيشينه نگارگري ايران و پيدايش دگرديسي و بازنمود اين مفهوم در آثار نقاشان معاصر از انقلاب تاکنون پرداخت.
وي با اشاره به اين موضوع که اکنون از مباحث مهم حوزه هنرهاي تجسمي، پرداختن به اين مسئله است که هنرمندان در اين مدت که با نقاشي نوگرا مواجه هستند، چه نگاهي به شهر و شهروند دارند، گفت: در فرهنگ ما خيلي به بحث شهروند پرداخته نشده است حتي فرهنگ معين.

اين استاد دانشگاه نحوه ورود مسئله شهروند را به آثار هنرمندان در طي تاريخ مورد بررسي قرار داد و بيان کرد: در آثار کمال الملک و هم دوره هاي وي با بازنمود فضاي شهري -طبق آنچه که غربي ها براي شناختن شهروندان بررسي مي کردند- روبرو هستيم د رحاليکه جريان نقاشي نوگرا به طور اساسي به شهر توجه نکرد؛ اين در حالي است که نظام هاي شهري جديد در اين دوره بنياد نهاده شد (دوره پهلوي اول و دوم).
وي به نگاه ابن خلدون به شهر و روستا اشاره کرد و سپس آثار هانيبال الخاص را مورد تجريه و تحليل قرار داد و اظهار داشت که در آثار وي توده مردم وجود دارند ولي اصلا اشاره اي به شهر نشده است و گويا اين توده در بيابان قرار دارند و من اين علت نپرداختن به شهر را مربوط به پيشينه تاريخي که نسبت به شهر (از جمله نگاه ابن خلدوني) مي دانم.
عليمحمدي اذعان داشت: با شکل گيري انقلاب، فضاي شهري در جريان معاصر وارد آثار شد. شهر تجلي گاه قيام توده ها شد و جامعه از درون آن به خروش آمد. در اواخر 70 با جنبش هاي دانشجويي روبرو شديم و فرد در شهر به دنبال مطالبه گري و احقاق حقوق خود رفت و شهر مفهومش از آن مدينه ظاله تغيير يافت. ولي از دهه 80 در آثار هنرمندان نگاهي به شهر وجود دارد که گويا انسان باعث نابودي و از بين رفتن شهر مي شود.

به گزارش خبرنگار گالري آنلاين، سخنران بعدي براي پاسخ به اين سوال- چرا جريان نوگراي نقاشي ايران در دوره شروع، به شهر توجه نداشت- دو نوع نگاه به شهر را مطرح کرد: شهر تاريخي و جديد. وي درواقع درباره تمايز شهر تاريخي و جديد، ماهيت شهر جديد، پيشينه، پيدايش و سازوکار آن و تاثير انقلاب بر ساختارهاي کهن مفهوم شهر و تجربه شهر جديد صحبت کرد و گفت: اين سوال در مورد عدم بازنمايي شهر جديد است. شهر تاريخي و روستا در مقابل شهر جديد قرار دارند.
صميم به تاريخچه اي از نگاه تاريخي به شهر اشاه کرد و اذعان داشت که شهر تاريخي پيچيده نبود، يک زايده و حاشيه اي در کنار عوامل قدرت و دربار بود و تازماني که دربار منفجر نشد و ترکش ها به بيرون نفوذ نکرد شهر جديد هم بروز نيافت. بعد از فروپاشي مناسبات دربار، شهر جديد تجربه شد؛ در واقع به ملا عام وارد شدن مسائل خصوصي دربار اولين مرحله تاريخي ترکيدن دربار و بنا شدن پايه هاي شهر جديد بود.
وي اذعان داشت که اولين پايه هاي شهر جديد در تهران تجربه شد. در رابطه با شهر جديد دو موضوع مطرح بود: تجربه زيست در مکان جديد و تجربه زيست در زمان جديد؛ که هر دو مورد در تهران در حال رخ دادن بود. بعد از انقلاب، فيزيکاليتي شهر دگرگون مي شود. انقلاب در واقع موجب تسريع تحول به سمت فيزيکاليتي و تمپوراليتي شهر جديد، حضور در محله هاي غريبه و ساختن انسان جديد شد. اين انسان جديد تجربه يک نوع شکاف روحي و رواني جديد را دارد و معنا را از درون فرم شهر جديد مي گيرد.
صميم در نهايت گفت: حال سوال اين است که نقاشي ايراني اين تصوير از انسان را که موجودي غير قابل قضاوت است، نشان مي دهد؟ از دهه 80 به بعد سينما اين شکاف انسان را به خوبي ترسيم کرده است ولي نقاشي خير.
تداوم سنت نگارگري در نقاشي معاصر ايران
علي اصغر ميرزايي مهر و مسعود ناصري در بخش دوم نشست تخصصي جشنواره ملي نقاشي ارتنگ با حمايت رسانه اي گالري آنلاين به مباحثه نشستند. در ابتدا ميرزايي مهر گفت: بايد به اين سوال پاسخ گفت که آيا امکان دارد نگارگري در نقاشي معاصر تداوم يابد؟ اگر پاسخ مثبت است، بايد به چرايي و چگونگي اين موضوع نيز پرداخت.

وي در ادامه بيان کرد: ايران در زمينه هاي مختلف هنري داراي ميراث کهنسالي است. به نظر من نه امکانش وجود دارد که نگارگري به همان شکل گذشته کار شود و نه ضرورتي دارد. البته اگر به عنوان بخشي از کار هنري باشد مشکلي ندارد. به طور کلي نگارگري نمي تواند زبان نقاش معاصر و فراگير باشد ولي تعدادي هنرمند مي توانند بنشينند و آثاري در اين زمينه براي موزه و به عنوان عتيقه خلق کنند. در واقع مي توان ارزش و محتواي نگارگري را دنبال کرد ولي قالب ها را خير.
ميرزايي مهر همچنين به قابليت نگارگري ايران براي ادامه و تداوم حيات و ضرورت و نياز به پژوهش در گنجينه آثار نگارگري تاکيد کرد.
مسعود ناصري در اين بخش، بحث خود را در دو جزء تئوري و تصاوير ارائه کرد. وي در بخش تئوري ابتدا به تاريخچه اي از هنر پرداخت و سپس فيگوراتيو را در طي زمان مورد بررسي قرار داد.
ناصري نگارگري را آن نقاشي هايي دانست که با ادبيات ايران داراي رابطه است و در واقع روايت کننده داستان هاي ايراني در اين ادبيات است. وي گفت: شاخص هاي نگارگري در ايران در کتاب بودن، عمق نمايي، مرکزگرا بودن است.
وي به هنر معاصر پرداخت و اظهار داشت: بايد فرصتي ايجاد کرد تا بتوان از امکانات و مفاهيم نقاشي ايراني استفاده کرد.

ناصري در نهايت بيان کرد: دنياي نوگرا امکاناتي را براي نقاشان ما فراهم مي کند که از طريق اين امکانات مي توانند برگردند و از نقاشي سنتي استفاده کنند. دو واقع يک اشتراکاتي بين دنياي سنتي و مدرن نقاشي وجود دارد از جمله مي توان به اين نکات اشاره کرد: همزماني نشان دادن صحنه ها، پرشدگي و انباشت ها، ديد ناظر از زواياي مختلف و استفاده از رنگ هاي تخت. اين موارد تنها از نظر بصري است نه از لحاظ محتوا و معنا.
وي در نهايت با نشان دادن تصاويري در اين زمينه، به ارائه مصداق هاي بحث در آنها پرداخت و گفت: من نمي توانم قبول کنم که چگونه مي توان سنت را در آثار معاصر دخالت نداد؟
مفهوم انسان در فلسفه و بازتاب آن در نقاشي معاصر ايران
بخش سوم با حضور مهدي انصاري و فواد نجم الدين برگزار شد. انصاري بيان کرد: من مطالعه موردي بر آثار احمد مرشدلو انجام داده ام. بايد از خود بپرسيم، چه مي شود که هنر بجاي اينکه در خدمت وضع موجود باشد، در جايگاه تثبيت وضع موجود قرار مي گيرد؟
وي در ادامه از ديد روانکاوي و فسلفه به موضوع پرداخت و گفت: هرآنچه در انسان پس زده مي شود در جايي به نام ناخودآگاه ضبط مي شود. ناخودآگاه در سه بخش بازنمود مي شود:جوک، خواب و روان پريشي. انصاري گفت: ايدئولوژي حس کامل بودن را به انسان مي دهد؛ اينکه انسان ها موجودات سازمان يافته و متمرکز هستند در حالي که واقعيت چنين نيست و از هم گسيختگي و پراکندگي در بين آنها مشاهده مي شود. ايدئولوژي همواره در حال تغيير است و عموما براي ما دوگانه مي سازد مثلا فمينيست ايجادکننده دوگانگي زن و مرد است. اين دوگانگي ها در نقاشي معاصر اثر مي گذارد.

وي در ادامه گفت: بيگانگي يکي از مهمترين مفاهيمي است که درون مفاهيمي مثل هويت در درون آثار نقاشي معاصر ديده مي شود. اين استاد دانشگاه در نهايت نگاهي به آثار مرشدلو داشته و حس طردشدگي و بيگانگي را در آن بررسي نمود.
دومين سخنران پنل سوم ربط نقاشي و فسلفه را چنين خواند: فلسفه در واقع ارزش هنري است که براساس آن نقد ساخته مي شود. در واقع يک نوع پنجره ساخته مي شود که آثار را با نگاه نقادانه مي توان ديد.
نجم الدين اظهار داشت: همواره مصداق ها چيزي کم يا زياد دارند و همه دقيقا مثل هم نيستند. جهان هم مثل همين است و نقاش براي ترسيم جهان همين حالت را دارد. در واقع يک چيزي بيرون وجود دارد و قابل اعتماد است؛ حال دريافت افراد از بيرون چه چيزي است؟ براي اين دريافت ها بايد توجه کرد که آنها گزاره اي نيستند پس ارزش معرفتي ندارند و قابل اعتماد نيستند و اينجا بحث شباهت زير سوال مي رود.

وي افزود: آنچه اينجا رابطه بين ذهنيت و تصوير نقاش را با واقعيت و جهان برقرار مي سازد شباهت نيست بلکه رابطه عليتي است و اين باعث مي شود که دريافت ما از جهان بيرون معني يابد. در اينجا ارزش ها ساخته مي شوند و براساس آن مي توان نقدها را ساخت. وقتي ارزش جهان بيرون نسبت به ارزش تصويرسازي هاي افراد از اين جهان (ادراکات افراد از بيرون) کمتر باشد، منطق دروني اثر در نقاشي و ادبيات و همه جا مطرح مي گردد.
جامعه شناسي بدن در نقاشي معاصر ايران
آخرين پنل نشست اولين جشنواره ملي نقاشي ارتنگ همراه با حمايت رسانه اي گالري آنلاين با حضور آرش حيدري و سعيد اسدي برگزار شد.
حيدري هنر را در قالب تاريخي اجتماعي وارد کرد و آن را همانند يک مقوله اجتماعي تاريخي مورد بحث قرار داد. وي سپس گفت: اگر هنر اينچنين مطرح شود، بدن- آنجايي که فرد و ديگري مهم مي شوند- به ميان مي آيد و اينجا ماجرا، ماجراي بدن است و فضا، الگوي عمل است و سياست. سياست الگويي است که به آرايش بدن ها مي پردازد.

حيدري بدن را نه صرفا بدن بشر بلکه با مفهومي عام مورد بررسي قرار داد و بيان کرد: دولت يک بدن است، جهان هستي بدنمند است. هنر به معناي خاص و بدن به مفهوم عام مدنظر است. در واقع شيوه خاص از تصوير کردن رابطه بدن با جهان هستي را تجزيه تحليل کرد.
اسدي هم در اين رابطه از ديگر نگاه، حضور بدني هيبريدي در جامعه و هنر را در نظر گرفت. بدني که از يک دوگانگي و دورگه اي برخوردار است. هيبريد در واقع دوگانه اي است که در مرکز بسياري از مفاهيم و بخش ها قرار مي گيرد. يک ديالکتيک بين پيکر طبيعي و پيکر فرهنگي. در نمود اجتماعي و اثر هنري بر بدن هم هر دو اين پيکرها مد نظر است.

وي افزود: ما ديالکتيک را بين فرد و ساختار اجتماعي مطرح مي کنيم. انگاره هايي که از بدن مطرح مي شود مواد و متريال بحث ما هم هستند. بدن به مثابه امر فرهنگي مطرح مي شود و اين امکاني براي قرائت بدن ايجاد مي کند.. مثلا حجاب باعث بروز يک تن هيبريدي مي شود زيرا بدن هم تمايل به آشکارشدگي دارد و هم تمايل به پنهان شدگي. در واقع در رابطه با بازنمايي ها هيچ گاه با بدن خنثي روبرو نيستيم.
قابل ذکر است که در اين نشست در پايان هر يک از پنل ها، مدت زماني به بحث و گفتگو پيرامون موضوعات مذکور بين اساتيد و حضار اختصاص داده شد. پس از نشست هاي تخصصي زروان روحبخشان، از داوران جشنواره، در رابطه با واکاوي و بررسي موضوع «مسائل و مشکلات نقاشي معاصر ايران» به صحبت نشست.

در پايان مراسم نيز از افراد برگزيده بخش نمايشگاهي و پژوهشي توسط رييس دانشگاه فرهنگ و هنر و برخي از اساتيد اين دانشگاه و استاد علي قلمسياه از آکادمي عکاسي به شرح زير تقدير به عمل آمد:

سه نفر برتر بخش نمايشگاه: هليا عطاران شيرازي، خانم ذوالفقاري، زهرا پيران
برگزيدگان بخش نمايشگاهي: اميررضا کوهي، ماندانا بخشي، حوري بنام، ميلاد پورحقگو، نيلوفر حيدري
سه نفر برتر بخش پژوهشي: ماندانا ذوقي، سوره عبداللهي و فريال طاهري، نازنين نبوي
همچنين از داوران هر دو بخش، هيات اجرايي و دبير علمي جشنواره نيز تقدير به عمل آمد.















تهيه و تنظيم: گزارشگر گالري آنلاين مريم محمد زاده
عکس: خبرنگار عکاس گالري آنلاين بهاره زالي
